نویسنده کتاب «زمینههای تاریخی/ مدحی اشعار حافظ» در گفتوگو با ایبنا:
گفتمانها در غزل حافظ شناور است/حافظ، حافظه تاریخی ماست
سیدجواد مرتضایی میگوید: گفتمانها در غزل حافظ شناور است و در بیشتر غزلهای او گفتمانهای مختلف را میبینید. حافظ شاعر تمامی اعصار و به نوعی حافظه تاریخی ما است.
به تازگی انتشارات امیرکبیر کتابی با عنوان «زمینههای تاریخی/ مدحی اشعار حافظ» نوشته سیدجواد مرتضایی، استاد ادبیات و عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد منتشر کرده است که در غزلهای مدحی و تاریخی حافظ را به صورت مجزا مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. به مناسبت انتشار این کتاب و پاسخ به ابهامات پیرامون غزل مدحی حافظ با وی گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
کتاب «زمینههای تاریخی/ مدحی اشعار حافظ» اساسا در پی نشان دادن چه چیزی درباره غزل حافظ است و قرار است چه نکته پوشیدهای را بر مخاطب روشن کند؟
حافظ حدود 84 غزل دارد که آنها زمینههای تاریخی و مدحی دارند. یعنی گاهی به برخی موضوعات تاریخی اشاره شده و گاهی هم در این غزلها مدح میبینیم. گفتمانهای شناوری در شعر حافظ هست که نه تنها در غزلهای مدحی حافظ، در غزلیات دیگر او هم ابیات با موضوعات مختلف میبینید. در غزلهایی که زمینه مدحی و تاریخی دارند، اگر با تاریخ عصر حافظ آشنا باشیم یا این زمینه را بررسی کنیم، بهتر میتوانیم به برخی از استعارهها یا مواردی که به نظر می رسد در شعر او ابهام دارد یا پوشیده است، پی ببریم. منظور من در این کتاب بیشتر این است که به هر حال غزل حافظ، یکسویه نیست؛ بلکه چند سویه است و توجه به زمینههای تاریخی و مدحی غزل حافظ برای رفع برخی ابهامات موجود در غزلهای حافظ مفید است و به روشن شدن موضوع کمک میکند.
اصولا زمینه شکلگیری غزل حافظ چیست؟ این زمینه بیشتر سیاسی است یا اجتماعی و ...؟
حدود سه دهه از عمر شاعری حافظ، تقریبا ایام خوشآمدی برای او بوده است. یعنی ایامی که مصادف بوده با حکومت شاه شیخ ابواسحاق اینجو و حکومت شاهشجاع بوده؛ البته بخشهای کوتاهی از حکومت شاهشجاع خیلی روابط حافظ با او مناسب نبوده است؛ اما بخش اعظمی از حکومت شاهشجاع، دوران خوشایندی برای حافظ بوده است. در بقیه موارد و در مورد زمانهای تاریخی دیگری که حافظ به سرایش اشعار پرداخته، نه شیراز و نه حافظ خیلی اوضاع بهسامانی نداشتهاند. این اوضاع نابسامان به گونههای مختلف در اشعار حافظ منعکس شده است. یعنی بیشتر شکواییههای حافظ درباره روزگارش، مربوط به زمانهایی است که متولیانی مثل شاه منصور و زینالعابدین پسر شاهشجاع بر سر کار بودهاند. منظور از زمینههای تاریخی در کتاب بنده هم این قبیل مسائل است؛ یعنی بیشتر شکایتهای حافظ از روزگار غیر از اینکه یک سنت شاعرانگی است، حاکی از اوضاع نابسامان روزگار است که حافظ از آن به تنگ بوده و شکواییهاش بیشتر به همین دلیل بوده است.
با این تفاسیر میتوان گفت که غزل حافظ بیشتر زمینه سیاسی دارد تا اجتماعی؟
حافظ یک ابداعی بر قالب غزل دارد؛ آن هم این است که در بیشتر غزلهای او گفتمانهای مختلف را میبینید. مثلا غزلی دارد که یک بیت آن مدح است، یک بیت آن گفتمان اجتماعی، یک بیت گفتمان سیاسی، یک بیت گفتمان عرفانی و یک بیت آن گفتمان فلسفی دارد. یک بیت آن عاشقانه و بیت دیگر خراباتی است. یعنی گفتمانها در غزل حافظ شناور است. البته همه غزلهای او چنین نیست، ولی تعداد قابل توجهی از غزلهای او به این شکل است. حافظ شاعر تمامی اعصار و به نوعی حافظه تاریخی ما است. بنابراین شما میتوانید مسائل سیاسی، اجتماعی، حتی فلسفی، عرفانی، عاشقانه، خراباتی و این گفتمانهای مختلف را در یک غزل به تنهایی ببینید؛ برای همین است که داوری درباره اینکه حافظ چه نحله فکری داشته بسیار سخت است. در حقیقت حافظ یک کشکول مانند و مجموعهای از چندین و چند گفتمان است که خودش هم میگوید:
«حافظم در مجلسی، دردیکشم در محفلی/ بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت میکنم»
یعنی وجود گفتمانهای مختلف در غزل حافظ. البته شاعر اجتماعی هم هست.
با توجه به زمینه تحقیق شما در این کتاب، معروفترین شعرهای حافظ در زمینه تاریخی و سیاسی کدامند؟
من در کتاب «زمینههای تاریخی/ مدحی اشعار حافظ» حدود 84 غزل حافظ که زمینههای تاریخی دارد را به صورت کامل آوردهام. مثلا این بیت:
«دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد/ به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمیارزد»
به احتمال زیاد درباره شیخابواسحاق اینجو است. در بعضی از غزلها صراحتا نام پادشاه را آورده و غزلی در دیوان حافظ با ردیف «شاه شجاع» داریم. در بعضی از غزلها با ایهام و اشاره است؛ مثلا:
«شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است/ کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد»
کاملا مشخص است درباره پادشاه است؛ یعنی عموما غزلهایی که به این شکل است؛ حافظ یک پادشاه را نصیحت میکند. حال گاهی یک پادشاه جوان مثل زینالعابدین پسر شاهشجاع است، یا درمورد شیخ ابواسحاق اینجو است. که اینها را من کامل در کتاب خودم آوردهام.
یا مثلا: «خوش خبر باشی ای نسیم شمال/ که به ما میرسد زمان وصال» این غزل هم احتمالا مربوط به ایامی است که شاه شجاع از شیراز گریخته و شاه محمود آن را تصرف کرده است. تعداد اینگونه ایبات و غزلها در دیوان حافظ زیاد است که من در کتاب «زمینههای تاریخی/مدحی اشعار حافظ» همه آنها را آوردهام.
در کتب تاریخ ادبیات ذکر شده که گاهی پیش آمده که چندین شاعر با هم به دربار پادشاهان رفتوآمد داشتهاند و شاعران معمولا برای جلب نظر پادشاه و ابقا در دربار با یکدیگر رقابت داشتهاند، آیا حافظ هم چنین رقیبانی داشته و در مقابل رقیبان خود چگونه بوده است؟
شاعری شغل حافظ بوده و از این طریق امرار معاش میکرده؛ یعنی حافظ هم اگرچه نه در زمان همه شاهان، اما برای شعر مدحیاش صله و مقرری ماهانه میگرفته، چون گذران زندگیاش با صله بوده است و قطعا رقبایی هم داشته است. آنجا که میگوید:
«جای آن است که خون موج زند در دل لعل/ زین تغابن که خزف میشکند بازارش»
اشاره به رقیبانش دارد و تنها به زبان حافظ هم مربوط نیست. معمولا این شاعرها با همدیگر رقابت داشتهاند و یکی سعی میکرده بیشتر مد نظر و مورد توجه پادشاه باشد تا از صله بیشتری برخوردار شود. مثلا آن بیت او که میگوید:
« ای کبک خوش خرام کجا میروی بایست/ غره مشو که گربه زاهد نماز کرد»
اشاره به نماز «اوحدالدین کرمانی» است که شاعر هم عصر حافظ بوده و یک گربه دستآموز داشته، که موقع نماز خواندن شاعر به او اقتدا میکرده است. که این یک مورد آن است و قطعا حافظ رقبایی در دربار شاهشجاع داشته؛ ولی سرآمد همه آنها حافظ بوده است. البته حافظ از این رقبایی که به هیچ عنوان در حد و اندازه حافظ نبودند، شکایتی هم دارد. پادشاهان هم آتش بیار این معرکه بودند و مایه دلخوشی و تفریحشان این بوده که این شاعرها را به جان همدیگر بیندازند.
در شعر مدحی حافظ بیشتر از همه چه کسی مدح شده و دلیل توجه بیشتر حافظ به این ممدوح چه بوده؟
حافظ بیشتر از همه شاه شجاع را مدح کرده و دلیل آن هم دوره طولانی سلطنت شاهشجاع و عنایتی بوده که این حاکم شیراز به حافظ داشته است. شاه شجاع بیش از دو دهه حاکم شیراز بوده است. پدرشاه شجاع (امیرمعزالدین محمد) خیلی آدم، زاهد و خشک و سختگیر بر مردم شیراز و درباریان بوده است. ولی شاه شجاع نسبتا آدم عیاشی بوده، خودش اهل شعر بوده و به شعر علاقه داشته است و غیر از مدت کوتاهی که بین شاه شجاع و حافظ، نقاری پیش میآید؛ بقیه ایام یعنی چیزی حدود 26 سال حافظ با دربار شاه شجاع ارتباط داشته و از دربار صله میگرفته، در نتیجه تعداد زیادی از همین 84 غزل مدحی او درباره شاه شجاع است.
مختصری هم درباره ساختار کتاب «زمینههای تاریخی/ مدحی اشعار حافظ» و نوع تحلیلتان بر اشعار تاریخی/مدحی حافظ بفرمایید.
کتاب در حقیقت سه بخش دارد؛ بخش اول آن به تاریخ مختصر عصر حافظ مربوط میشود تا ما بدانیم در عصر حافظ چه اتفاقاتی افتاده است، چه کسانی بر سر کار بودهاند؟ حاکمان چه کسانی بودهاند. شیراز چه اوضاع و احوالی داشته است. ما منابع تاریخی مستند و معتبر این دوره از جمله «سفرنامه ابن بطوطه»، کتاب «تاریخ عصر حافظ» قاسم غنی، «تاریخ حبیبالسیر»، کتاب شرفالدین علی یزدی، منابع تاریخی مثل «لطایفالطوایف» و منابع دیگر از این دست را برای رسیدن به نکات تاریخی درباره عصر حافظ را لحاظ قرار دادهایم که در قسمت منابع و ماخذ آنها را آوردهایم. اینها مربوط به تاریخ عصر حافظ است. در بخش بعد به غزلهایی میپردازیم که یا زمینه تاریخی مدحی مستقیم، یا اشاره غیر مستقیم دارند؛ که در فصل آنها را بررسی و بعد در فصل سوم همین ابیات را تحلیل کردهایم. مثلا آن قرائن و نشانههایی که بیانگر این است که ابیات مربوط به چه دورهای است. غزلهایی هستند که صراحتا اسم ممدوح و پادشاه آمده؛ مثلا: «گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی/ یا رب به یادش آور درویش پروری را»
ولی تعداد قابل توجهی از این غزلها مستقیما نام پادشاه را ذکر نکرده است و ما از روی استعارهها، کنایهها و ... پی بردیم که این غزلها میتواند مدحی یا تاریخی باشد؛ بعد ابیاتش را با توجه به زمینه تاریخی که در غزل وجود دارد و ویژگیهای تاریخی مدح، تحلیل کردیم.
گردآوری و نگارش این کتاب چقدر از شما وقت گرفت و آیا قبل از این هم سابقه نگارش چنین کتابی داشتهاید؟
گردآوری، تدوین و نگارش «زمینههای تاریخی/ مدحی اشعار حافظ» بیشتر از دو سال – البته نه پیدر پی- وقت از من گرفت. چون من سعی کردم به منابع معتبر و درجه یک مراجعه کنم تا حرفی که میزنم، مستند و تاریخی باشد. گاهی برای یک نقل قول سه کتاب را دیدهام.
قبل از این کتاب، «شعر دلکش حافظ» که دوازده مقاله درباره حافظ است، را دارم که انتشارات معین چاپ کرده؛ «اندیشه و زبان در مقالات شمس» کتاب دیگر من است که توسط انتشارات علمی و فرهنگی و «از موسیقی معنوی شعر حافظ» هم توسط انتشارات آوای نو چاپ شده است. یک کتاب هم در حوزه بلاغت در انتشارات زوار چاپ کردهام. غیر از اینها چند اثر دیگر هم به چاپ رساندهام. در حال حاضر هم کتابی در حوزه تصویرگریهای خاقانی در دست تهیه و نگارش دارم، که احتمالا حدود 4 یا 5 سال زمان ببرد تا آماده چاپ شود. یعنی باید وقت زیادی صرف آن کنم تا به جایی برسد.
نظر شما