یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۹
اگر دریابندری دوباره «خانه برنارد آلبا» را ترجمه کند در آن دست می‌برد

در نشست نقد ترجمه نمایشنامه «خانه برنارد آلبا» مطرح شد که لورکا جزو شاعران و نمایشنامه‌نویسانی بود که گرایش چپ داشت و در ایران از همان دهه چهل سراغ ترجمه آثار او رفتند و نمایشنامه‌نویسی او را واکنش به سبک ناتورالیسم می‌دانند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) هفتمین نشست از سلسله نشست‌های «زیر چتر نقد» با عنوان نقد ترجمه نمایشنامه «خانه برنارد آلبا» اثر فدریکو گارسیا لورکا و ترجمه‌های محمود کیانوش، نجف دریابندری و احمد شاملو، با حضور علیرضا خان‌جان عصر دیروز سیزدهم مهرماه، در سرای اهل قلم برگزار شد.

تنوع زبانی برای محمود کیانوش موضوعیت ندارد
علیرضا خان‌جان ابتدا درباره محمود کیانوش گفت: کیانوش شاعر، نویسنده و مترجم است، حدود 80 سال دارد و متولد مشهد است. در حال حاضر در انگلستان زندگی می‌کند و چیزی حدود 90 کار تالیف و ترجمه به صورت کتاب از او موجود است. به نظر من شاید بیشترین حوزه موفقیتش، در زمینه شعر کودک باشد. ولی از نویسندگان معروفی مانند جان اشتاین‌بک، یوجین اونیل، ساموئل بکت و فدریکو گارسیالورکا ترجمه کرده است؛ مترجمی است که اساسا تنوع زبانی برایش موضوعیت ندارد و از یک زبان یکنواخت در کارهایش استفاده می‌کند، به این معنی که زبان راوی داستان با شخصیت‌ها هیچ تفاوتی با هم ندارد.

جدی‌ترین ترجمه‌های دریابندری، به معرفی ادبیات آمریکایی می‌پردازد
این سخنران نشست در ادامه درباره دیگر مترجم این نمایشنامه اظهار کرد: نجف دریا‌بندری ترجمه را از دهه 1330 آغاز کرده و زمانی که به دلیل گرایشات چپش چند صباحی به زندان رفت همانجا کتاب «تاریخ فلسفه غرب» اثر برتراند راسل را ترجمه کرد. جدی‌ترین ترجمه‌های دریابندری آثاری است که به معرفی ادبیات آمریکایی می‌پردازد و نویسنده‌های تراز اول این کشور مانند آثاری از  ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی را به ما معرفی کرده است و تنها اثری که از فدریکو گارسیا لورکا ترجمه کرده نمایشنامه «خانه برناردا آلبا» در سال 1358 است؛ با این که این اثر با ترجمه‌های دیگر منتشر شد ولی ترجمه دریابندری تا یکی دو سال پیش مجوز انتشار نیافت.

نمایشنامه «خانه برناردا آلبا» آخرین کار ادبی لورکا است
خان‌جان همچنین بیان کرد: لورکا جزو شاعران و نمایشنامه‌نویسانی بود که گرایش چپ داشت و از همان دهه چهل سراغ ترجمه آثار او رفتند. شاملو اولین نفری بود که در سال 1347 آثار لورکا را ترجمه می‌کند، ولی این نمایشنامه تقریبا همزمان با محمود کیانوش سال 1348 منتشر می‌کند. در این سال‌ها جریانات چپ گرایی که در ایران موجود بود به اوج رسید و شاملو با نمایشنامه «عروسی خون» ترجمه آثار لورکا را شروع می‌کند که آشکارا تمایلات چپ در آن موجود است.

وی افزود: لورکا اولین مجموعه شعرش را در هفده سالگی چاپ کرد و کارش را با شعر آغاز کرد؛ در بیست سالگی اولین نمایشنامه‌اش را نوشت. بسیاری از نمایشنامه‌هایی که از لورکا موجود است را خود روی صحنه برده. «خانه برناردا آلبا» تنها نمایشنامه‌ای است که در زمان حیات لورکا روی صحنه نرفت.

او در ادامه گفت: لورکا هفده نمایشنامه نوشته که در دوازده کتاب منتشر شد و شش تا از آن‌ها به فارسی ترجمه شده است. نمایشنامه «خانه برناردا آلبا» آخرین کار ادبی لورکا است و دو ماه بعد از چاپ این کتاب در 38 سالگی به شکل فاجعه‌آمیزی به قتل می‌رسد.
 
این مترجم همچنن بیان کرد: نمایشنامه‌نویسی لورکا را واکنش به سبک ناتورالیسم می‌دانند؛ او در نمایشنامه‌ها و شعرهایش از جنبش‌های ادبی اثر می‌گیرد در چند نمایش‌نامه اولش به شدت متاثر از سمبولیسم است بعدها که با دوستان بزرگ هنرمندش مانند لوئیس بونوئل کارگردان سینما و سالوادور دالی نقاش سوررئالیست رادیکال آشنا می‌شود، رگه‌های سوررئالیستی در شعرهایش مشخص است‌. مرگ لورکا یک ضایعه بزرگ برای ادبیات اسپانیایی زبان دنیاست و مانند مرگ فروغ فرخ زاد در ادبیات خودمان.
 
ترجمه‌های مجدد مبدا مدارترند
 وی ضمن بیان این که ترتیب زمانی ترجمه این نمایشنامه توسط هرکدام از این مترجمان مهم است اظهار کرد: در بحث ترجمه‌های مکرر یا موازی موضوع مهمی است که کدام یک ترجمه اول بوده و واکنش ترجمه‌های بعدی به ترجمه‌های پیشین چه بود. همچنین از این نظر اهمیت دارد که فرضیه باز ترجمه مجدد می‌گوید ترجمه‌های مجدد مبدا مدارترند و ترجمه‌های اول آزادی بیشتری دارند؛ آزادی در ترجمه همیشه حساسیت برانگیز بود در نتیجه مترجم دوم و سوم سعی می‌کنند خود را محدود کنند.
 
او در ادامه گفت: ولی مطمئنم دریابندری مراجعه‌ای به ترجمه‌های پیشین نداشت. به قدری اخلاق حرفه‌ای دارد که چنین نمی‌کند ولی از نظر من این که نگاهی به ترجمه‌های پیشین بیندازید کار خوبی است زیرا اگر کمی، کاستی و خطایی در آن نمایشنامه بود مترجم آن را تکرار نمی‌کند و گاهی ممکن است ایده‌ای از‌ آن بگیرد. آنچه در فضای ادبی جامعه امروز حاکم شده رونویسی است که به راحتی می‌توان اثبات کرد از روی یکدیگر کپی شده‌اند.

خان‌جان با اشاره به این که شاملو را بیشتر به عنوان شاعر می‌شناسیم تا مترجم اظهار کرد: اما او آثار ترجمه زیادی دارد و برای ترجمه‌هایش بسیار مورد نقد قرار گرفت که به نظرم نقد‌ها کمی شتاب‌زده است زیرا  ندیدم کسی با ادله مصداقی درباره ترجمه‌های شاملو صحبت کند و عمده‌ترین حرفی که می‌زنند این است که مرزی برای آزادی قلم در محاوره‌نویسی و شکسته‌نویسی برای خودش متصور نیست که خطرناک است؛ در حالی که شاملو این کار را آگاهانه انجام می‌دهد. به عنوان مثال در همین نمایشنامه مورد بررسی جاهایی می‌تواند از عناصر واژگانی استفاده کند که مرز مشترک گفتار و نوشتار است ولی شاملو شکسته‌نویسی می‌کند.

وی همچنین گفت: عمده کتاب‌هایی که شاملو ترجمه کرده از نویسندگان چپ است و نمایشنامه و داستان‌هایی را انتخاب می‌کند که دیالوگ‌نویسی در آن‌ها با بسامد بالا اتفاق افتاده است.
 

رئالیسم اجتماعی بستر کار نمایشنامه «خانه برنادا آلبا» است
خان جان درباره ترجمه شعر گفت: وقتی تاریخ ترجمه شعر را که به دهه سی بازمی‌گردد بررسی کنیم متوجه می‌شویم بیشتر شعرها منظوم ترجمه می‌شوند و تا اندازه‌ای زیبا هستند که در حافظه تاریخی ما تا به امروز ماندگار شدند حتی نمی‌دانیم که این‌ها ترجمه شعراند. مانند «اشک یتیم» پروین اعتصامی و «قلب مادر» ایرج میرزا  که ترجمه است. جیمز هلمز می‌گوید ترجمه شعر بیش و پیش از هر چیز باید شعری باشد در خور و برای خود. یعنی فی‌نفسه باید خودش شعر باشد اگر نه ترجمه موفقی نیست. ترجمه‌های شاملو از لوکا حتما همینطور است.

این مترجم درباره نمایشنامه «خانه برناردا آلبا» اظهار کرد: این اثر نمایشی است از زندگی زنان تحت ستم آن دوره. در این نمایشنامه همانند بسیاری دیگر از آثارش زمینه رئالیسم اجتماعی بستر کار است و رگه‌هایی از سمبولیسم نیز دیده می‌شود. لورکا به صراحت بیان می‌کند که این نمایشنامه واقعی است و بر اساس زندگی همسایه خود در کودکی آن را نوشته اما برادرش فرانسیسوا گارسیا لورکا که منتقد ادبی نیز هست می‌گوید که واقع‌نگاری نیست و فدریکو ایده اولیه را از زندگی آن‌ها می‌گیرد.
 
نسبت شعر و نمایشنامه را در آثار لورکا نمی‌توان از یکدیگر تفکیک کرد
خان‌جان درباره شعر و نمایشنامه‌نویسی لورکا بیان کرد: در آثار لورکا نسبت شعر و نمایشنامه را نمی‌توان از یکدیگر تفکیک کرد. منتقد بزرگی می‌گوید لورکا اولین کسی بود که شاعرانگی را وارد نمایشنامه‌نویسی در زبان اسپانیایی کرد. لورکا در این نمایشنامه کاملا آگاهانه خود را کنترل می‌کند که از شعر تغزلی کمتر استفاده کند. برخی می‌گویند این اثر از نظر صناعات ادبی فنی‌ترین نمایشنامه لورکاست.

وی پس از بیان خلاصه‌ای از نمایشنامه «خانه برناردا آلبا» توضیح مختصری درباره الگوی تحلیل انتقادی ترجمه داد: این الگو مبتنی بر دو فرض نظری است که در فرض اول می‌گوید ترجمه به مثابه بافت آفرینی مجدد است، یعنی یک اثری را که در زمان و مکان مشخص، تحت شرایط معین و با اهداف مشخصی خطاب به مخاطب تعیین شده، از حصار زمان و مکان خارج می‌کنیم و در زمان و مکان دیگری و تحت شرایط و اهداف متفاوت یا مشابهی و خطاب به مخاطب با ویژگی‌های متفاوت یا مشابه بازافرینی می‌کنیم. این نوع هدف ترجمه است و هر ترجمه قرار است این کار را انجام دهد. اما راه رسیدن به این هدف فرض دوم است، یعنی ترجمه به مثابه پالایش. از نظر من هدف اول زمانی محقق می‌شود که شما آن رویداد کلامی را از چند صافی در نظام مقصد عبور دهید‌. یکی از این صافی‌ها، صافی اجباری زبان است و پنج صافی دیگر برون شناختی، فرهنگی، ایدئولوژیکی، هنری و حرفه‌ای اختیاری‌اند.

وی افزود: نتیجه عملیات پالایش باید با بافتار مورد نظر در نظام مقصد تناسب داشته باشد. کار منتقد ترجمه است که ببیند این صافی‌های ششگانه چطور به خدمت گرفته شدند و تبعاتشان در سطح منظور شناختی چیست و ایا با بافتار در نظام مقصد هماهنگی دارد یا خیر. این بافت نیز به دو نوع بلافصل و غیربلافصل بر حسب معیار فاصله از متن تقسیم می‌شود. کار مترجم این است که ببیند این صافی‌ها به تناسب بافتار به کار رفتند یا نه و نتیجه نهایی کار، آیا تعادل نقشی در نظام مقصد وجود دارد یا خیر.
این نظریه‌پرداز در ادامه گفت: منظور از تعادل نقشی یعنی متن مقصد باید همان کاری را در نظام مقصد بکند که متن مبدا در نظام مبدا کرده است. یعنی باید از نظر سه پارامتر  معنای لفظی، واژگانی و بینافردی متنی را منتقل کند و زمانی‌ منتقل می‌شود که سه مولفه خوانش‌پذیری، طبیعی بودن و مقبولیت را دارا باشد. وقتی می‌توانیم این سه مولفه را بسنجیم که سه مولفه کیستی، نیازها و افق انتظار را در مخاطب خود لحاظ کنیم.

در ادامه نشست خان جان نمونه‌هایی برای تحلیل انتقادی ترجمه از شاملو و دریابندری خواند و در دو نمونه نیز ترجمه کیانوش را مثال زد.
 
علیرضا خان جان در پایان گفت: در بین این سه ترجمه کیانوش حد نهایی مبداگرایی را به عمل رسانده. درواقع ترجمه شمشیر دو لبه است و ترجمه خوب هر دو لبه شمشیر را کنترل می‌کند. ترجمه هیچ‌وقت به نقطه پایان نمی‌رسد و اگر دریابندری دوباره این نمایشنامه را ترجمه کند قطعا در آن دست می‌برد و اگر شاملو در قید حیات بود حتما این کار را می‌کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها