یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸ - ۱۵:۰۲
ناگفته‌هایی از مواضع سیاسی و تلخکامی‌های منوچهر مرتضوی

سیدمنوچهر مرتضوی، استاد و رئیس سابق دانشگاه تبریز از پژوهشگران و حافظ‌شناسان برجسته روزگار ما بود که نهم تیرماه سال 1389 در تبریز درگذشت. محمد طاهری‌خسروشاهی، استاد دانشگاه تبریز یادداشتی به مناسبت نهمین سالگرد درگذشت او نوشته و برای انتشار در اختیار ایبنا گذاشته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-محمد طاهری‌خسروشاهی: امیروز نهم تیرماه، سالگرد درگذشت مرحوم سید منوچهر مرتضوی رحمه‌الله علیه؛ حافظ‌شناس بزرگ روزگار ماست. مرحوم مرتضوی علاوه بر مراتب علمی و ادبی، دارای فضایل برجسته اخلاقی و انسانی بودند.

دریغا که من توانایی علمی و صلاحیت اخلاقی لازم برای اظهار نظر درباره درجات علمی و اخلاقی و به‌ویژه مراتب انسانی ایشان را ندارم؛ چرا كه از من اولی‌تر به سخن گفتن درباره شادروان مرتضوی، كسانی هستند كه در مراحل مختلف عمر، از تحصيل تا تعليم، هم‌نفس با آن بزرگوار بودند؛ به‌ويژه فرزندان برومند او؛ يعنی شاگردانی چون امین‌پاشا اجلالی، معصومه معدن‌کن، باقر صدری‌نیا، منیره پویای‌ایرانی، توفیق سبحانی، قادر فتاحی‌قاضی و...  كه سعادت حضور در حلقه درس استاد را داشتند و بلاواسطه از بركت انفاس او استفاده كرده‌اند.

 اما از آنجا که «هذا زمان السکوت و ملازمه البیوت»؛ اینک این فرزندان معنوی، درباره استاد، مُهر سکوت بر لب نهاده و هر یک، به تأسی از پیر و مراد خود، در گوشه‌ای خلوت گزیده‌اند، می‌خواهم درباره استاد لختی قلم را بگریانم و داد سخن بدهم.

 دردا که در پی تندروی‌های برخی از آقایان در اوایل انقلاب، وجود استاد مرتضوی از صحن دانشگاه، به اصطلاح پاکسازی !!!شد و ایشان از افاضه و تدریس در دانشگاه تبریز برکنار ماند.
بعدها که به پایمردی جمعی از اصحاب فرهنگ و بزرگان تهران و تبریز و نیز با توجه به نامه‌نگاری‌های مستدل و مستند خود ایشان با مسئولان وقت که برخی از این نامه‌ها در پرونده پرسنلی ایشان موجود است، حکم ستاد پاکسازی باطل و بساط افاضه ایشان دوباره گسترده شد.

با این حال و پس از بازگشت دوباره استاد به دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز، در کمال تاسف و حسرت، از سوی یکی از  آقایان در دانشگاه، اتفاق ناگوار دیگری افتاد. استاد مرتضوی صبح یکی از روزها که به محل کار خود در دانشگاه تبریز می‌آید، متوجه می‌شود که قفل درب اتاقشان را عوض و ایشان را با همکار تازه واردی هم اتاق کرده‌اند.
ایشان که دارای روحیات خاص و ویژه‌ای در سلوک اجتماعی و آداب معاشرت بودند، با مشاهده این کار، دیگر به دانشگاه نیامدند و متاسفانه در دوران اوج باروری و ثمردهی علمی، خانه‌نشین شدند.

يكی از نكات مهم و البته ناگفته درباره منوچهر مرتضوی، تبيين روحيه استبدادستيز ایشان در طول عمر و به‌ویژه در ايام تصدی رياست دانشگاه تبريز است.

پدر بزرگوار ايشان؛ مرحوم حاج سيدابراهيم مرتضوی، به هنگام استقرار حكومت فرقه دموكرات در آذربايجان، به تهران مهاجرت کرد. در جريان حادثه سی‌ام تير و عقب‌نشينی محمدرضا پهلوی كه با موج سهمگين مخالفت‌های مردم مسلمان ايران مواجه بود،  منوچهر مرتضوی به عنوان نخستين سخنران پس از پيروزی ملت، در راديو تهران به بيان نقطه‌نظرات خود پرداخت و به سياست‌های خفقان‌‌آميز شاه اعتراض كرد.

مرحوم اسماعيل رفيعيان، از دوستان نزدیک مرتضوی در يادداشت‌ ارزشمند خود پيرامون شخصيت استاد مرتضوی که توسط بنده در کتاب سایه «سرو سهی»(یادنامه استاد مرتضوی)منتشر شد، می‌نويسد: «در جریان مسایل ارباب و رعيتی در دهه 30 و 40 ؛ دكتر مرتضوی و پدر ارجمند ايشان رفتار انسانی با روستاييان داشتند و مردمان روستا، پدر دكتر مرتضوی را «پدر معنوی» خويش می‌دانستند. ظاهرا در اوايل دهه 30، به پيشنهاد دكتر منوچهر مرتضوی، پدر، املاك زراعی خود را به روستاييان می‌بخشد و با سفر به منطقه هرزندات مرند در آذربایجان شرقی، با روستاييان ديدار و گفت‌وگو می‌كند».‏

سال‌ها بعد و در پی قيام مردم تبريز در 29 بهمن 56، عوامل حکومت پهلوی در رسانه‌های گروهی اعلام كردند كه اين قيام توسط عناصر بيگانه و خارج از مرزها ساماندهی شده و حتی برای خنثی كردن آثار اين قيام مردمی، نمايشی از تظاهرات در مقابل بانك ملی تبريز به راه انداختند. مرتضوی طی يك جلسه در استانداری آذربايجان، به عنوان رئيس دانشگاه تبريز لب به سخن گشود و ضمن بررسی اوضاع و شرايط كشور گفت، مگر آذربايجانی و مردمانی كه در دامنه كوه‌های سر به فلك كشيده سبلان، سهند و ميشو  پرورش يافته‌اند، اجازه می‌دهند بيگانگان، به وطن آنان راه يافته و چنين اقداماتی انجام دهند.‏
در پی پذیرش رياست دانشگاه تبريز توسط  منوچهر مرتضوی، روند جريانات و مبارزات انقلابی در دانشگاه تبریز عليه پهلوی، وارد مرحله نوينی شد و جنبش دانشجويی تبريز شتاب بيشتری گرفت به گونه‌ای كه آثار آن در سطح شهر نيز كاملا محسوس و مشهود بود.‏
 

محمد طاهری‌خسروشاهی

ارديبهشت 57 يكی از تاريخی‌ترين ايام در تقويم مبارزاتی «جنبش دانشجويی تبريز» است، كه بدون ترديد نمی‌توان نقش بارز منوچهر مرتضوی را در آن ناديده گرفت.
در پی حركت اعتراض‌آميز دانشجويان دانشگاه تبريز، عوامل رژيم برای سركوب اين حركت، وارد محوطه دانشگاه شدند. اين تظاهرات گسترش يافت و در نتيجه آن، دو تن از دانشجويان شهيد و تعدادی نيز به شدت مجروح شدند.
مرتضوی كه از اقدام نیروهای نظامی در ورود به صحن دانشگاه به شدت عصبانی شده بود، به برقراری ارتباط با مسئولان كشور و هشدار به ايشان مي‌پردازد.
 
در اين هنگام ساواك با اطلاع از  تکاپوی استاد مرتضوی، با نفوذ در داخل دانشگاه تبریز، تلفن‌های حوزه رياست را قطع می‌كند.
رفيعيان در خاطرات خود می‌نويسد: «اينجانب به هنگام خروج از حوزه رياست، مراتب را به استاد اطلاع دادم، ايشان در حالی‌كه فرياد می‌زدند «دانشجو را كشتند...»، از استاندار آذربايجان، ارتشبد جعفر شفقت می‌خواهد كه سريعا به دانشگاه تبريز بيايد و صحنه كشتار دانشجويان را از نزديك ببيند».

مرتضوی پس از بازديد و مؤاخذه استاندار، با دربار تماس می‌گيرد و ضمن تشريح اوضاع، مجازات عاملان را خواستار می‌شود. در پی بی‌توجهی ساواك و دربار به خواسته‌های دكتر مرتضوی در خصوص مجازات عاملان و آمران حمله گارد به داخل دانشگاه، استاد در يك حركت تاريخی و ماندگار استعفا می‌دهد.

منوچهر مرتضوی اگرچه در سال‌های پايانی عمر، گوشه عزلت گزيد و آفتاب وجودش را از ارادتمندان دريغ داشت، اما از فعاليت‌های علمي و تتبعات ادبی باز نايستاد. از جمله در سال 1380، جمعی از ارادتمندان ايشان در بنياد فرهنگی و خيريه نيمه شعبان مسجد آيت‌الله انگجی تبريز، به منظور استفاده از نظرات ايشان در باره «طرح جمع‌آوری شرح حال مؤلفان اماميه» به محضر پرفيض مرتضوی شرفياب می‌شوند.

ظاهرا مجمع‌الفكر الاسلامی قم، به منظور تدوين دايره‌المعارفی در مورد نگارش شرح حال مؤلفان اماميه، طرحی موسوم به «معجم المؤلفی الاماميه» را بنياد نهاده بود و مرتضوی پس از اطلاع از اين پيشنهاد، از طرح مذكور بسيار استقبال و اعلام كرده بود كه آماده هرگونه همكاری درباه اين مسئله است.

اگرچه سلسله دیدارهای استاد مرتضوی در ایام گوشه‌نشینی و عزلت‌گزینی با برخی خواص و دوستان و شاگردان همچنان در جریان بود، لکن باید سوکمندانه بگویم که پژواك نامرادی‌ها و شكسته‌دلی‌های مرتضوی، در شب‌بیداری‌ها و تاملات او در ابیات حافظ و به‌ویژه این اواخر، در جهان اندیشه مولوی می‌توان ديد. به قول محمدعلی موحد، «آنان كه رنج و اندوه خود را به صورت شكوه و شكايت بيرون می‌ريزند، سبك‌تر می‌شوند و طاقت و تحمل آن‌ها افزون‌تر می‌شود؛ اما كسانی مانند مرتضوی كه لب به شكايت نمی‌گشايند، تمام مرارت و دل‌آزردگی و جفا را در خود نگاه می‌دارند» (از گفت‌وگوی اینجانب با استاد موحد درباره مرتضوی).

تلخكامی و شوريدگی منوچهر مرتضوی از گذر دوران، عزلت و انزوايی سی‌ساله را بر او تحميل كرد، كه مايه تأسف بسيار بود و او را در پخته‌ترين دوران زندگی از افاده ناز،‌ شور و نشاط‌، ارشاد و تعليم انداخت و اين‌ها را از او سلب كرد.
«گر هزاران طالب‌اند و یک ملول
از رسالت باز می‌ماند رسول
این رسولانِ ضمیر رازگو
مستمع خواهند اسرافیل‌خو»

اين غبن بزرگی بود، كه بر محيط علم و فرهنگ ايران به‌ويژه در خطه آذربايجان و حوزه دانشگاه تبريز كه بيش از هر زمان ديگری به افاضات و ارشادات چون اويی احتياج داشت، تحميل شد...

منوچهر مرتضوی سرانجام در حوالی اذان ظهر روز نهم تیرماه سال 89 در منزل قدیمی خود در خیابان ولی عصر(عج) تبریز به رحمت ایزدی پیوست.

وقتی دقایقی پس از رحلت استاد و در پی تماس تلفنی بهاالدین خرمشاهی و حسن اسدی‌تبریزی، به منزل استاد مرتضوی رسیدم، خاقانی‌پژوه بزرگ هم‌روزگارمان؛ معصومه معدن‌کن را دیدم که بر بالای پیکر بی‌جان مرتضوی، نشسته و بی‌تابی می‌کرد. از منظر من، معصومه معدن‌کن، تاکنون، در آثار خود، شرحی بدین لطیفی و گویایی، بر مرثیه خاقانی ننوشته بود:
«صبحگاهى سر خوناب جگر بگشاييد
ژاله صبحدم از نرگس تر بگشاييد
دانه دانه گهر اشک بباريد چنانک
گره رشته تسبيح ز سر بگشاييد»

پیکر بی‌جان استاد مرتضوی، به‌رغم میل باطنی استاد، جهت تشییع به دانشگاه تبریز آورده شد و از مقابل دانشکده ادبیات به سمت وادی رحمت تبریز تشییع شد.
 سنگ مزار ایشان در وادی رحمت تبریز، بسیار ساده و خالی از هر گونه اطلاع و اعلان درباره مقام علمی و ادبی آن بزرگوار است.

 رحمه الله علیه ثم رحمه الله علیه...

«جام جمت به سنگ زمان بشکست
 دل هم شکست و شوق تمناها»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها