چهارمین نشست چشمهخوانی روز جمعه 21 تیرماه در کتابفروشی نشرچشمه کارگر برگزار شد. عنوان این نشست، «کامو؛ جنون صداقت» بود که به بررسی اندیشههای آلبرکامو و بررسی کتاب «وقایعنگاریهای الجزایر» اثر وی اختصاص داشت.
سینا دادخواه در ابتدای نشست درباره فضای زیست فکری کامو گفت: کامو را از هر جنبهای که بنگریم چه به عنوان یک فیلسوف چه نویسنده و چه روشنفکر چهرهای بی بدیل است. جزو جوانترین برندگان نوبل ادبی است و تاثیر زیادی بر جو فکری فرانسه گذاشته است. عنوان معرکه این جلسه از فیلم مستندی به همین نام درباره زندگی کامو برداشته شده است و امیدوارم بتوانیم به درک عمیقی از این عبارت در این جلسه برسیم. کامو متولد الجزایر است؛ مستعمرهای فرانسوی با بافت اقتصادی اجتماعی و سیاسی بسیار پیچیده. جدال فکری و سیاسی از همان دوران جوانی با وی رشد میکند و او را مبدل به تک ستاره این میدان میکند و نکته شگفت آن است که بیست سال تمام بر یک موضع پافشاری میکند و دست به فراخوانهای سیاسی، تشکیل مجمع و فعالیتهای سیاسی اجتماعی زیادی میزند و در نهایت کامو به شدت از سوی جامعه روشنفکری فرانسه طرد میشود. به عنوان مثال سارتر نه تنها در این حوزه بلکه در تمام حوزهها موضعی کاملا مخالف کامو دارد. درک کامو از زیست بشر درک تراژیکی است. کامو در پی کاستن از رنج بشر است.
نویسنده «شاهراه» در ادامه افزود: کامو به انواع ایدئولوژیهای سیاسی بدبین است. اما قرار نیست نگاه تراژیکاش منجر به تلخاندیشی شود. خودش نمونه بارز این قضیه است. کامو خود را یک الجزایری میداند و در فضای روشنفکری فرانسه بسیار تکرو است و پیام این کتاب هم درواقع این است که جز با ابتکار و خلاقیت نمیتوان سراغ مشکل بغرنجی مانند الجزایر رفت. اینکه کامو به عنوان یک روشنفکر چه ویژگیهایی دارد قابل بحث است. روشنفکر در آن دوران با اینکه خاستگاه چپی ندارد در عین حال با مارکسیسم عجین میشود اما کامو هرگز مارکسیست و ملیگرا و روشنفکری کاتولیک نیست. کامو معتقد است جز با روشنبینی و جز به اعتراف همه جانبه به پیچیدگی محرز شرایط قادر به حل مسالهای همانند الجزایر نیستیم. کامو برای حل این مساله تن به مردمنگاری میدهد. در مقابل سارتر تن به سفر نمیداد. کامو هرگز تن به مغلطههای روشنفکرانه نداد و همیشه با شکی ارزشمند به مسائل نگاه میکرد. مقالات انتهایی کتاب در زمان اوج جنگ و درگیریها در الجزایر نوشته شدهاند. ارتش فرانسه مشغول کشتن است و شورشیان هم مشغول قتل عام و مثله کردناند و جنگ در چند جبهه جاری است. وضعیتی مانند سوریه و یمن و فلسطین را در نظر بگیرید و نقطه درخشان این کتاب نیز همین بدون تاریخ مصرف بودنش است. همه این وضعیتها بسیار نیاز به راه حل کامویی دارند.
سپس مهدی یزدانیخرم عنوان کرد: کامو آنچنان شخصیتی چندگانه و چندسویه دارد که صاحبسخن را بر سر شوق میآورد. وقتی قرار ترجمه این کتاب را با مترجم آن هانیه رجبی گذاشتیم دوستی اظهار کرد که مساله الجزایر سالهاست تمام شده و انتشار چنین کتابی بیمورد است. این حرف شعار نیست؛ مساله الجزایر تمام شده اما کاری که کامو در این کتاب و مجموعه مقالات میکند نشان میدهد که چگونه میتوان به یک واقعه سیاسی و تاریخی به شکلی نگاه کرد که تاریخ مصرف نداشته باشد. دو تا مساله دغدغه روشنفکرهای آن زمان بوده است؛ ویتنام و الجزایر. درباره این دو قضیه انبوهی نظریه در آن دههها نوشته شده است و انبوهی کتاب در کتابفروشیها درباره الجزایر وجود دارد.
مساله الجزایر در نهایت با درایت شارل دوگل حل شد و نگاه کامو و همکاری لیبرالهایی مانند رمون آرن با دوگل در حل این مساله بسیار موثر بود. مساله الجزایر بسیار پیچیده بود. سه نسل خانواده فرانسوی در این کشور زندگی کرده بودند و از سوی دیگر مردمی بومی در این خاک سکنا داشتند و از سوی دیگر این کشور خاک فرانسه به شمار میآمد. در مقاله اول کامو در این کتاب به قوانین زندگی در الجزایر اشاره شده است. در سال 1958 عملا همه چیز در حال انفجار بود. دوگل به قدرت رسید و بسیار پیروزمندانه به الیزه رسید. دوگل در سال 1962 در پی اعطای استقلال به الجزایر بود اما نکته قابل تامل اینجاست که الجزایر در پی حفظ رابطه خود با سرزمین مادر بود. در نتیجه درگیری نظامی وحشتناکی رخ داد. ارتش در پی کودتا علیه دوگل بود اما دوگل غائله را ختم به خیر کرد. در این بین روشنفکرانی مانند مالرو و گاری به حمایت از دوگل برخاستند. مقالاتی که کامو درباره الجزایر نوشته بود در این میان نقش مهمی ایفا کرد و ذهن دوگل را به عنوان یک سیاستمدار و نه یک نظامی به خود مشغول داشت.
نویسنده «خونخورده» در ادامه گفت: کتاب «وقایعنگاریهای الجزایر» از این جهت خیلی مهم است که کامو به عنوان یک الجزایری، یک فرانسوی و یک روشنفکر این میان مانده است. این وسط او در پی ایجاد تعادلی است که به مفهوم گفتوگو است. کامو به دلیل گرهزدن تجربیات تاریخی با واقعیات تاریخی موجود به نتایج شگفتآوری میرسد و کمتر روشنفکری است که چنین دستاوردهایی داشته باشد. به همین دلیل است که کامو با اینکه از مرگ او نزدیک به شصت سال هم میگذرد هرگز کهنه نمیشود. درست است که سارتر رماننویس با قدرت همچنان باقی مانده است اما سارتر روشنفکر به شدت سقوط کرده است. اما درباره کامو چنین نیست. کامو در هر دو حوزه هنوز زنده است. کامو در طول زندگی خود مدام در حال تلاش برای تبلیغ نکشتن بود. روشنفکران امروز ما چقدر میتوانند به این نگاه کامویی نزدیک باشند، در میانه بایستند و نگاه چپی و راستی را کنار بگذارند و از «زنده باد، مرده باد» فاصله بگیرند؟ فقدان این نگاه کامویی به جریان روشنفکری ما بسیار لطمه زده است و از این جهت خواندن آن بسیار مهم است.
میراث کامو درباره الجزایر صرفا چند یادداشت درباره یک منطقه نیست. مسیری که کامو در این کتاب ترسیم میکند مسیری بدون پرچم و بدون نماد و بدون زندهباد مردهباد است اما مسیری عقلانی است. اولین مقاله این کتاب از از سال 1939 و آخرین آن مربوط به 1958 و پیگیری مداوم کامو در این بیست سال قابل تامل است. کامو عملا از معدود سلبریتیهای ادبیات جهان است که هرگز کهنه نشد و در عین قدرت و شهرت رسانهای از مساله الجزایر دست نکشید و میدان را با وجود انواع آزارها و تهدیدها خالی نکرد.
هانیه رجبی مترجم این اثر نیز در انتهای این نشست از علاقه خود برای ترجمه دستنوشتههای دیگر فلاسفه سخن گفت و همچنین به دشواریهای ترجمه این کتاب پرداخت. وی عنوان کرد: بسیاری از مکانهایی که در این کتاب کامو به آنها اشاره کرده امروز دیگر وجود ندارند و من برای تطابق آنها با مکانهای امروزی یک نقشه الجزایر را در اتاقم چسبانده بودم تا مسیر حرکت کامو را در نقاط مختلف الجزایر دنبال کنم.
سپس جلسه با پرسخ و پاسخ ادامه یافت و مترجم به برخی از سوالات حاضرین پاسخ گفت.
نظرات