دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۵:۱۸
شاعرانگی و مرگ‌اندیشی در مجموعه داستان «بی مقصد»

عبدالمجید نجفی معتقد است نویسنده داستان‌های «بی مقصد» با نگارش این اثر فضای درام و قصه‌پردازی را درونی کرده است. او دراین زمینه یادداشتی نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-عبدالمجید نجفی: مثلی هست سایر که می‌گوید؛ آب که از سر گذشت چه یک وجب چه ده متر. آب داستان از سر نویسنده این مجموعه گذشته است و این نه کاریست خُرد. زیست داستانی و سال‌ها ممارست پشت این غوطه مبارک است.

به مولفه‌هایی چند اشاره می‌کنم:

-شاعرانگی
نویسنده با انتخاب نثری سالم و با استعانت از تشبیه و استعاره فضایی شاعرانه به داستان‌هایش بخشیده است.

«... خیره شده بود به ماشین لباسشویی بزرگی که مقدار زیادی ملافه با پیچش عجیبی چپانده شده بود داخلش، انگار که آن تو ملافه‌ها دست و پا داشته باشند و سر و شانه تنیده در هم.» «بی‌مقصد»(صفحه 7)

وضعیت رنج‌آور شخصیت به زیبایی تصویر شده است. این داستان یک داستان استعاری است. قطار، پرنده‌ای پرپر می‌کند، سنگ‌های وسط راه و بال جای دو بازو. بسامد واژه پرنده در این داستان قابل توجه است.

-مرگ اندیشی و توجه به جهان‌های موازی
در داستان «من یکبار چیده شده‌ام»، حکایت زنی جوان در 23 سالگی روایت می‌شود. او در این سن و سال مرده یا به عبارتی مرده شده است. داستان سوگسرودی است در رثای زن جوانی که جز مردن راهی ندارد.
«.... همه شهر برفی شده و سپید. نازنین روی سکوت برف حیاط خراش انداخته. بالا و پایین می‌پرد.»

القای فضای مرگ با برف و سپیدی و سکوت و التزام حروف «سین» همچنین القای خشونت با حرف «خ» در دو واژه خراش و انداخته قابل توجه است. «من یک بار چیده شده‌ام.(صفحه 51 کتاب)

در همین داستان به فراز زیر عنایت می‌ورزیم :
«این روزها به گل محمدی خشک شده داخل اتاق می‌مانم. چرا کسی نمی‌‌آید با دستش فشاری بدهد که خرد شوم و پاشیده شوم روی در و دیوار این حبس، دخمه و تاریکی... تا عطسه‌ام بگیرد، جوانه بزنم، بهار برسد و من که از زیر این همه درد داخل پوستم جوانه نمی زنم، بیایم بیرون. من که چیده شده و تمام شده‌ام.»‌ (صفحه 55 کتاب)

 –تصویر نژندهای دراماتیک/ فردی و اجتماعی
_ روایت‌های غیر خطی
_حجم پردازی
_سیطره روح زنانگی، بدون رنگ و لعاب فمینیسم مد روز؛ پرداختن به این مولفه‌ها مقال و مجال بیشتری طلب می‌کند.
_وفور عنصر تشبیه و استفاده داستانی از این صنعت که در اغلب داستان‌های این مجموعه، سبب آفرینش تصاویر بدیع و محسوس شده است.

«صدای مادر مشبه است. شیشه یک لایه پنجره پذیرایی مشبه به است و مرکب. وجه شبه همان شکنندگی است که با پرتاب فندک توسط پدر ایجاد شده است.» «داستان روبان» (صفحه 72)

از اشتباهات تایپی و جا افتادن برخی حروف و بعضا شتابزدگی‌ها که بگذریم، آرزو اسلامی با نگارش این داستان‌ها نشان داده است که فضای درام و قصه‌پردازی را درونی کرده است.



 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها