چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۰
«گورسفید» حرفه‌ای و هوشمندانه جلو می‌رود

فرنوش رضایی گفت: گورسفید از عشق و گروهک‌های تندروی مذهبی بعد از جنگ و از برادرکشی می‌گوید. قصه‌ای که کمتر شنیده‌ایم، تقابل و آمیختگی خیر و شر در برهه حساسی از تاریخ ایران.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران( ایبنا) باشگاه کتابخوانی انجمن ادبی قاف با همکاری بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، جلسه دیدار با نویسنده و نقد و بررسی رمان گورسفید را برگزارکرد.

این جلسه روز سه‌شنبه بیست‌وپنجم تیرماه 1398 با حضور مجید قیصری، نویسنده کتاب گور سفید و جمعی از علاقه‌مندان داستان ایرانی در محل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایران برگزار شد.

در ابتدای جلسه، الهه هدایتی پیرامون سابقه داستان‌نویسی مجید قیصری و جوایزی که  برنده شده‌ است گفت: کتاب نگهبان تاریکی، جایزه جلال احمد- معتبرترین جایزه داستان ایران- را برای قیصری به‌ارمغان‌ آورده است. سال 2018 کتاب سه کاهن ایشان برنده جایزه اورسیا شد و این یک افتخار برای ادبیات داستانی ماست. جوایز متعددی که قیصری در این سال‌ها با نگارش آثارش از آن خود کرده گویای جدی بودن او در وادی داستان‌نویسی حرفه‌ای ایران است.

 در ادامه احسان رضایی، دبیر انجمن ادبی قاف، به بیان نکاتی درباره این رمان پرداخت: سه فصل اول داستان، فقط می‌دانیم اتفاقاتی برای راوی افتاده. قلیچ، راوی داستان، با سیمرغش- وانتی که با آن بار می‌برد- کار می‌کند. کم‌کم فصل‌ها که جلو می‌رود ژانر معمایی رمان نمود پیدا می‌کند. گورسفید حال و هوای دهه هفتاد و بعد از جنگ را دارد. قیصری تا امروز داستان‌های دینی و واقع‌نمایی جنگی بسیار خوبی نوشته‌ است که جزو سرمایه‌های ادبیات داستانی ما هستند.

 قصه گورسفید خط سیر مشخصی دارد. در این داستان با تقابل خیر و شر مواجهیم. خط تقسیم دوبرادر با دو باور متفاوت. باورهای صالح -برادر تندروی مذهبی- که حتی در دیالوگ‌ها با آیات قرآنی و روایات جواب می‌دهد هم برای خواننده جالب است. نگاه به مذهب و سیاست و ایدئولوژی در آن زمان که دچار افراط هم بوده خط داستان را پیش می‌برد.

الهه هدایتی افزود: درون‌مایه این رمان، یک انحطاط فکری است که از ایده بزرگتر است. داستان گورسفید ارزش چند بار خواندن دارد. نه فقط به‌خاطر پیچیدگی در روایت، بلکه به سبب زبان اثر که شسته‌ورفته و صحیح است. راوی بارها اشاره‌ کرده که من دارم این داستان را می‌نویسم. مخاطب با یک راوی طرف است که انگار دارد خاطرات خود را می‌نویسد. این باورپذیری قصه را بالابرده است.

فرنوش رضایی درجی در ادامه به بررسی پیرنگ رمان گورسفید پرداخت: پیرنگ از کهن‌الگوهای معمایی است. پیرنگ‌های معمایی عمومی، داستان را تا پایان لو نمی‌دهد. اما در رمان گورسفید از همان اول می‌فهمیم که خواهر راوی را کشته‌اند و احتمالاً هم صالح او را کشته. بعد با شخصیتی که از صالح در فصل‌های بعدی می‌بینیم حدسمان به یقین تبدیل می‌شود. صالح کسی است که عربی و با روایات و آیات پاسخ دیگران را حتی می‌دهد. رمان گورسفید اما حرفه‌ای و هوشمندانه جلو می‌رود.

در ادامه احسان رضایی به بررسی جایگاه زن در داستان گورسفید پرداخت: اولین زن در رمان، لیلی است. لیلی می‌میرد که در ادبیات کهن ما نماینده عشق است. دختری که قلیچ عاشقش می‌شود، به دست صالح کشته‌ می‌شود. زن دوم در این رمان مادر صالح و قلیچ است در این رمان شاید ریشه تندروی صالح هم مادرش باشد. مادری سنتی که افراط در خونش است. مادر است که در حیاط دیوار می‌کشد. زن سوم خواهر صالح و قلیچ، که صالح او را زانی و گناهکار می‌داند و با تندروی او را می‌کشد.

احسان رضایی اضافه‌ کرد: نوع نگاه نویسنده در گورسفید سعی در مستندنگاری دارد. تلاش می‌کند همه چیز را راست بگوید. در انتخاب نام مکان‌ها و زمان روایت مکان‌هایی را نام‌ می‌برد که در واقعیت هم می‌توان دید. نویسنده حتی اسامی را نمی‌گوید که تغییر می‌دهم. منظور این نویسنده است که با یک داستان خیلی خیلی جدی طرفید. با گونه‌ای از ادبیات جدی مواجهیم. معنای کلمه گورسفید که چندوجهی است هم برایم جالب بود.
از ابتدای داستان، با نشانه‌گذاری‌های حرفه‌ای نویسنده مواجهیم. مادر سنتی روتختی مخملی را پنهان کرده که به عروسش هدیه کند. روزی که بازش می‌کند پوسیده و می‌ریزد. روتختی چیزی در جامعه آن روز است که از بین‌رفته. شاید درکی از یک حقیقت یا باوری در آن زمان از بین رفته.

صالح و دارودسته‌اش یک پیکان قهوه‌ای‌رنگ دارند که راوی می‌گوید تابوت سیاه. یک سطر قبلش از تابوت‌های سیاه ارمنی‌ها می‌گوید که تصویر ترسناکی به خواننده می‌دهد. این اثر به‌شدت تصویری است و تصویرها هستند که در ذهن می‌مانند. از  یک تصویر در سه جای رمان استفاده می‌کند. برداشت تاریخی از خیابان سپهسالار و به‌توپ بستن مجلس برایم بسیار جالب بود.

این نویسنده ادامه داد: چیزی که کمتر در رمان‌های فارسی دیدیم  پرداختن به چنین مفاهیمی است. گروهک‌های تندرویی که بعد از جنگ سعی دارند تا عدالت را به نحو شخصی اجرا کنند. از صحبت‌های هارون می‌فهمیم که صالح با مادرش مشکل دارد.

فرنوش رضایی در ادامه بحث گفت: پیرامتن کار، جلد کتاب هم بسیار جالب طراحی شده. کلمه گورسفید با رنگ سیاه، نوشته‌شده. تقابل و آمیختگی خیروشر از همان جلد پیداست. مثل اسم صالح که معنایش مثبت است و شخصیتش اما نه. از هوشمندی نویسنده است که تقابل خیر و شر را خیلی آشکار نمی‌کند. به این گونه به فرقه‌های تندرو کمتر در داستان‌ایرانی پرداخت‌شده. اما حجم رمان کم است و پرداخت به این مقوله از جانب نویسنده تا حدی بااحتیاط کار شده. شاید به فالگوش ایستادن راوی بسنده شده. یا برخورد اتفاقی راوی با این جمع تندرو. نگاه خیلی خطرناکی که سال‌های اخیر هم در این وادی همین کار را می‌خواست کند و جهان را پاک کند. این چندمین کار مجید قیصری است و شخصاً دوست داشتم تفکر افراطی بیشتر باز می‌شد.

الهه هدایتی درباره انتخاب اسامی شخصیت‌ها گفت: مادر که همیشه نماینده مهرو عشق بوده. اما این‌جا تندرو است. اسامی خاصی که آقای قیصری انتخاب‌کرده‌اند همگی معنای ضمنی دارند. هارون، که برادر موسی است و در این رمان هارون که پسر آسیه هم هست، ادامه‌دهنده راه صالح است. شیث، پسر سوم آدم است که در داستان که کهن‌ الگوی هابیل و قابیل را به ذهن می‌آورد هم شیث هست.

فرنوش رضایی اضافه‌کرد: نگاهی که مجید قیصری در این رمان با خلق شخصیت مادر دارد برایم جالب بود. انگار همان راهی است که صالح می‌رود، مادری که دیوار می‌کشد وسط حیاط.

در پایان مجید قیصری به سوالات منتقدان و حاضران پاسخ داد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها