آذردخت بهرامی اظهار کرد: در طول سالیان، به اندازه کافی به دنیای مردانه پرداخته شده. حالا ده بیست سالی است که زنان دست به قلم بردهاند و دارند از خودشان میگویند؛ و به نظرم خیلی حرفها دارند. بهتر است حوصله کنیم و بگذاریم زنها هم قصههایشان را بگویند.
با آذردخت بهرامی نویسنده این مجموعه داستان گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
درباره تازهترین اثرتان مجموعه داستان «نقطه» توضیح دهید.
این مجموعه شامل شش داستان است. با نامهای «نقطه»، «شوهران نازنین»، «خیانت»، «۲۵ کلمه»، «سکوت» و «هلاکوییسم» که به تازگی توسط نشر چشمه منتشر شده و داغ داغ است.
زنان در اکثر داستانهای شما نقش محوری داشته و حضور پررنگی دارند. در مجموعه «نقطه» هم چنین است. چرا تا این اندازه به نیمی از جامعه یعنی «زنان» میپردازید؟
شاید به این دلیل که خودم هم زنم، شاید برای این که دنیای زنانه را بهتر میشناسم، شاید هم برای این که در طول سالیان، به اندازه کافی به دنیای مردانه پرداخته شده. حالا ده بیست سالی است که زنان دست به قلم بردهاند و دارند از خودشان میگویند؛ و به نظرم خیلی حرفها دارند. بهتر است حوصله کنیم و بگذاریم زنها هم قصههایشان را بگویند. (البته این را هم بگویم که راویِ رمان نوجوانم با نام «المپیاد شاعران مشروطه» که امسال توسط انتشارات مدرسه چاپ شد، یک پسر نوجوان است. و دو فصل از رمان «آب، آسمان» راویِ مرد دارد.) من فمنیست نیستم، ولی نگاهشان را دوست دارم. آن هم فقط بعضی وقتها. مثلا وقتهایی که برای ظرف شستن بین آقا و خانمِ خانه نوبت میگذارند. یا برای غذا پختن، یا جارو و تی زدن «تقسیمِ کار» میکنند!
و اگر بخواهم روراست باشم، فقط وقتهایی که امتیازاتی به بانوان تعلق میگیرد، با فمنیستها موافقم. و با عرض پوزش، در مواقعِ عکسِ آن، اصلا موافق نیستم!!!
در مجموعه داستان «نقطه» برخی از زنان را گونهای توصیف میکنید که اصولا حقیرند؛ چرا نقشهای شجاعانهتری برایشان انتخاب نکردید.
این حرفتان را اصلا قبول ندارم. معمولا شخصیتهایی که برای داستانها و رمانها و نمایشنامههایم انتخاب میکنم، زنانی شجاعاند. در داستان «شبهای چهارشنبه» راویِ داستان، زنی است که برخلافِ زنهای دیگر، وقتی حدس میزند همسرش دارد به او خیانت میکند، نه جیغ و داد میکند، نه کولیبازی درمیآورد، نه تقاضای طلاق میکند، نه قهر میکند و میرود خانه پدرش؛ بلکه برای رقیبِ عشقیاش نامه مینویسد و او را به مقابله دعوت میکند.
یا راویِ رمانِ طنزِ «سوتیکده سعادت پرشین فامیلز دات کام» دختری است که به زندگی مردسالاری و رسوم و سنن خانوادگیاش اعتراض دارد و پای حرفش هم میماند. داستان «نقطه» هم راوی حقیری ندارد. زن شجاعی است که به رفتار همسرش معترض است. تمام زنهای داستان «هلاکوییسم» زنهاییاند که به موقعیتهایشان معترضاند. تن به ذلت و خواری ندادهاند و با کله رفتهاند وسط قصه یا ماجرا و درگیر شدهاند و پایش هم ایستادهاند و تاوانش را هم دادهاند.
داستان «خیانت» راویای دارد که به همسرش معترض است و برای او نقشه کشیده و موقعیتی ایجاد کرده تا از خودش دفاع کند. داستان «سکوت» هم راویای دارد که شاید در گذشته شخصیت ضعیفی داشته، اما حالا به خودش آمده و دارد تلاش میکند تا آیندهاش را تغییر دهد.
میماند داستان «شوهران نازنین» که خب، بنا به موقعیت داستانی، لازم بود از زنانی استفاده کنم، که گویی پرداختن به ظاهر تمامِ هدفِ زندگیشان است. فکر و ذکرشان کاسه و قابلمه و ظرف و ظروفشان است، و این که مراسم عروسیشان چطور برگزار شده، یا لباس عروسیشان چه بوده، یا ماهعسل کجا رفتهاند و حالا هم آمدهاند تا به تناسب هیکلشان بپردازند.
فکر نمیکنید حقیر نشان دادن خانمها مخاطب را پس بزند؟
من داستان خودم را مینویسم و آرزویم این است که برای مخاطب جذاب باشد. (شخصیتهای داستانیام هم اصلا حقیر نیستند.)
برخی از داستانهای این مجموعه دیالوگ محور است. کمی در این رابطه توضیح میدهید.
هر داستانی بنا بر درونمایهاش، فرم و ساختار و لحن و نثر خودش را میطلبد. یک داستان با دیالوگ بهتر پیش میرود و داستانی دیگر، بدونِ حتی آوردنِ یک دیالوگ به هدفِ نویسنده نزدیکتر است.
در داستان «سکوت» اشارهای به باشگاه مشتزنی میکنید. دیوید فیچر فیلمی با همین عنوان ساخته است؛ آیا اشاراتی به این فیلم داشتید یا سهوی بود؟
متاسفانه آن فیلم را ندیدهام، یا اگر دیدهام، یادم نیست. احتمالا اواسط فیلم رفتهام دنبال کاری! قطعا به هیچ وجه نمیخواستم به آن فیلم اشاره کنم. (لطفا به گیرندههایتان دست نزنید. نه عمدی در کار بوده و نه سهوی!)
انتخاب اسامی داستانها به چه صورت بود؟
شاید قشنگتر و بهتر باشد که نویسنده اسمِ چند داستان را زیرِ هم بنویسد و بعد چشمانش را ببندد و انگشتش را روی یکی از اسامی بگذارد. ولی من متأسفانه برای تک تکِ اسامی فکر کردهام. گاه یک دقیقه، گاه یکی دو روز. اسم اصلیِ داستانِ «هلاکوییسم»، «هُلاکویی هَلاکون»!!! بود و اشاره داشت به اقدامِ زنها در حمامِ خانه راوی! اما بررسِ محترم معتقد بودند این اسم خوبی نیست چون به جناب دکتر اشاره میکند! (البته من سعی کردم از طریق واسطه از جناب دکتر اجازه بگیرم، ولی واسطه محترم، بدون اجازه دکتر، به من اجازه هرگونه استفاده را از اسم جناب دکتر دادند!) خیلی دلم میخواست اسم مجموعه «خیانت، سکوت، نقطه» بود.
گمان میکنم در این مجموعه داستان سعی در به تصویر کشیدن زندگی واقعی برخی از خانوادههای ایرانی و روابطشان در عصر مدرن را داشتید. تصورم صحیح است؟ البته زاویه پنهان نوع نگاه و تصور ما زنها درباره مسائل مختلف را هم نشان دادهاید. این که در ذهن به یک چیز فکر میکنیم و بر زبانمان چیز دیگری میآید.
درست است. یکی از دغدغههایم به تصویر کشیدن چنین چیزهایی است. حرفهایی که هیچ وقت نمیزنیم، ماسکهایی که مدام به چهره میزنیم، دروغهایی که به زبان میآوریم، چهرهها و شخصیتهای متعدد و اغلب متفاوتی که هر کداممان داریم؛ و در یک کلام، پرداختن به پیچیدگیهای انسان.
نشر چشمه کتاب «نقطه» اثر آذردخت بهرامی را در 88 صفحه، 1000 نسخه و با قیمت 14 هزارتومان منتشر کرده است.
نظر شما