ابوالفضل خطیبی در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
«داستانهای بیدپای» کشف محمد روشن نبوده است/ محمد روشن برکشیده پرویز ناتل خانلری است
ابوالفضل خطیبی، نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات و زبان فارسی معتقد است که صحبتهای محمد روشن درباره کتاب «داستانهای بیدپای» صحت ندارد و این کتاب از طریق دکتر عدنان صادق ارزی به دست خانلری رسیده و کشف روشن نبوده است.
وی ادامه داد: من مطالبی در فیسبوک تحت عنوان «صادقیات» میآورم که حرفها و خاطرات علی اشرف صادقی است؛ بنابراین بعد از خواندن صحبتهای محمد روشن، مطلبی را در بخش صادقیات منتشر کردم که صحبتهای آقای روشن را رد میکند.
این پژوهشگر با اشاره به موضوع کتاب «داستانهای بیدپای» و ادعای محمد روشن اظهار کرد: مساله مهم این است که کتاب «داستانهای بیدپای» کشف محمد روشن نبوده است. واقعیت این است که دکتر عدنان صادق ارزی، نسخهشناس و پژوهنده اهل ترکیه که پیش از انقلاب به ایران آمده و مهمان بنیاد فرهنگ بوده است، چندین کتاب فارسی را از ترکیه به ایران میآورد و به بنیاد فرهنگ تحویل میدهد که در آن زمان رئیس آن خانلری بوده است.
وی افزود: بعد از این اتفاق خانلری نیز کتاب «داستانها بیدپای» را به محمد روشن میدهد که پیش او کار میکرده. اصلا محمد روشن برکشیده پرویز ناتل خانلری است. در آن دوران خانلری یک سری از جوان علاقهمند را دور خود جمع کرده بود و به آنها آموزش میداد و به آنها میگفت که چه کاری انجام دهند و چه کار انجام ندهند و به این شکل این جوانان رشد کردند. خانلری کتاب «داستانهای بیدپای» به محمد روشن میدهد تا روی آن کار کند و تصحیح یاد بگیرد؛ اما بعد از انقلاب که خانلری به زندان میافتد و آزاد میشود، محمد روشن از او شکایت میکند و میگوید که کتاب را من کشف کردم و خانلری از او سرقت ادبی کرده است.
خطیبی در توضیح بخش دیگری از صحبتهای محمد روشن گفت: من از خبرگزاری کتاب ایران تشکر میکنم که به این مسائل پرداخته است و اصلا ایراد به این رسانه نیست؛ اما کار اشتباه دیگری که محمد روشن در مصاحبه با ایبنا مرتکب شده است، آوردن نقل قولی از یک فرد مرده درباره یک شخصیت فوت شده است. در جایی از این مصاحبه میخوانیم. «استنساخ و مقابله و... را من انجام داده بودم. علیرضا حیدری و زریاب خویی شاهد بودند. حتی زریاب خویی گفت این پرویزخان ذاتا دزد است. » واقعا بیان این موضوع و نقل از یک مرده زشت نیست؟
وی ادامه داد: الان کدام یک از این دو نفر میتوانند از خودشان دفاع کنند؟ بعد از این ادعا چطور باید حقیقت را روشن کرد؟ همه بهخاطر دارند که زریاب وقتی خانلری مُرد، آن مقاله درخشان را در وصف او نوشت؛ پس چطور چنین فردی که چنین مقاله ارزشمندی برای خانلری مینویسد و کلی از او تعریف میکند، میآید و میگوید که خانلری دزد است؟ بدون شک اگر زریاب چنین دیگاهی درباره خانلری داشت نه با این لحن اما به شکلی این موضوع را مطرح میکرد.
این نویسنده در پایان گفت: اصلا این رسم که استادان بزرگ، دانشجوها را زیر بال و پر خود میگیرند و بعد یک نسخه به او میدهند تا آن فرد زیر نظرشان کار کنند، در فضای ادبیات بسیار مرسوم است و همین الان من خودم هم همین کار را میکنم؛ یعنی دکتر صادقی کتاب به من میدهد و من زیر نظر وی به تصحیح میپردازم و در نهایت کتاب به نام هر دو نفر چاپ میشود. دوستان من نیز چنین وضعیتی دارند و من به آنها نسخه میدهم تا زیرنظرم تصحیح کنند.
شایان ذکر است، چندی پیش محمد روشن در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران درباره پرویز ناتل خانلری گفته بود: « قبل از اینکه کتاب خانلری را نقد کنم، نسبت به من بسیاربسیار محبت داشت، دلیل این کار هم این بود که کتابی بهنام «داستانهای بیدپای» را من کشف کردم –این کتاب را انتشارات سخن چاپ کرده است- در چاپ کتاب تاریخ زبان فارسی ایشان هم نقش عمدهای داشتم. بعدا مقالهای نوشتم با عنوان، انتحال، سخن دزدی را گویند چون کتاب من را بهنام خودشان میخواستند بهچاپ برسانند.
ایشان خانم من را هم میشناخت، پیام داد که با روشن کار دارم، بگویید پیش من بیاید، من هم رفتم دیدم برای همین کتاب داستانهای بیدپای پیشگفتاری نوشته و امضاء کرده است: پرویز ناتل خانلری. ما برای استادانمان حریم قائل بودیم ولی در آن زمان من اینقدر ناراحت شدم و گفتم یعنی این کتاب را شما تالیف کردید؟! کرامت رعنا حسینی از فضلای شیرازی بود، که نمیدانم چهطور دچار کجفهمی شده بود که بط نر تخم گذاشت! جمله را بد خوانده بود وقتی در این مورد سوال پرسید، خانلری سخت پریشان شد، چرا که کتاب را مطالعه نکرده و نخوانده بود. استنساخ و مقابله و... را من انجام داده بودم. علیرضا حیدری و زریاب خویی شاهد بودند. حتی زریاب خویی گفت این پرویزخان ذاتا دزد است. همین فتحالله مجتبایی که زنده است، شما میتوانید از ایشان سوال کنید، ایشان در آن جلسه حضور داشت. پارهای از استادان اینکاره بودند. علیرضا حیدری که ناشر و مترجم بود. بعد از سر اجبار اسم من را اضافه کرد. صبحها بنیاد فرهنگ کار میکردم، وقتی که بنیاد شاهنامه برپا شد، عصرها به آنجا میرفتم، دکتر عبدالله ریاضی رئیس مجلس بود، -چون با مرحوم مجتبی مینوی همکلاسی و دوست بود- یکی از ساختمانهای مجلس را به بنیاد شاهنامه اختصاص داد که بنده عصرها به آنجا میرفتم. 8 بخش کتاب را از جمله داستان فرود که چندینبار چاپ و منتشر شد در آنجا انجام دادم. تقریبا هیچ اثری از خانلری مال خودش نیست، حافظ خانلری از آغاز تا انجام کوشش مجتبی مینوی بود البته خانلری یک نگاهی هم میکرد. اینها خیلی با هم رفیق بودند، مینوی سمت اداری قبول نمیکرد مدت کوتاهی در بنیاد شاهنامه فردوسی سرپرستی شد. خانلری یک استثمارگر بود، با وجود اینکه چهار تا ماشین داشت حتی از نظر حقوق و مزایا نیز استثمارگر بود.»
نظرات