گفتوگو را از آلن دوباتن شروع کنیم. بسیارند نویسندگانی که برای مدتی پرفروش میشوند و مدتی بعد اقبالشان افول میکند. دوباتن اما سالهاست که مورد توجه و اقبال است. به گمان شما این دوام استقبال از دوباتن به چه دلیل است؟
به گمانم بخش زیاد محبوبیت دوباتن از اینجاست که مسایل زندگی روزمره را به رسمیت میشناسد و هرگز به دنبال این نیست که پاسخهای سخت و پیچیده تحویلمان بدهد. ببینید وقتی به موضوع کتابهای دوباتن نگاه می کنیم از عشق و سفر گرفته تا رسانه و کار و هنر همه سوالات مهمی را مطرح میکنند سوالاتی که مشخصا موضوع مطالعات فلسفی طی قرنها بودهاند، اما دلیل جذابیت نگاه دوباتن این است که آن تلقی خشک و عبوس از فلسفه که از حلقههای دانشگاهی و آکادمیک ناشی میشود را از کتابهایش زدوده. همانطور که میدانید دوباتن منتقد سفت و سخت نگاه خشک آکادمیک به فلسفه و فرایند تفکر است و این به این معنا نیست که فلسفه را از معنی تهی کرده باشد، بعضی منتقد سخت او هستند چون معتقدند فلسفه نباید در دسترس عموم باشد و این کاریست که دوباتن متهم به انجامش است. دلیل دیگر محبوبیتش به نظرم از این روست که برای دغدغههای روزمره شانی قائل است که در آثار سایرین کمتر میبینیم. گویی این آدم شهروند جهان است نه برآمده از یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان. وقتی از عشق و دلایل ناکامیهای ما در رابطه می نویسد چه شهروند کشوری غربی باشیم چه در قلب خاورمیانه حرفش را میفهمیم و درمانی بر دردمان مییابیم.
آیا میتوان او را نامی تلقی کرد که آیندگان نیز وقتی به نویسندگان اوایل قرن بیستویکم میپردازند به یادش میآورند؟
در رابطه با آینده مطمئن نیستم. سرعت تغییر جهان و به تبع آن روابط آدمها و مقتضیات آن آنقدر بالاست که راستش نمیدانم دوباتن همچنان پرخواننده باشد یا خیر. اما به قطع مطمئنم که پرسشهای بنیادین بشر از زمان فلاسفه یونان تا کنون چندان تغییر نکردهاند و من راستش بسیار با نگاه به گذشته دوباتن موافقم.
دوباتن گونهای خاص از روایت را در آثارش مورد توجه قرار میدهد که کتابهای او را در مرز بین ادبیات و متون کاربردی در حوزههایی مانند روانشناسی قرار میدهد. از اساس او را در کدام دسته باید گنجاند؟ او ادیب است یا محقق؟
راستش این سوال را زیاد میپرسند که واقعا کتابهای دوباتن در کدام مقوله قرار میگیرد. جستارهایی در باب عشق به عنوان مثال قرار است بنا به نام کتاب مقالههایی در این باب باشند که مشخصا نیستند یا روایت در سیر عشق با آنچه در روایتهای مالوف دانای کل میدانیم متفاوت است. جا به جا حضور راوی را میبینیم که مستقیما مخاطب قرارمان میدهد و بارها میگوید که از ذهن کریستن خبر ندارد. یا در کتاب فوق العاده : هنر به مثابه درمان» یا «خبر، راهنمای کاربران». به گمانم در معنای دقیق کلمه دوباتن هرچه باشد ادیب نیست. او در آنچه مینویسد به وضوح عملگراست.
از سیر آثار دوباتن مشخص است که او به مقوله فراغت اهمیت فراوانی میدهد. در دنیای پرفشار کنونی، او در پی آرامش است. آیا این ایده را قبول دارید؟ بر این پایه ریشههای اندیشه او را در کجا میتوانیم جستوجو کنیم؟
بله درست است. ماهیت کتاب «اضطراب منزلت» تا حدود زیادی کسب آرامش در دنیایی است که بیرحمانهتر از قبل شده است. اگر در چند دهه قبل آدمهای فقیر را بیچاره مینامیدیم امروزه بر آدمهای ناموفق و فقیر اسم بازنده میگذاریم. همه ما در مسابقه رسیدن به موفقیت شبانه روز در حال رقابتیم و آنهایی هم که به موفقیت میرسند لزوما آدمهای خوشحالی نیستند. در کتاب اضطراب منزلت، دوباتن ریشههای تاریخی این مساله را به خوبی واکاوی کرده و مهمتر از آن راهکارهایی ارائه میکند که میتواند نجات بخش باشد. جالب اینجاست که مفاهیمی چون شایسته سالاری که هر جامعهای به خاطر داشتن آن احساس فخر میکند یکی از ریشههای جدی اضطراب و سلب آرامش است. در چنین جامعهای که آدمها قرار است نان لیاقتشان را بخورند، ناموفق بودن نشان بی عرضگی است.
دوباتن اضطراب منزلت را در سال 2004 نوشته است. با توجه به اینکه او نویسنده پرفروشی است چرا این کتاب اینقدر دیر به فارسی ترجمه شد. آیا پیش از شما کسی او را به فارسی ترجمه کرده بود؟ چه شد که این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟
بله پیش از من دو ترجمه از کتاب موجود بود و با وجود احترام زیادی که برای همکارانم قائلم بعد از مقابله ی کتاب با ترجمههای موجود متقاعد شدم که ترجمه مجدد از این اثر لازم است و سابقه دانشگاهی من باعث شد که جرات کنم و دست به ترجمه اثر ببرم. این اثر بین آثار دوباتن به خاطر ارجاعهای ادبی و فلسفی مکرر جزو کارهای بسیار سختی بود که تا به حال انجام دادهام.
علاقه شخصی شما به دوباتن از کجا نشات گرفت و چه شد که به دنبال ترجمه آثارش رفتید؟ به جز اضطراب منزلت چند کتاب دیگر هم از او ترجمه کردهاید. آنها را هم معرفی کنید.
حدودا یک دهه قبل اولین اثری که از دوباتن خواندم تسلی بخشیهای فلسفه بود. من همیشه دغدغه فلسفه داشتهام اما این اثر در حکم آشتی مجدد من بود با فلسفه. وقتی میدیدم خواندن و درک و مهمتر از آن کاربردی کردن دانش فلسفی آنقدرها هم که تصور می کردم کار صعبی نبود به نویسنده و سایر آثارش علاقه مند شدم. اولین ترجمه من از دوباتن که خوشبختانه با استقبال خیلی خوبی هم مواجه شد «عشق، کار و منزلت» بود که به پیشنهاد ناشر ترجمهای بود از سخنرانیهای دوباتن. هر کدام این سمینارها و سخنرانیها درباره یکی از مفاهیمی بود که او در کتابهایش به تفصیل به آنها پرداخته بود. طنازی فوق العاده ایشان هم دلیل محکمی بود که سمینارها را ترجمه کنم.
درباره خودتان و دیگر آثارتان نیز برای ما بگویید.
من افتخار این را داشتهام که در محضر اساتیدی مثل زنده یاد دکتر حق شناس در دانشگاه تهران دکترای زبان شناسی بگیرم. از حوالی سال 88 با ترجمه داستان کوتاه و رمان کار ترجمه را شروع کردم و از حدود دو سال قبل ترجمه آثار دوباتن را در کارنامهام دارم. همانطور که اشاره کردم «عشق، کار و منزلت»، اولین ترجمه من با نشر فرمهر بود. بعد از آن سیر عشق و خبر، راهنمای کاربران و سال جاری هم اضطراب منزلت.
نظر شما