سیدفرید قاسمی، نویسنده و روزنامهنگار در یادداشت «فرشته و دیگران» به موضوع جریان نامگذاری خیابان فرشته تهران پرداخته است.
نامگزینی محلهها، برزنها، خیابانها، و کویها و کوچههای تهران تاریخ و قصههای خاص خود را دارد. حدود 50 و اندی سال پیش تصمیم گرفتند افزون بر خیابانهایی که امروز ولیعصر و شریعتی مینامند راهمیانهای به تجریش بگشایند. گزینه نهایی خیابان جردن/ آفریقا/ نلسون ماندلا بود. این طرح اما به آستانه کوچه مریم که رسید متوقف شد و به تاریخ پیوست.
مریم که بود؟ خواهر فرشته که خیابان مجاور به نام اوست و آن دو، دخترهای محمدعلی مسعودی(1293ش، تهران ـ 1987م، حومه ونکوور کانادا) که از دالان روزنامهنگاری رخت به وادی سیاست کشید.
مسعودی به همراه همسایههای متنفذ نمیخواست جردن از میانه باغخانهاش به میدان تجریش برسد و کوچههایی که به نام دخترانش نامگذاری کرده بود، دو نیمه شود. البته امروز کوچه مریم را با پسوند «غربی» و «شرقی» میشناسند، ولی با وجود تعویض تابلوهای فرشته به نام دیگر هنوز نه کوچه/ خیابان بل گاه پاره وسیعی از الهیه را فرشته مینامند و بیتوجه به دیوارکوبهای شهرداری، «فرشته» بر زبانها جاری میشود. این در حالی است که بسیاری را میشناسیم که شهرک، آموزشگاه، پرورشگاه ساختهاند، بنگاههای عریض و طویل با سود همگانی تأسیس کردهاند، مدام عکس و حرفشان در نیمتای بالای صفحه اول روزنامهها و روی جلد مجلههای دهههای پیشین دیده میشود، لیکن نام و یادشان با جزر و مدها از دفتر زمانه افتاده است. فرشته خانم اما بیشتر عمرش را در ایران سپری کرده، بیآنکه بداند،
بخواهد و مداخله کند در روزگار کمسالی نامش را بر کوچهای گذاشتهاند. 30 سال پس از این نامگزینی دیگران برایش خوانش اداری را کنار زدهاند. کوچه را به خیابان تبدیل کردهآند. نامش را در دهههای بعد افزون بر محله، بهرغم جابهجایی به سردر شهر/ نمایشگاه و فروشگاه کتاب و کافه بردهاند و برنامواره جایزه و در سرلوحه فصلنامه نشاندهاند.
آیا معناهای واژه فرشته را باید سبب این ماندگار دانست؟ یا دلیل دیگری دارد؟ به راستی رمز دوام ناخواسته و بیتمایل و تقلا ـ و شاید بیخبر ـ چیست؟
به سخن حافظ «مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس...»!
منبع: روزنامه همشهری
نظر شما