دن پابلوکی در کارنامه خود چندین رمان در ژانر وحشت دارد و رمانهای او در این ژانر از مخاطب زیادی برخوردار است. او در رمانهایش که برای مخاطبان نوجوان نوشته شده است، با استفاده از تصویرسازی، موفق به ایجاد وحشتی بکر و غریب میشود. بسیاری از آثار این نویسنده مانند «نفرین شده»، «تیمارستان متروک»، «کابوسبینها»، «کتابچه مخوف»، «تیمارستان گریلاک»، «اسرار بچههای سنگی» و «تسخیر روح گابریل اش» به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
پابلوکی در مجموعه «خانه سایهها» با روایت داستانی ترسناک، شروعی پرکشش و پیچ و خمهایی که در بستر داستانش ایجاد میکند، موفق میشود مخاطبش را در بزنگاههای خاصی به ترس و لرز وادارد. او علاوه بر اینکه زمینهای فراهم میکند تا دلهره را تجربه کنند به صورت غیرمستقیم آنها را تشویق میکند به جای فرار از ترسهایشان با آنها روبهرو شوند تا بتوانند در زندگی موفق باشند. و این روبهرو شدن با ترس، میتواند به همه اموراتی که کودکان و نوجوانان در طول دوران زندگیشان با آن سروکار دارند، مانند ترس از آینده، ترس از تنهایی، ترس از تصمیمگیری و ... مربوط شود.
مجموعه «خانه سایهها» درباره یتیمخانهای متروکه است که در آن روح خبیثی حکم فرماست. این روح خبیث هر بار تعدادی از بچهها را با راههای مختلف به این خانه میکشاند. بار آخر نوبت پنج بچه به نامهای پاپی، مارکوس، دَش، آزومی و دیلان میرسد که به بهانهای به این خانه دعوت شدهاند. آزومی اِندو فکر میکند که این خانه متروک یک مدرسه باسابقه است، پاپی کالدول فکر میکند به منزل عمهاش دلفینیا لاکسپر دعوت شده، مارکوس گلر پیرو ایمیلی که این خانه متروک را مدرسه موسیقی معرفی کرده به اینجا آمده و دش و دیلان رایت هم که دوقلو هستند و بازیگری میکنند با دعوت نامهای که این خانه را استودیوی فیلمبرداری معرفی کرده به خانه سایهها آمدهاند و درگیر ماجراهای هولناکی میشوند. آنها علاوه بر اینکه دنبال راهی هستند تا از خانه فرار کنند، به دنبال نابودی این روح خبیث و پیدا کردن راز این خانه هستند.
کتاب «احضار» نخستین جلد این مجموعه است، که ماجرای ورود پاپی، مارکوس، دَش، آزومی و دیلان به خانه سایهها را مطرح میکند. خانهای که فقط تسخیرشده نیست بلکه گرسنه است و بچهها در آغاز کار این را نمیدانند. آنها فکر میکنند به دلیل خیرخواهانهای به خانه سایهها دعوت شدهاند اما هیچچیز خانه سایهها خیرخواهانه نیست. پشت دیوارهای این خانه مشکلات وحشتناکی وجود دارد. هیچکس در آنجا قابل اعتماد نیست. راهروها جابهجا میشوند. درها غیب میشوند، ارواح ظاهر میشوند و بچهها ناپدید میشوند.
«اختفا» دومین عنوان از این مجموعه است که داستان «اختفا» در آن ادامه مییابد. در این جلد پاپی، مارکوس، دشَ دیلان و آزومی همگی در خانه سایهها گیر افتادهاند. آنها در حالی که تلاش میکنند راهی برای خروج از خانه پیدا کنند، تصور میکنند بزرگترین خطری که تهدیدشان میکند، ارواح ساکن خانه هستند و نمیدانند که اسراری که هر کدام از آنها در دل دارند، برایشان خطری مرگبارتر است و برای اینکه بتوانند زنده از آنجا فرار کنند، باید با ترسهایشان رودررو شوند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «دور تا دور آنها تصاویر جان میگرفتند و صحنههای کوتاه، مثل کارتهای پویانمایی از مقابل چشمان پاپی و مارکوس عبور میکردند. گیج مثل بقیه آدمبزرگها پیانو نواختن را بلد بود. سیبل شیفته کتاب و کتابخوانی بود. الیزابت به خوابگردی عادت داشت، ولی وقتی بیدار میشد، میتوانست به وضوح خوابهایی را که خواهر گمشدهاش دیده بود به یاد بیاورد و سایروس صادقانه این را در پروندهاش قید کرده بود. جیمز هرگز مهارت صحبت کردن را به دست نیاورده بود، ولی از جهت مهربانی و وفاداری در میان سایرین سرآمد بود. اوریون برعکس او هیچوقت ساکت نمیشد، پر بود از انرژی و شور و اشتیاقی فراگیر و مسری که همیشه در سفرهای گروهی که به شهرک مجاور، یعنی گرین کلیف میرفتند، برایش کلی تشویق و تحسین به ارمغان میآورد.»
کتاب «محبوس» جلد دیگر این مجموعه است که همچنان به بیان سرگذشت این چهار بچه در خانه سایهها می پردازد. در این جلد، پاپی، مارکوس، دَش، آزومی و دیلان علیرغم اینکه توانستهاند به بیرون از خانه سایهها راه پیدا کنند، اما زمینهای گرداگرد خانه، خودشان کابوسی جدید هستند. کسی که قبلا فکر میکردند دوستشان است، حالا در پی شکار آنهاست و با توجه به اینکه آنها موجود سایهای را بیدار کردهاند، دیگر هیچجا برایشان امن نیست. اگر بخواهند جان به در ببرند، باید بفهمند که خانه از آنها چه میخواهد و اینکه چه چیزی یا چه کسی را باید جا بگذارند تا بتوانند فرار کنند.
انتشارات پیدایش، مجموعه سهجلدی «خانه سایهها» را با شمارگان هزار نسخه و قیمت 107هزارتومان منتشر کرده است.
نظر شما