دوپامین همان مولوکولی که سبب و علت تمامی این پرسشها و پرسشهای دیگری درباره عشق و زندگی و سیاست و تصمیمات زندگی انسان است. مولکولی که اولین بار توسط کاتلین مونتاگو در مغز کشف شد و فقط 0.0005 درصد سلولهای مغز آن را تولید میکنند. مادهای در مغز که هم محرک است و هم پاداش؛ هم برکت است و هم نفرین. این ماده با اینکه ساختاری ساده دارد اما نتایج حاصل از آن در مغز بسیار پیچیده است. اگر میخواهید دوپامین را بشناسید و با خواص آن بیشتر آشنا شوید با این گزارش همراه باشید.
«دوپامین؛ مولوکولی با خواص شگفتانگیز» نام کتابی است که دانیل. ز. لیبرمن و مایکل. ای. لانگ در آن با تکیه بر آمار و تحقیقهای علمی درباره تاثیر این ماده بر جنبههای گوناگون زندگی انسان از جمله عشق، ورزش، اعتیاد، سیاست، خلاقیت، مهاجرت و پیشرفت بحث میکند.
محمداسماعیل فلزی، پژوهشگر و مترجم این اثر در گفتوگویی که با خبرنگار ایبنا در این باره میگوید: «این کتاب درباره مولکولی به نام دوپامین بحث میکند که هم نوعی هورمون و هم نوعی پیامرسان عصبی است و میکوشد با ارائه بحثی به زبان ساده و ذکر مثالهای ملموس خواننده را با کارکردها و نقشهای گوناگون این ماده آلی در عرصههای مختلف فردی و اجتماعی آشنا کند. دوپامین یک ماده آلی از خانواده کاتکول آمینهاست که از پیشسازهایش در مغز و کلیه ساخته میشود. افزایش آن در ایجاد اسکیزوفرنی و کمبود آن در ایجاد پارکینسون دخالت دارد. بنابراین در درمان اسکیزوفرنی از داروهای ضد دوپامین و برای درمان پارکینسون از داروهای مشابه دوپامین استفاده میکنند. خود دوپامین به عنوان یک ماده دارویی به شکل تزریقی وجود دارد و همه روزه در بیمارستانهای کشور از آن برای افزایش خونرسانی کلیه و بهبود کارکرد قلب در موارد اورژانس استفاده میکنند. نقش دوپامین در اعتیاد بسیار بارز است. دوپامین میتواند مراکز پاداش مغز را فعال کند. بنابراین اگر مادهای موجب افزایش آن در مغز شود به فرد احساس سرخوشی و شعف و لذت دست میدهد. همین باعث شده تا از زمانهای قدیم ترکیبهای مختلفی را برای افزایش دوپامین مغز استعمال کنند و به این ترتیب معتاد شوند. موادی مانند کوکائین، افدرین و آمفتامین.»
نگارش موضوعات علمی برای عموم نشانگر هنر و تبحر یک نویسنده است، به گفته مترجم این اثر «دوپامین؛ مولکولی با خواص شگفتانگیز» کتابی علمی با زبان ساده است، خودش معتقد است: «می دانیم هورمونها و پیامرسانهای عصبی بسیار زیادند و رابطه متقابل پیچیدهای دارند که از موضوعات تحقیقی علم معاصر است. دوپامین همه چیز نیست. ولی زبان کتاب روشن و گویاست. نویسندگان از قدرت تصویرپردازی، طنز و داستاننویسی برای تشریح مطالب علمی پیچیده به نحو هنرمندانهای بهره بردهاند. این کتاب یک کار گروهی و حرفهای است که پدیدآورندگان آن وقت و زحمت بسیاری را صرف آن کردهاند. اگر قرار میشد چنین گروهی در ایران این کتاب را بنویسند میبایست مثلا یکسال وقت صرف میکردند و 100 میلیون تومان هزینه کنند!»
این مترجم دلایلی که وی را به ترجمه کتاب ترغیب کرد تازگی موضوع و به نوعی جای خالی این موضوع در کتابها میداند و افزاید : «در درجه اول کتاب را خواندم و تصور کردم ترجمه آن میتواند برای دانشدوستان جذاب باشد و شاید کسانی هم از خواندن آن لذت ببرند. در وهله اول سبک بیان کتاب و جدید بودن مطالب آن عاملی بود تا اقدام به ترجمه آن کنم و بعد تا جایی که بررسی کردم در میان آثار انتشاریافته در این زمینه کتابی وجود نداشت که به دوپامین اختصاص داشته باشد. حجم استاندارد کتاب مناسب بود و این ویژگی برای خوانندگان فارسیزبان میتواند حائز اهمیت باشد. همچنین نویسندگان اهل فن و خبره دلیل دیگری برای ترجمه کتاب بود.»
توجه به دانش در میان آحاد جامعه یکی از دلایل پیشرفت کشورهایی بوده است که امروزه آنها را به عنوان کشورهای توسعهیافته یاد میکنیم فلزی در این باره معتقد است: «آماری را چندی پیش دیدم که نشان میداد 65 درصد کتابهایی که در ایران فروش میروند کتابهای ادبی و رمان و داستان هستند. کتابهای علمی (اعم از دانشگاهی یا علم به زبان ساده ) کمتر از 10درصد فروش را شامل میشوند. ما ایرانیها در مملکت گل و بلبل و شعر و شراب و شاهد زندگی میکنیم. اما وقتی به هواپیما نیاز داشته باشیم تازه یادمان میافتد که نمیتوانیم هواپیما بسازیم و شعر خواندن دردی از ما دوا نمیکند. وقتی دلدرد و آپاندیسیت بگیریم نیاز به علم کاربردی داریم که ما را نجات دهد. وقتی آدم بچه است از شعر داستان و رمان خوشش میآید. برای مثال یک کودک دلش میخواهد به جای تخممرغ و شیر و نان و مرغ و ماهی همهاش چیپس و پفک و تنقلات بیخاصیت بخورد. اما آدم بزرگ به تجربه میداند که اینها سوء تغذیه است.
یک ملت هم وقتی به بزرگی و بلوغ فکری و فرهنگی برسد بیشتر دنبال علم میرود. ما بیش از حد به جای اصل به فرع پرداختهایم و در واقع وقت تلف کردهایم. وقتی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم عدهای از طبقات ممتاز جامعه ایران و ژاپن را به اروپا فرستادند، ژاپنیها بیشتر رفتند دنبال علم مهندسی و پزشکی و علوم پایه مثل ریاضی و فیزیک و شیمی. اما ایرانیها بیشتر رفتند دنبال شعر و ادب. عدهای هم در ایران و خارج نشستند به غصه خوری که چرا عقبماندهایم. اما آیا بهتر نیست به علم و تفکر انتقادی بیشتر بپردازیم؟ پس باید به سمتی برویم که روز به روز کتابهای علمیتر منتشر شوند و جامعه به خواندن آنها رغبت کند و نویسندگان کتابهای تحقیقی و علمی بنویسند.»
نظر شما