سه‌شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۶
​بار گران «به وقت بی‌نامی»

فریبا حاج دایی، در یادداشتی به کتاب «به وقت بی‌نامی»، اثر نازنین جودت پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-فریبا حاج‌دایی: گذشته ما را ول نمی‌‏کند انگار ماده ببری باشد در جست‌وجوی خوراک برای ببر کوچولوهایش و چه سخت است اگر خوراک او باقی بمانیم و نتوانیم جان به در بریم. به زمین گذاشتن کوله‏‌بار گران گذشته که بر دوش هر فرد، قوم و ملتی سنگینی می‏‌کند کار گران‌‏باری است به‌خصوص برای نسلی که دیگر باوری بر شعار رنگ‌‏باخته‏‌ «گذشته چراغ راه آینده» ندارد. متن بزرگ داستان جهان ملغمه‌‏ای است از عشق‏‌ها و خیانت‌‏ها، دوستی‏‌ها و دشمنی‏‌ها، شورها و شرها و جنگ‌‏‏ها و صلح‌‏ها. دهشتناک آن که همه را می‌‏شود زیر بیرق کلمه مو به تن سیخ‏ کنِ تجاوز گرد آورد. به باور من و شاید به باور نازنین جودت نویسنده کتاب «به وقت بی‏‌نامی» زورمندترین جان‏مایه‏، به عبارتی تمِ اصلیِ، داستان بزرگ جهان تجاوز است، تجاوز به حریم هر حریمی خواه باشد: جسمی، روحی، فرهنگی، خانوادگی، ملیتی و الخ. تجاوزگر در بند پایانی کتاب وقت بی‏نامی دستش را روی شانه‏‌های دخترکِ راویِ کتاب می‏‌گذارد.

تکانش می‌‏دهد. فشارش می‏‌دهد به نرده‏‌های سرد و در همان حال از حفره سیاه و بزرگ دهانش بخاری غلیظ و حتما متعفن بیرون می‏‌زند. نه صدایی به صدایی می‌‏رسد و نه کسی به یاری دختر قصه ما می‏‌آید. صدای خوش اذان پیچیده وقتی آژیر قرمز به صدا درمی‌‏آید. دختر به کمک فریاد برمی‌‏آورد ولی کو داد و دادرسی! صدای آژیر و آن صدای دیگر صدایش را بلعیده. دست متجاوز روی شانه دخترک است. همچنان فشارش می‌‏دهد. چادرنماز از سرش فرومی‏‌غلتد و چشمش پر از سیاهی می‌‏شود. مادر کجاست! چرا به فریادش نمی‌‏رسد! مادر در همان لحظه در طبقه نهم ساختمان مسکونی خود است و دارد کشان کشان دو دختر دیگرش را می‏‌برد تا از پله پایین بروند و در زیرزمین پناه گیرند. پدر کو؟ او چرا نمی‌‏آید! او در جبهه است. در جبهه است و خبر ندارد دخترکش که برای خریدن شربت‏‌سینه برای خواهر کوچکتر از خانه بیرون زده محکم و محکم‌‏تر به نرده‏‌های سرد فشرده می‏‌شود. باید دید آیا تمامی داستان تجاوز به این آخرین بند و شرح تجاوز جسمی برمی‏‌گردد؟ و یا نه، این خود نمادی است از آنچه در طولِ داستان تاریخ، چه می‏‌گویم، داستان کتاب وقت بی‏نامی بر راوی و راوی‏‌های دیگر رفته است و بر هریک به نوعی.

چیزها را خارج از ‏موقع نباید برای بچه‏‌ها تعریف کرد. حرف من نیست. «واسکونسلوس» نویسنده پرتغالی این را گفته و درست هم گفته است. با بیان کردن بی‌موقع بعضی مطالب برای کودکان درواقع به روح نازک‏شان خش وارد می‏‌آوریم و آن را چون تنه‏‌ درختی خط‏خطی می‏‌کنیم. هنگامی که چون پدر دخترک بار خوب یا بدِ گذشته خود و خاندان‏‌مان را بر کول نوجوان یا جوان‌‏مان سوار می‌‏کنیم متوجه باشیم یا نباشیم متجاوزیم. وقتی باورهایِ به باور خود درست‏‌مان را راهی ذهن نازک و خیال‌‏پرورِ بچه‌‏ها می‌‏کنیم و تمامی خیال‌‏ها و انگیزه‏‌های نوباوه‏‌گانه‌‏شان را می‏‌خشکانیم از چنگیز خان مغول هم چنگیزتریم. زمانی که عقده‏‌های فروخوده خود از نسل قبل را واگویه می‌‏کنیم و با آن مستقیم قلب و ذهن و روح کودک‌‏مان را هدف قرار می‏‌دهیم هیتلر هم پیش ما لنگ می‌‏اندازد. وقتی خود را در مقام تصمیم‌‏گیرنده فرض می‌‏کنیم و برای آینده و حالِ نسلی تصمیم می‌‏گیریم و جوانی را به جان جوانی دیگر می‌‏اندازیم، آن هم جوانانی که شاید در جای دیگری از جهان و یا مقام و موقعیتی دیگر می‏‌توانستند همدیگر را به مهر در آغوش بکشند و مصافحه کنند، دیگر چه فرقی داریم با مردکِ گنده‏‌بکی که به جانِ دخترکی شش هفت ساله می‏‌افتد و بدن نرم و نازک او را زیر بدنِ پر از خواهش نفس خود له و لورده می‏‌کند!
 
نازنین جودت جنگ را سوژه کتابش کرده اما با به کار بردن به جای عبارت‌‏ها و جمله‌‏هایش چنان طوفانی به پا کرده است که موج‌‏های آن طوفان بستر ساحل سوژه‏‌اش را درنوردیده است. او از معناهای گریزان از هم، مرتبط و نامرتبط، رشته زنجیری ساخته که هر حلقه‌‏اش مفهوم جدیدی از تجاوز را پیش چشم می‏‌آورد تا ما بدانیم تجاوز فقط تحمیل جسمی بر جسم دیگر نیست که آن شاید کم‌ترین باشد.

در داستان‌‏نویسی با شگردها و نمودهای متعددی سروکار داریم. واقعیت داستان بین دو طیف واقعی و تخیلی در نوسان است. داستانگو حین بازگویی رد پای روشنی برای خواننده به جا گذاشته تا آنچه را او نگفته خواننده به مدد خیال و عقل سلیم دریابد. درواقع نویسنده به برکت فضاسازی و به لطف ساختارسازی و استفاده از کلمه‏‌های محوری تخیل خود را به واقعیتی ملموس بدل کرده و خواننده را در آن غوطه‌‏ور ساخته است. واقعیتی واقعی که شاید تا قبل از این کتاب با این عینیت وجود خارجی نداشت. با این کتاب از بستر امروز به گذشته خاطرات آن فرد و نسل سفر کرده‏‌ای و از اعماق قدیم‌‏ها به فرداهای هنوز نرسیده و نشنیده کشانده شده‏‌ای. در این کتاب قصه اصلی دستمایه اول است اما قصه‌‏های فرعی همه از جنس قصه اول هستند و همین است که کتاب چون مادرش زمین لایه در لایه در لایه است. امیدوارم باز هم از این دست نوشته‏‌ها از نازنین جودت بخوانیم.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • نازنین ۰۳:۱۰ - ۱۳۹۸/۱۱/۳۰
    نویسنده بی حاشیه ایه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها