علیرضا آقائیراد، نویسنده، محقق و روزنامهنگار در یادداشتی به رمان «دریاس و جسدها»، اثر بختیار علی پرداخته است که در ادامه میخوانید.
از منظر دیگر میتوان گفت دریاس و جسدها رمانی است درباره زیست خاورمیانهای. قصهای از دور تسلسل همیشگی و رفت و آمد میان امید به ایجاد تغییر و رسیدن به آزادی از طریق انقلاب و جوانمرگی این آرزوی همیشگی مردمان ساکن در این خطه از زمین. داستان گره زدن آمال و آرزوهاست به وجود رهبر اعظم و گفتن از چرایی هویت یافتن توده مردم زیر یک نام، نامی که موتور محرک هر قیامی در خاورمیانه است و انگار اگر نباشد، تودهها بیشکل و حرکت میمانند. تحلیل چرایی اهمیت جسدهاست در فرهنگی که بعضا برای مردگانش بیش از زندگان اعتبار حتی حیات قائل است. مردگانی که گاه به چنان جایگاهی میرسند که زندگان باید برایشان جانفشانی کنند.
«دریاس و جسدها»، همزمان داستان زیست روشنفکران در چنین اتمسفری نیز به شمار میرود. قصه سرنوشت محتوم روشنفکر در فضایی که احساسات آنچنان بر عقل و منطق میچربد که گاه حتی هر تلاشی برای دعوت به تعقل، نقد خرافات و گفتن حقایق، در حکم دشمنی با خلق تعبیر میشود. در چنین فضایی روشنفکر یا مجبور به همراهی با قدرت میشود، یا باید به تنهایی، طردشدگی، در افتادن همیشگی با احساس بیهوده بودن و زیستن همچون یک غریبه ناشناس در سرزمین خود تن دهد. این بخش انگار از پس سالها مواجهه با حسادتها، نادیده انگاشتنها، مورد بی مهری قرار دادنها و پایمال کردن حقوق معنوی آثار، به نوعی حدیث نفس نویسنده نیز هست. آنچه بر آثار بختیار علی و مترجم رسمیاش در ایران گذشته، خود حدیثی است مفصل که مطلبی جدا میطلبد.
یکی از مشخصههای آثار بختیارعلی، نوشتن به سبک رئالیسم جادویی است. سبکی که این نویسنده کرد تسلط بی نظری نیز در آن دارد. در همان رمان فوق الذکر یعنی «آخرین انار دنیا»، به خوبی این تسلط به چشم میخورد. حالا و در «دریاس و جسدها» نیز علی، با شکلی از رئالیسم جادویی، البته نه آن چنان که در «آخرین انار دنیا» از او سراغ داریم، همان دغدغههای همیشگیاش را با مخاطب در میان میگذارد. در این رمان نیز ما با تلاش طبقه فرودست برای برون رفت از شرایط گرفتار در آن روبهروییم. تلاش برای رسیدن به آزادی و زندگی بهتر. هرچند همانگونه که رفت، گویی بیحضور یک رهبر، یک فرمانده یا مرشد، اساسا انگیزهای در جهت تلاش برای رسیدن به خواستها در میان مردم به وجود نمیآید. برای همین هم هست که ژنرال اشکزاد حتی پس از قتلش هم باز باید به میان حامیانش برگردد، چون میداند این مردم برای آغاز و ادامه یک قیام به دو چیز به عنوان محرک نیاز دارند. قهرمانی ترجیحا کشته شده و رهبری حاضر. و چه بهتر که این هر دو یک نفر باشد. قبری و اریکهای در کنار هم.
در قسمتی از کتاب که به گمان من مانیفست درونی رمان نیز هست از زبان تاریخ دانی افلیج -که این خود طنز گزندهای در خود دارد- میخوانیم: «سرزمین من و شما از همان زمانهای دور، ملتی قدرتمند، طبقهای قدرتمند و حتی مذهب و عقاید و ایدئولوژی قدرتمند نداشته و فقط سرزمین مردان قدرتمند بوده است. به عنوان روشنفکری که عقل و اندیشههایت از کتابهای اروپایی لبریز است، فکر میکنی اینجا هم انسانها میخواهند پدرشان را بکشند؟ نه! پدرکشی دردی اروپایی است. اینجا پدرها، مرده یا زنده به حیاتشان ادامه میدهند...پدر را از این مردم بگیر، همه چیز ویران میشود، فرو میریزد...هیچ پدری اینجا کشته نمیشود. همه به حیات خود ادامه میدهند. حتی گورها و اشباح پدرها از خودشان قوی ترند.»
این خود نمایانگر وابستگی همیشگی مردمان مشرق زمین به وجود رهبر و مرشد است. با جمیع این نکات میتوان گفت «دریاس و جسدها»، رمان قیام مردم عاصی از ظلم و فساد دستگاه حاکم به عنوان یکی از مشخصههای مردمان خاورمیانه است. مشخصهای که از نسلی به نسلی منتقل میشود تا انقلاب و قیام را بتوان میراث واحد همه پدران این خطه برای فرزندانشان دانست؛ و در این بین مخاطب به واسطه دنبال کردن دریاس، با روند، خواست و انجام این قیام آشنا و مواجه میشود.
کاش مجال بود تا از زن در آثار بختیارعلی نیز میشد گفت. زنهایی که غالبا در هجوم بیامان تفکرات مردانه به حاشیه رانده میشوند، میمیرند بی آنکه کسی بر جنازهشان زار بزند. همانطور که مادر در «دریاس و جسدها» غریبانه میمیرد و به خاک سپرده میشود. چون در سوی دیگر شهر، مردمان و حتی فرزند این مادر در حال عزاداری برای ژنرال است. زنی هم که نمیرد، با داغی از جسد گم شده فرزند، خود را وقف جنازههای بر زمین مانده از شعلههای قیام میکند و میشود ملک بدرقه کننده مردگان. زن در آثار علی، نیاز به تحلیل و نگاهی دیگرگون دارد که شاید اگر خواستن توانستن باشد، روزی دربارهاش به تفصیل خواهم نوشت.
القصه این رمانهای بختیار علی بیشک جایگاه مهمی در ادبیات این خطه جغرافیایی دارند همانطور که نویسندهاش که از دید من، نویسنده شاخصی است. علی، از معدود نویسندگانی است که هم قدرت قلم، مهارت داستانگویی و تبحر در شخصیتپردازی را داراست و هم برخلاف بسیاری از هم صنفانش، ابایی از نقد صریح و بیتعارف فرهنگ و سرزمینش ندارد. همین ویژگی او را تبدیل به نویسندهای مهم در فضای داستاننویسی خاورمیانه کرده است. نویسندهای که ریشههایش در سرزمینی است که از آن مینویسد که هنوز به بیگانگی با فضای پیرامونش تن نداده است؛ خلاصه آن که «دریاس و جسدها»، رمانی در تمنای آزادی است که سالهاست رویای بخش اعظمی از مردم جهان شده است. رویای مشترک جسدها و زندهها. رویایی به درازای عمری که بر جهان گذشته است. جهانی که بعضا در آن جسدها و قبرها اهمیتی بیشتر از زندهها دارند.
این رمان را نشر ثالث با ترجمهای از مریوان حلبچهای روانه بازار کرده است. مریوان حلبچهای پل اتصال قشر کتابخوان ما با ادبیات کُرد و بهخصوص بختیارعلی است. اگر کسی ترجمههای متفرقه از آثار علی را خوانده باشد و بعد به سراغ ترجمههای او بیاید، خیلی زود تفاوت را درخواهد یافت. خواندن این رمان و سایر آثار بختیارعلی را از دست ندهیم!
نظر شما