در نشست «کوتاه با داستان» این هفته مطرح شد
صادق کرمیار:گزارشهایی از منطقه که قابل چاپ نبود را یادداشت میکردم تا بعدا داستانش را بنویسم
صادق کرمیار گفت: آن گزارشهایی از منطقه که قابل چاپ نبود را یادداشت میکردم تا به صورت داستان دربیاورم. اینها منجر به نوشتن داستان «فریاد در خاکستر شد» و بعد مجموعه داستانهای دیگری را هم نوشتم.
در ابتدای جلسه، صادق کرمیار برای خواندن داستان کوتاه خود به روی صحنه آمد. او قبل از خواندن داستان کوتاه خود گفت:در این روزگار، برگزاری چنین جلساتی غنیمت است و دوستانی که در این جلسات حضور پیدا میکنند، یک تفاوت اساسی با بقیه مردم دارند. زندگی به گونهای شده است که کسی دیگر به فکر این کارها نیست. برگزاری این جلسات به همت آقای شجاعی و به واسطه احساس دردی است که ایشان نسبت به جامعه خود دارند. امیدوارم که این برنامه، تداوم داشته باشد و همه دوستان بتوانند استفاده کنند.
یادداشتهایی از جنگ که تبدیل به داستان شد
وی ادامه داد: داستانی که برای این جلسه انتخاب کردهام، داستانی از جنگ است. در آن زمان، من خبرنگار روزنامه اطلاعات در جبهه بودم و گزارشهایی تهیه میکردم. البته به اتفاق خانوادهام در اهواز مستقر شده بودم و روزنامه اطلاعات در خیابان «کیانپارس» یک خانه برای ما اجاره کرده بود و از آنجا گزارش میفرستادم و در روزنامه اطلاعات جبهه منتشر میشد. در کنار اینها مواردی وجود داشت که قابل چاپ در روزنامه نبود و آنان را یادداشت میکردم. در آن زمان، براساس همین اتفاقات، دو داستان نوشتم که به آقای علیاصغر شیرزادی که دبیر سرویس بخش گزارش روزنامه اطلاعات و از داستاننویسان نسل سوم بود، دادم تا بخواند. ایشان خواند و گفت «خیلی خوب است و ادامه بده. نگاهت خیلی تصویری است.»
او در مورد نوشتن اولین داستانهای خود گفت: از آن زمان به بعد، آن گزارشهایی از منطقه که قابل چاپ نبود را یادداشت میکردم تا به صورت داستان دربیاورم. خاطرم هست، یک روز، در خرمشهر بودم و وارد خانهای شدم. انگار آن خانه من را گرفت و فضایی داشت که من را در خود نگه میداشت. به همین دلیل، تمام اجزا خانه را با دقت نگاه کردم و برای خودم تصویرسازی کردم که در این خانه، چه کسانی زندگی میکردند، چگونه بودند، آن عراقی که با پوتین وارد این خانه شد، چه کار کرد و دنبال چه بود، پدر این خانواده چه کشیده است، چه بلایی بر سر این خانواده آمده است و ... اینها منجر به نوشتن داستان «فریاد در خاکستر شد» و بعد مجموعه داستانهای دیگری را هم نوشتم. وقتی کارم در جبهه تمام شد و به تهران برگشتم، آن داستانها را چاپ کردم. باید بگویم که اکثر داستانهای آن زمان، حماسی بود تا رزمندهها را به شجاعت تشویق کند. اما این داستانها متفاوت و از حماسه عبور کرده بود و تقریبا به درون شخصیتها و آدمها نقب میزد. بر همین اساس، مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. اکنون در این جلسه، میخواهم داستان فریاد در خاکستر را برای شما بخوانم.
در بخش دوم جلسه، سید مهدی شجاعی که میزبانی جلسات «کوتاه با داستان» را برعهده دارد، به روی صحنه آمد تا داستان کوتاه خود را بخواند. او قبل از خواندن داستان کوتاه خود گفت: برای این جلسه، دو داستان پیشنهاد کرده بودم و تا آخرین لحظات نیز با دوستان مشورت داشتیم که کدام را بخوانم. با این حال، داستانی که انتخاب کردهام، «لباس عاریتی» است.
شجاعی داستان کوتاه خود را که رگههایی از طنز داشت، خواند و با تشویق حاضران روبهرو شد.
خاطراتی از ابوالفضل زرویی نصرآباد با حضور دوستان قدیمی
بخش بعدی برنامه، به برگزاری مراسمی برای گرامیداشت یاد و خاطره ابوالفضل زرویی نصرآباد، نویسنده و طنزپرداز کشور که سال گذشته فوت کرد، با محوریت کتاب «ماه به روایت آه» اختصاص داشت. در این قسمت از برنامه که صادق کرمیار از جمله دوستان نزدیک آن مرحوم بود، همراه با سیدمهدی شجاعی، خاطراتی از آن نویسنده تازه درگذشته را مرور کردند.
در ابتدای این بخش، یک کلیپ معرفی از ابوالفضل زرویی نصرآباد پخش شد که خود او درباره زندگی شخصی و فعالیت کاریاش صحبت کرده بود. این تصاویر، آخرین صحنهها از ابوالفضل زرویی نصرآباد بود.
زرویی، در کنار طنز، مطالعات عمیق تاریخی- مذهبی داشت
کرمیار در مورد زرویی نصرآباد گفت: صحبت کردن در مورد ایشان بسیار سخت و دشوار است. اکنون که این کلیپ را دیدم یاد صحبتهای استاد شفیعی کدکنی افتادم. ایشان در یک جلسه در دانشگاه گفته بودند که وقتی دولت، مبعوث بازار هست، نتیجهاش این میشود که نگاهش به فرهنگ و هنر هم نگاه بازاری، واسطهگری و دلالی است.
شخصیتی مثل ابوالفضل زرویی نباید در چنین شرایطی زندگی و در چنین شرایطی فوت میکرد. خاطرم هست که در سال 88، آقای شجاعی را به واسطه کتاب «نامیرا» دیدم. آن روزها، شرایط، بسیار بحرانی بود. آقای شجاعی به من گفت که از بین اهالی قلم، چه کسی هست که مشکل داشته باشد؟ اسم چند نفر را آوردم که یکی از آنان ابوالفضل زرویی بود. وقتی این نام را بر زبان آوردم، انگار که چشمانش را برق گرفت؛ به من گفت که او را پیدا کن و بیاور تا جلسهای داشته باشیم. بلافاصله جلسهای برگزار شد و این دو نفر، دیگر همدیگر را رها نکردند. ما ابوالفضل را با نگاه و شعرهای طنز او که چاپ شده یا نشده است، میشناسیم اما مطالعات او در زمینه تاریخ، مذهب، علوم انسانی و به خصوص تاریخ اسلام و شخصیتهای دینی، به قدری عمیق است که کمتر پژوهشگری داشته باشیم که در این زمینه تا این اندازه مطالعه داشته باشد.
ماجرای نوشتن «ماه به روایت آه» با یک پیشنهاد
او خاطراتی را از نوشتن کتاب «ماه به روایت آه» توسط ابوالفضل زرویی نصرآباد مطرح کرد و گفت: خاطرم هست، در دومین جلسه، آقای شجاعی به ایشان گفت «نظرت چیست یک رمان در مورد حضرت ابوالفضل بنویسی؟» زرویی سری تکان داد و گفت «فکر میکنم.» بعدا یک موقعیتی پیش آمد و من و آقای شجاعی با هم تنها شدیم؛ به ایشان گفتم که «این چه پیشنهادی بود مطرح کردید؟ ابوالفضل نمیتواند رمان بنویسد و بهتر بود میگفتی که یک قصیده بنویسد. رمان نوشتن، کار او نیست و او هم رویش نمیشود به شما «نه» بگوید.» مدتی گذشت و دوباره ابوالفضل را دیدم؛ از او پرسیدم که چه میکنی؟ گفت در حال مطالعه هستم تا آن رمان که آقا سید گفت را بنویسم. در جواب به او گفتم که «خیلی خودت را خسته نکن و اگر هم نشد، ایرادی ندارد. به جایش یک قصیده بگو.» او این حرف من را قبول نکرد. به مدت 6 ماه مطالعه عمیق کرد و کتاب «ماه به روایت آه» را نوشت. تمام فکتهای تاریخی که در این کتاب وجود دارد، مبنای تاریخی دارد و میتوان آن را به یک سند موثق استناد داد. بعد از 6 ماه، شروع به نوشتن کرد و کتاب را 2-3 ماهه نوشت.
یک روز به خانهاش رفتم و به من گفت که کتاب را نوشتهام؛ نظرت چیست؟ کتاب را خواندم و همانجا تمام کردم. به او گفتم که «اصلا فکر نمیکردم که بتوانی چنین کاری بنویسی؛ شاهکار است.» در پاسخ گفت که شوخی میکنی و ... من در حوزه ادبیات با کسی شوخی ندارم و اگر بد بود میگفتم که اصلا چاپ نکن. دقت کنید که ترکیب تخیل و مستند در کتاب تاریخی، کار بسیار دشواری است. خودم اعتراف میکنم که در کتاب نامیرا به آن اندازه که دلم میخواست، نتوانستم از پسش بربیایم اما ابوالفضل در کتاب ماه به روایت آه به خوبی از پسش برآمده بود. خاطرم هست که خیلی سریع، گوشی را برداشتم و خبر تمام شدن کتاب را به سید مهدی شجاعی دادم. بعدا فهمیدم که نگاه آقای شجاعی بسیار درست بود که گفته بود رمان بنویس.
کرمیار در پایان گفت: امیدوارم کسان دیگری که باقی ماندند و مانند ابوالفضل در این جامعه میفهمند و زجر میکشند، مورد حمایت قرار بگیرند. البته انتظار نداریم که مسئولین قدرشان را بدانند. آنان اصلا در حد و اندازهای نیستند که بخواهند قدر آنان را بدانند. ما خودمان باید قدر خودمان را بدانیم.
سید مهدی شجاعی در توصیف ابوالفضل زرویی نصرآباد گفت: تداعی درگذشت ایشان برای بنده، تداعیکننده بسیاری از غمها و فاجعهها است و تنها به رفتن ایشان فکر نمیکنم. بحث این است که به یادمان میآید چه خبری در مملکت ما است و چه اتفاقاتی میافتد و سیاستگذاران فرهنگی ما چه الگوهایی را به عنوان نمونههای برتر معرفی کرده و سعی میکنند آنان را جا بیندازند. آن چه که میبینیم محصول چهل سال سیاستگذاریهای ما است و نمیتوان جوانی را محکوم کرد که چرا ذائقههایش تا این اندازه تنزل پیدا کرده، از سواد و دانش فاصله گرفتهاند و دنیایشان دنیای دیگری شده است.
وی تاکید کرد: ابوالفضل زرویی نصرآباد یک نمونه عینی است که فضل و دانش او شمردنی نیست. البته این حرفها را به این دلیل نمیزنم که او مرده است. یادداشتهای من در زمان حیات ایشان، موجود است و حس و نگاهم را نسبت به ایشان گفته بودم. بنابراین نمیخواهم بعد از درگذشتش از او تعریف کنم. رفتن او فاجعه بزرگی بود و غیر قابل جبران است و از مواردی است که آقایان باید پاسخگوی این عدم رسیدگی به ایشان باشند. به نظرم با حداقل امکانات و شرایط میشد که این اتفاقات رخ ندهد.
سید مهدی شجاعی ضمن اشاره به توان بالای مطالعاتی زرویی گفت: در مورد بحث علمی و مطالعاتی آقای زرویی حرف زیاد است و اگر بخواهم واردش شوم، شاید کشش این جلسه را نداشته باشد اما بدون اغراق کسی از اهل قلم را سراغ ندارم که تا این حد عمیق بوده و با پشتکار، مطالعه کند. بارها گفتهام که ایشان تازه شروع به محصول دادن کرده بود و با آنچه که از ذخیرهها انباشت کرده بود، وقتش رسیده بود که آن را عرضه کند. یقینا اگر میماند، دهها جلد کتاب از جنس ماه به روایت آه در مورد بقیه اولیا میداشتیم. به نظرم از وجود ایشان محروم شدیم و این مسالهای نیست که بتوان بیانش کرد و قابل جبران باشد.
بسیاری از نویسندگان، همت انجام کار جدی تحقیقی ندارند
وی اضافه کرد: همانطور که اشاره شد، تحقیقاتی که ایشان برای همین کار انجام دادند، تحقیقات مبسوطی بود. یکی از مشکلات ما در عالم نویسندگی این است که نویسندگان ما متاسفانه همت و پشتکار جدی برای کار تحقیقی ندارند و به همین دلیل کارها، سطحی و یک جور با تاریخ مصرف از آب درمیآید. بخش عمده زحمت نویسندگی به ویژه در کارهای تاریخی، تحقیق و تتبع راجع به آن سوژه است. به نحوی که نویسنده باید این قدر با آن سوژه درگیر شود که نتواند آن را ننویسد. این، یکی از خلاهای جدی ما در نویسندگی است. البته تلاش کردیم که یک بانک اطلاعاتی معارف درست کنیم که پشتوانهای برای حرکت دوستان باشد اما مرحوم زرویی یک تنه همه این کارها را انجام میداد.
علاوه بر این، شخصیت بینظیر ایشان و فضایل اخلاقی که داشت، چیزی بود که به نظرم مثالزدنی بود. نکتهای که آقای کرمیار راجع به بحث رمان ماه به روایت آه در مورد نقش من اشاره کردند، تنها یک اشاره و تقاضا بود اما ایشان این قدر بزرگ بود که وقتی جایزه دعبل را به خاطر این کار دریافت کرد، اعلام نمود که این جایزه برای فلانی است چرا که او من را ترغیب کرد. در حالی که حرف من در حد یک پیشنهاد بود. من شعر ایشان در وصف حضرت ابوالفضل را دیدم و به همین واسطه، این تقاضا را مطرح کردم. به هر حال، جای ایشان خالی است و امیدوارم قدر عزیزان دیگر را بدانیم و در جهت تغییر الگوها قدمی برداشته باشیم.
در بخش بعدی این برنامه، بخشهایی از کتاب صوتی «ماه به روایت آه» که توسط انتشارات نیستان و به روایت مریم مهنگار و احسان چریکی منتشر شده است، پخش شد.
چاپ داستانهای نویسندگان نوقلم در یک کتاب
در بخش دیگر این جلسه، نوبت به خواندن داستانهای کوتاهی شد که توسط علاقهمندان ارسال شده بود. شجاعی در مورد این طرح توضیح داد و گفت: پیرو فراخوانی که ماه پیش انجام شد، آثار ارجمندی به دستمان رسید و پیرو فراخوان ماه گذشته، تقاضا کرده بودیم که علاقهمندان داستانهای خود را با محور محرم و عاشورا ارسال کنند. الحمدالله مشارکت خوبی از جانب دوستان صورت گرفت. از یکی دو نفر از دوستان که کارهای کوتاهتری دارند، دعوت میکنم که برای خواندن داستانهایشان بیایند. آقای عباس یزدانی داستان طوبی را نوشتهاند که این اثر، یکی از برجستهترین کارها بود که به دستمان رسید.
شجاعی تاکید کرد: داستانهای برگزیده از مجموعه آثاری که به دستمان رسیده است، چه محرمی و چه غیر محرمی، به شکل یک کتاب منتشر میشود و همچنین در یک کانال تلگرامی که به زودی ایجاد خواهد شد، با صدای خود نویسندگان، ارائه خواهد شد. بعد از این مجموعه، همچنان این فراخوان را ادامه میدهیم و مجموعه نتایج را در جلسه آینده به صورت کامل ارائه خواهیم کرد.
معرفی باشگاه مشتریان نیستان و ایجاد ارتباط با خواننده
در پایان این مراسم، از پلتفرم باشگاه مشتریان نیستان رونمایی شد. این پلتفرم با همکاری موسسه «کتاب پلاس» ایجاد شده و در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
سعیدیکیا، نماینده کتابپلاس به معرفی این پلتفرم و همکاری آن با انتشارات نیستان پرداخت و گفت: ما کار مشترکی را با انتشارات نیستان آغاز کردهایم. دغدغه این انتشارات، باشگاه مشتریان بود که با پلتفرمی که طراحی شده است، این امکان را فراهم کردیم. به هر حال، هر بنگاهی، یک باشگاه مشتریان دارد اما جنش باشگاه مشتریان نیستان، محفل نیستانیها است و خدماتی که ارائه میشود و انتظاراتی که از مخاطب داریم، متناسب با همین فضا است. بنابراین این پلتفرم کمک میکند برای این که بهتر بتوانیم تعامل کنیم و سلایق، نیازها و دیدگاههای شما مخاطبان راجع به کتابها را رصد کنیم.
اولین هدفی که در این قضیه وجود دارد، تعامل بیشتر با مخاطب است و این که بتوانیم محفلی ایجاد کنیم که نیستانیها دیدگاههای خود را راجع به یک کتاب بیان کنند.
وی ادامه داد: شیوه کار اینگونه است که یک برچسب به کتاب چسبانده میشود که یک کدی را بر روی خود دارد. خریداران کتاب از سراسر کشور، وقتی این کد را در سایت نیستان ثبت میکنند، وارد باشگاه مشتریان این کتاب یا نیستان شده و میتوانند از خدمات نیستان استفاده کرده و دیدگاههای خود را راجع به آن کتاب بیان کنند. این کار باعث میشود که نیستان بفهمد از کدام مناطق کتابهایش را خریدهاند و همچنین تمام کارهایی که شما مخاطبان در آن پلتفرم و سایت نیستان انجام میدهید، رصد میشود و میزان مشارکت شما مشخص میشود. علاوه بر این، جشنوارهها و رویدادهای کتابی را در این پلتفرم میتوان اجرا کرد. وقتی کتابها کد میشود و هویت دیجیتال پیدا میکند، راحتتر میتوان آن را در فضای مجازی دنبال کرد.
سعیدیکیا به اشتراکگذاری نظرات مخاطبان راجع به هر کتاب در فضای مجازی اشاره کرد و گفت: در کنار دیدگاههایی که شما مطرح میکنید، یک علامت شبکههای اجتماعی وجود دارد که با استفاده از آن میتوانید دیدگاه خود را در فضای مجازی به دوستان خود انتقال بدهید و آن کتاب را به دیگران معرفی نمایید. انتظار ما این است که کتابهایی که خریداری میشود، برچسبش ثبت بشود، دیدگاههای خود راجع به آن کتاب را بیان کنید، از دیدگاههای دیگران استفاده کنید و آن را به دیگران معرفی نمایید. در کنار اینها، قسمتی برای مروجکنندههای کتابها وجود دارد که آنان هم کد گرفته و میتوانند مخاطبینشان را در پلتفرم کتاب پلاس همراهی نمایند تا به عنوان سفیر کتاب نیستان معرفی شده و از خدمات انتشارات نیستان بهرهمند باشند. به هر حال، آن چه که در خدمات باشگاه مشتریان وجود دارد، خدمات متنوعی است اما شما هم میتوانید پیشنهاد بدهید که از این انتشارات چه انتظاراتی دارید. آن چه که اکنون وجود دارد، کدهای تخفیفی است که به مناسبتهای مختلف به مشتریان داده میشود.
علاوه بر این، محفلی که شما با همکتابی خود در صفحه کتاب دارید، جمعی است که همه کسانی که آن کتاب را خواندهاند میتوانند نظراتشان را بیان کنند. نویسنده کتاب در آن صفحه حضور دارد و میتواند نظرات شما را ببیند. ارسال عدد 14 به سامانه 10006232 راحتترین راه برای عضویت در باشگاه مشتریان است و از آن پس با پیامکهای ما نسبت به رویدادهای کتابی اطلاع پیدا خواهید کرد. امیدوارم در این پویش مطالعاتی اربعین که اطلاعرسانی میشود، ما را همراهی کنند.
نظر شما