محمد طلوعی، داستاننویس و منتقد ادبی، با بیان اینکه اکثر نوشتههای جلال آلاحمد «ناداستان» هستند، گفت: این نویسنده بهنسبت «ناداستان»هایش، داستاننویس مهمی نیست.
محمد طلوعی در ابتدای نشست به معنای لغوی «ناداستان» اشاره کرد و گفت: یک دعوای لغوی سر کلمه «ناداستان» پیش آمده است که ما به توسع برای کلمه Nonfiction قرار دادهایم. Nonfiction در زبان انگلیسی هم همین مشکلات را داشته است.
وی ادامه داد: واقعیت این است که بیشتر قالبهای ادبی فارسی در طول تاریخ با «ناداستان» شکل گرفته است. تاریخ بیهقی را اگر به عنوان یک متن بیشتر آشنا نگاه کنیم، یک مجموعه «ناداستان» و تاریخنگارانه است. اکثر مقالات، رسالات، اخوانیات و سفرنامهها «ناداستان» هستند.
طلوعی اضافه کرد: شکل قالب ادب فارسی بجز شعر که 99 درصد ادبیات فارسی ما را شکل میدهد، مابقی آن «ناداستان» است.
سردبیر مجله «ناداستان» افزود: ما داستان خیلی کم داریم. ادبیات داستانی تخیلی در فارسی کم است اما ادبیات غیرداستانی بهوفور وجود دارد که از تکنیکهای داستانی برای تولید آن استفاده شده است.
نویسنده مجموعه داستان «هفت گنبد» تاکید کرد: مجدداً اگر بخواهم همین مفهوم را توضیح دهم، میخواهم بگویم که «ناداستان» ادبیاتی است که از تمام قابلیتها، تکنیکها و امکانات داستانگویی استفاده میکند اما راجع به امر واقع حرف میزند و امر تخیلی در «ناداستان» وجود ندارد.
وی در رابطه با کلمه «ناداستان» به مطلبی از جعفر مدرسصادقی اشاره کرد و یادآور شد: در شماره دوم «ناداستان» آقای جعفر مدرس صادقی یک نامه بلندبالا برایمان نوشت به این مضمون که این کلمه غلط است. کما بخشی از آن را در سرمقاله چاپ کردیم ولی فکر میکنم همچنان باب این گفتگو باز است که این قالب را چه صدا کنیم.
نویسنده رمان «آناتومی افسردگی» ادامه داد: خیلیها اصرار دارند به این مدل بگویند ادبیات غیرداستانی اما به نظر ما این عنوان زشت آمد و واقعاً پیشنهاد کلامی بهتری برای معادل «ناداستان» فعلاً وجود ندارد.
این داستان نویس اکثر متنهای جلال آلاحمد را «ناداستان» برشمرد و بیان کرد: اگر بخواهیم آثار جلال آلاحمد را که داستاننویس مشهور ماست، بررسی کنیم، باید گفت که بجز چند کتاب داستانی، اکثر متنهای او «ناداستان» اند؛ «اورازان» رسماً متن مردمشناسانه است، اما چون «ناداستان»های جلال در ادبیات ما به آن اهمیت داده نشد، همیشه گفتیم جلال آل احمد داستاننویس است.
وی اضافه کرد: واقعاً جلال آلاحمد نسبت به «ناداستان»هایش، داستاننویس مهمی نیست. هزار سال دیگر به ادبیات مراجعه کنیم، آنچه از جلال باقی میماند، «سنگی بر گوری» است، نه هیچکدام از داستانهایی که نوشته است. آن توسعی که او در ادبیات غیرداستانی ما بهوجود آورد، به واسطه «سنگی بر گوری» بود.
طلوعی یادآور شد: اگر قرار است مشی جلال را در ادبیات پیگیری کنیم، باید در جایزه جلال آلاحمد به «ناداستان» جایزه بدهند.
وی روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه را از مهمترین «ناداستان»های کل تاریخ ادبیات فارسی دانست و گقت: روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه به صورت روزنویس نوشته شده است. همین روزنویسی در فرهنگ انگلیسیزبان کار خیلی رایجی است. ما این سنت را داشتهایم و انجامش میدادهایم اما برایش عنوان نداشتهایم.
نویسنده «قربانی باد موافق» گفت: روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه یکی از مهمترین کتابهایی است که در این زمینه نوشته شده است، خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی نیز مهم است، چرا که اتفاقهایی که در لحظه رخ داده است، در موردشان نوشته است.
وی در پایان پیشینه «ناداستان» را در ادبیات فارسی مفصل معرفی کرد و گفت: برخی میگویند ما یک قالب داریم تحت عنوان داستان و بقیه غیرداستاناند، درحالیکه اندازه این دو از نظر تاریخی قابل اندازهگیری نیست. برای ما داستان جذاب است و این مفهوم جذاب، یک تاریخ صدساله در ادبیات فارسی ما دارد. ما تا قبل از این صد سال به همه قالبهای دیگر احترام میگذاشتیم اما در این صد سال چنان آنها را بیاحترام کردیم که حتی کلام برای صدا کردنشان نداریم.
نظر شما