پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۰
لحظه‌های برباد رفته و غافلگیرکننده از فروپاشی ارزش‌ها

محمود معتقدی، شاعر و منتقد ادبی در یادداشتی به مجموعه شعر «عبدالله»‌، سروده راضیه بابایی پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- محمود معتقدی: هر آینه اگر بپذیریم که سرچشمه‌های شعر، همچون بسیاری از هنرهای دیگر، همانا چشم‌انداز نوعی از هستی‌شناسی را به حوزه‌های زبان و گفتار نزدیک و نزدیک‌تر کند، طبیعی‌ست که در قدم بعدی، فضائی‌ست که از منظر زیبائی‌شناسی، به دنیای یافته‌های خوانش و داوری را با خود دارد شکی نیست که نظام شعری هر منظومه و متنی، خود نقطه‌های عزیمتی‌ست که تجربه‌های زبانی و دست‌آوردهایی از جهان بیتی را به دنبال خود دارد. چنانچه «شعر در موقعیت» همراه خود برآوردی از هستی و زیبائی را به مخاطب و اهل نظر، در برابر یک متن قرارداده و می‌دهد بنابراین، در این میان گفتمانی پدیدار می‌شود، که بسیاری از دلالت‌های شکلی و معنایی را در حوزه «ادبیات» به روایتی دور از زبان معیار، یعنی به فضاهای سیّال و لغزنده‌ «شعر» می‌کشاند و دیگر اینکه، «لحن» و «موضوع» چشم‌انداز محوری یک اثر شاعرانه رقم می‌زند.

در اینجا و اکنون، سخن به سر مجموعه شعر و منظومه‌هایی بنام «عبدالله»ست از راضیه بابائی، که دومین دفتر شعری این شاعر جوان را بر دوش می‌کشد.

1ـ دفتر اول/ مدادها، عطر تاریخ می‌دهند هنوز
2ـ دفتر دوم/ همیشه باران، سهم شعرهای عاشقانه نیست
3ـ دفتر سوم/ «اسکندرد»
4ـ دفتر چهارم / سیاوشان

این دفترها، گذرگاه اندیشه شاعری‌ست، که با تأکید بر حس موسیقیائی و شکلی از فرم، برآمدی از زبانی عاطفی و گاه سیال، با نقطه عزیمت‌هایی در زمینه بهره‌گیری از بیان استعاری و نوعی تصویرگرایی، با ریتم‌هایی از حس عاشقانه و فضاهای اجتماعی‌ست.

شکی نیست که جایگاه و برجستگی جریان «روایت» به گونه‌ای عمودی، در همه لحظه‌های این دفتر، با رنگ‌ها و زمینه‌های خاصی، هدایت فرم و محتوا را به نمایش می‌گذارد از سوی دیگر، روایت‌های شاعرانه و گاه با نوعی پرسش و عصبیت، سعی دارد، معمولی به درون زندگی، نزدیک و نزدیک‌تر شود، و ضربه‌هائی خاص را در موقعیت منزوی و عمومی، در چشم‌اندازی شاعرانه از شرایط روزگار به مخاطب یادآور گردد.

شاید هم، نوعی بی‌قراری از «پوچی» و از دست‌دادگی، شاعر به نوعی از «تقابل» نسبت به زمانه‌اش می‌کشاند.
«از قرار مغرورم!
آیئنه‌ها، دروغ می‌گویند
در ذبح دوباره‌‌ی دریا
خونریزی بادبادک‌ها
«چپدستی پرچم‌ها»
در کوچه‌های کربن و آهن
چشم‌مان روشن» (دفتر سوم، منظومه اول، ص 52)

گفتنی‌ست که در اغلب فصل‌های این منظومه‌ها، اتفاق بزرگ، همانا، خم‌شدنِ شاعر درون زندگی و حادثه‌های پنهان و اجتماعی در روزگار اینجا و اکنون است، از تاریخ، تا عشق تا مرگ، حضور مکان‌ها و اشیاء، حدیث جنگ، ستمِ طبقاتی، عشق کمرنگ انسان‌ها در فضاهای بی‌سرنوشت، روزمرگی‌ها، قصه‌های گمشده، حضور پرنده و باد، و بسیاری از لحظه‌های برباد رفته غافلگیرکننده از فروپاشی ارزش‌هاست.

شاعر سعی دارد، از خورده و ریزهای پیرامونش از روابط خاصی سخن بگوید، که در نزد انسان معاصر، واکنش‌های فراوانی را در پی دارد.

چرا که این نوع «تأملات» تا حد زیادی مخاطب را به سمت و سویی می‌برد، که شاید به نوعی از «همذات‌پنداری» اعلام نشده‌ای، خبر می‌دهد. این مشکل از یافته‌ها در این مجموعه، با شتاب خاصی، زبان منظومه‌ها را به نوعی از اعتراض و پرسشگری نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند. از حریتی، گاهی در متن‌ها، واقعیت‌ها و دریافت ذهنی درهم دیگر، به تداخل و درگوشی می‌رسند که بعضا در تکرار نشانه‌ها می‌انجامند.

راضیه بابائی، هنرمند هنرهای تجسمی، در جایگاه شاعری‌اش، از صدای نقش‌ها هم سود می‌بَرَد:
«این منم/ شناسه‌ای غمگین
بوتی‌مانده در هزار آینه‌ی خاموش
منی که من را گفت
و تو در تمام کاشی‌هاش/ فرو رفتی
رودخانه سیاه می‌پوشد به میلادت
؟؟؟ شاخه‌ها، غمگین
بادام‌ها، دشنام
طناب‌ها؛ سنگین»
(بخشی از شعر دفتر چهارم، ص 80 و 81)

در این ساختار، شکلی و معنایی، گذرگاه اساسی سروده‌های این دفتر، همانا سیالیت ذهن زبان، این شاعر است که مدام با شتابی فراوان، از منظری به منظری تازه حرکت می‌کند و این رتیم اغلب داوری خواننده را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بی‌گمان، شاعر در بکارگیری عناصری از هستی و انسان و طبیعت، در بهره‌گیری از هم‌نشینی واژه‌ها با جسارت خاصی، از ترکیبات تازه سود می‌برد، چرا که قدرت فرم آن چنان در کارش برجسته است که چندان به دنبال سلامت بیان و معناپذیریِ متن نیست.
«جاده از کدام نطفه روی گردان است
که خورشید را / فلش‌هایی سرخ بلعیدند
در ازدحام جادو شدن در «خویشتن ؟؟؟»
پشت انگشت‌های «جنگل و دود»
جنگلی محدود/ ماه از هر علامتی خالی
رنج‌ها از هرجاذبه خوش‌تر»

و اما، جدی‌ترین منظومه این مجموعه، در منظومه‌ عبدالله است، که جریان روایتِ نوعی واقع‌گرایی از پرسش و پاسخ شاعر» در آن به زیبائی خود را نشان می‌دهد، در این متن، در هر پاراگراف مخاطب با یک اتفاق تازه روایی درگیر می‌شود مشاعر از دنیای «سنت» و گذشته‌های تاریخ تا جریان مدرنیته از جایگاه تاریخ و جغرافیای انسانی سخن می‌گوید. از جنگ، دنیای پس از تصویر کودکی‌ها و حس مادرانی که به انتظار بهم نشسته‌‌اند.، همراه با بسیاری از تداعی‌ها و حادثه‌های کوچک و بزرگ به زبان «عبدالله سلمانی» حس نوعی فرهنگ شفاهی را، به میان می‌آورد. از رازها و واقعیت‌های سال‌های اخیر، و نکته پایانی اینکه، در چشم‌انداز. این مجموعه، پیوند نگرش و زبان سوررئالیستی، از یکسو، و دریافت قصه‌های امیرسیونیستی، از سوی دیگر تخیلی سیال، خود تصویرهائی ماندگار و موتیوهای لغزنده‌ای را با خود به نمایش می‌گذارد. راضیه بابائی در این مجموعه تا حدود زیادی موفق به نظر می‌رسد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها