شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۲:۲۴
منظومه‌ای درباره انواع مرگ

راوی در این مجموعه روبه‌روی عدم و نیستی نایستاده است بلکه از شعری به شعر دیگر در نوعی از مرگ غوطه می‌خورد و عملا به هجو آن شکل از هستی- که انسان امروز زندگی می‌کند- می‌پردازد.

خبرگزاری کتاب ایران_آنژیلا عطایی: «منظومه مرگ در هوای آزاد» مجموعه شعر داوود بیات است که انتشارات افراز در سال 1396 منتشرکرده است. منظومه‌ای درباره انواع مرگ که انسان امروز برای هستی‌اش انتخاب کرده است و البته نه از آن قسم مرگ فیزیولوژیک یا اگزیستانسیال که به زعم هایدگر بخشی از هستی دازاین و برسازنده کیستی اوست. راوی در این مجموعه روبه‌روی عدم و نیستی نایستاده است بلکه از شعری به شعر دیگر در نوعی از مرگ غوطه می‌خورد و عملا به هجو آن شکل از هستی- که انسان امروز زندگی می‌کند- می‌پردازد.

 او گاهی از این مرگ و نیستی  آگاه است اما گاه در بی‌خبری مطلق به روزمرگی‌اش مشغول است. بنابراین ما در اغلب شعرهای این مجموعه با زنده‌هایی روبه‌رو هستیم که راوی به شرح شکل نیستی آنها در بطن این روزمرگی پرداخنه است. «حکایت خادم خرده‌ریز» و یا «حکایت فراموشی» که اتفاقا از شعرهای موفق مجموعه هستند به وضوح این وقوف راوی را به این که این شیوه‌های زیستن خود عدم و نیستی هستند نشان می‌دهد.

می‌دانیم که مرگ همیشه یکی از موضوعات اصلی فلسفه و ادبیات بوده است و اتفاقا نگاه ادبیات به مرگ کاملا مبتنی بر آرای فلاسفه در این موضوع است. بنابراین مرگ در ادبیات تحت الشعاع دونگاه سنتی فلسفه (نگاه پیش‌دستی) و یا منظر هایدگری(نگاه درون‌دستی) قرار می‌گیرد. در نگاه پیش‌دستی مرگ و زندگی دو مفهوم غیرقابل جمع هستند و هراس از مرگ ویژگی بنیادین این اندیشه است اما در نگاه دیگر(منظر درون‌دستی)، مرگ امکانی اگزیستانسیال برای دازاین به شمار می‌رود و دازاین بدون شناخت این امکان به تمامیت نمی‌رسد. در این نگاه مرگ رخدادی هستی‌شناسانه است و هراس از مرگ به پذیرش این امکان و وقوف به این تناهی تبدیل می‌شود. با این حال هر دو نگاه فلسفی مذکور مرگ فیزیولوژیک و غایت نهایی انسان را در نظر دارند، دقیقا به همان مفهوم که در ادبیات اگریستانسیالیسم به آن پرداخته می‌شود. در آثار سارتر و کامو مرگ به معنای نیستی و عدم در مقابل زندگی به معنای هستی و وجود قرار می‌گیرد. هر چند که فلسفه اگزیستانسیالیستی مقدمه‌ای شد بر خلق آثار کامو، بکت و نویسندگانی که به موضوع پوچی در زندگی، بی‌هدفی و بیهودگی آن پرداختند اما از قسمی از مرگ که دقیقا همان بیهودگی، بی‌هدفی و روزمرگی انسان معاصر است- برخلاف حضور پررنگش در ادبیات- صحبتی به میان نیامده است. اگر از نظر سارتر و یا کامو انسان به خاطر مواجهه با غایت نهایی مرگ دچار دلهره و ترس شده و احساس تنهایی، پوچی و ناامیدی می‌کند در مقابل آنچه امروز اتفاق می‌افتد مرگ در اثر ناامیدی، پوچی و تنهایی است، به نوعی همان چیزی که نویسندگانی چون کافکا و هدایت سعی کرده‌اند در مسخ یا بوف کور بیان کنند. به همین دلیل هم آن مرگ فیزیولوژیک که پایانی بر مرگ جاری در زندگی است نجات دهنده انسان خواهد بود.

«منظومه مرگ در هوای آزاد» در شعرهایش به شرح انواع مرگ جاری در زندگی می‌پردازد و مسخ انسان معاصر را در شعرهای «حیات بیات» و «حکایت فراموشی» به عنوان گونه‌ای از این مرگ به نمایش می‌گذارد. نقطه قوت این مجموعه شعر توجه ویژه شاعر به مفهوم مرگ به معنای عام آن است نه آنچه در پایان هستی بیولوژیک انسان اتفاق می‌افتد. و این دقیقا نقطه مقابل آن قسم از برخورد با مرگ است که غالبا در شعر معاصر ایران مثلا در مجموعه «هفتاد سنگ قبر» رویایی می‌بینیم. در «هفتاد سنگ قبر» انسان زنده از نگاه مردگان (مردگانی که به مرگ بیولوژیک مرده‌اند) حرف می‌زند و تعابیر فلسفی خود را درباره مرگ و زندگی به آنها القا می‌کند.

داوود بیات نگاهی زیبایی شناسانه به مفهوم مرگ دارد و آنچه را به نوعی با این مفهوم مرتبط است دیده و سروده است. شعر «سحابی ناشناس یک صورت فلکی» یک شعر اروتیک است با مجموعه نشانه‌های مربوط و ترکیب‌های بدیع که ارتباط روان‌شناختی مرگ را با اروتیسم به خوبی نشان می‌دهد و البته از نمونه‌های شعر اروتیک محض، مثلا شعر «صعود مرگ‌خواهانه» رویایی فاصله بسیار دارد. در کتاب حاضر زبان و تصاویر هماهنگ و همراهند اما به نظر می‌ر‌سد تعداد کمی از شعرهای مجموعه به ویرایشی دوباره و حذف سطرها و کلمات زاید نیاز دارند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها