گزارش ایبنا از نشست «تقیزادههای جدید و وضع منورالفکری در ایران»
رشاد: بیثباتی فکری روشنفکران را به نام متقدم و متاخر جا میزنند/ روشنفکری ایرانی مجازیست نه حقیقی!
حمید پارسانیا میگوید: در ایران تجربه روشنفکری یا منورالفکری با غرب متفاوت است چون ما تجربه جابهجایی قدرت و گذار از سنت به مدرنیته را نداریم و این مراحل برای کسانی مانند تقیزاده رخ نداده و جریان روشنفکری در ایران به سرعت طی شده است.
حجتالاسلام حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در این نشست گفت: مسأله ما در این نشست شخص و جریانها نیست بلکه تعامل جریانها با یکدیگر و افراد با جریانهاست و اینکه این جریانهای روشنفکری چگونه توسط تقیزادهها کنش ایجاد میکند. به عبارت دیگر ما به دنبال ارایه بیوگرافی شخصی تقیزاده نیستیم بلکه مسأله ما موضع و موقعیت و فرهنگی او در جریان سیاسی و اجتماعی ایران است. در واقع آنچه هویت تقیزاده است فراتر از شخصیت خود او و جایگاهش در تاریخ منورالفکری و تحولاتی که تجربه کرده و نسبتش با دیگر تقیزادههایی است که او را نمایندگی میکنند.
این استاد دانشگاه سپس گریزی به تعریف منورالفکری و چگونه تجربه آن در ایران زد و بیان کرد: در ایران و کشورهایی مثل ما تجربهای که از روشنفکری یا منورالفکری اتفاق میافتد متفاوت از آن چیزی است که در غرب و موطن اصلی روشنفکری رخ داده است. هرچند گاهی جریانات منورالفکری و تاثیرات آن در کشورهای مثل ما حتی از خود غرب هم پررنگتر میشود. در غرب منورالفکری دو رقیب دارد؛ یک رقیب که در عرض اوست و دیگری رقیبی که از درون او متولد شده و در طولش است. منورالفکری را معادل روشنگری و روشنفکری میدانید و در ایران این پدیده از صدر مشروطه با همان عنوان منورالفکری جا افتاده است.
او ادامه داد: میگویند تولد منورالفکری با اندیشه دکارت و فلسفه او شکل میگیرد و تاکنون چندین و چند نقطه عطف طی کرده و امروز به نوعی شکل پستمدرنیسم به خود گرفته است. یعنی بسیاری از تعاریف منورالفکری این روزها با جریانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رقم خورده است. رقیب دوم منورالفکری معنای دیگری از روشنگری است که برمبنای عقل شهودی شکل گرفته و طبعا کارکردهای سیاسی و اجتماعی مختلفی دارد. هرچند در ابتدا با آنچه امروز به عنوان لیبرالیسم میشناسیم پیوند خورده بود و بعد در آغاز قرن بیستم رقیب دومش محدوده علم را نیز پشت سر میگذارد و کار روشنفکر فراتر از کار علمی است و دانشمند تعریف میشود و یک جریان انتقادی است که میخواهد فعالیت اجتماعی کند. از این زمان است که روشنفکری با رویکرد چپ سوسیالیستی و عدالتخواهی شناخته میشود.
پارسانیا تاکید کرد: ویژگی روشنفکری مدرن آدمهایی است که پای آن جان دادهاند و مقاومت کردند و نسلهایی است که اندیشه و نقد را پایهگذاری کردهاند. میتوان گفت رقیب دوم منورالفکری و روشنفکری را جهان برای حل مسایلی به وجود آورد که لیبرالیسم باعثش شده بود عملاً از دهه اول قرن بیستم چنین جریاناتی شکل میگیرد و در بلوک شرق و غرب حضور جدی پیدا میکند. اما پس از فروپاشی شوروی ما مجدد با یک جهان تکقطبی مواجه میشویم.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره تجربه منورالفکری در ایران نیز متذکر شد: در ایران تجربه منورالفکری یا روشنفکری تجربهای متفاوت از آن چیزی است که در غرب اتفاق افتاده؛ مکانیزم این پدیده تضاد با اقتدار و قدرت است ما اساسا در هر فرهنگی با دو سطح فرهنگی مواجه هستیم یکی فرهنگ عمومی و دیگری فرهنگ قدرت و فرهنگی که قدرت میسازد. وقتی فرهنگ عمومی در موضع ضعف قرار بگیرد آسیبپذیر میشود جهان غرب نیز با قدرت و هژمونی که به وجود میآورد نسبت به دیگر فرهنگها و تمدنها چنین جایگاهی پیدا میکند و اگر جامعهای فرهنگ عمومی خودش آسیبپذیر باشد از این هژمونی نیز آسیب میبیند.
او اضافه کرد: اساساً منورالفکری در ایران برخاسته از چنین تضادی نبود بلکه حاصل رابطه جدیدی از اقتدار و قدرت و رابطه با بخشی از جهان است. در کشورهای غیرمدرن پیشزمینهها، پیشنیازهایی که برای پایهگیری منورالفکری مورد نیاز است عملا به وجود نمیآید. تقیزاده نسل دوم جریان منورالفکری ماست. نسل اول آن کسانی بودند که زودتر از بقیه غرب را دیدند و با این پدیده آشنا شدند مثل میرزا ملکمخان. آنها سعی کردند فرهنگ بومی به نوعی با فرهنگ مدرن تلفیق و جای سازی شود و همین یک کشاکش و برزخ فرهنگی میان سنت و مدرنیته بهوجود آورده است. نسل اول منورالفکری در ایران با دو اقتدار قدرت و هژمونی بوده اما فرهنگ بومی همچنان برایشان جاذبه و قدرت داشته یا اگر خودشان هم درگیر آن نبودند به دلیل قویبودن فرهنگ عمومی مجبور به پوشش آن بودند. یعنی حتی مبحثی مثل سکولاریسم در اندیشه نسل اول روشنفکری ما چندان محکم پایهگذاری نشد. یعنی ما تجربه جابهجایی قدرت و گذار از سنت به مدرنیته را نداریم و این مراحل برای کسانی مانند تقیزاده رخ نداده و جریان روشنفکری در ایران به سرعت طی شده است.
آیتالله علیاکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز در این نشست گفت: رهبر معظم انقلاب اسلامی معمولاً با زبان سمبولیک سخن میگویند و از استعاره زیاد استفاده میکنند اخیرا ایشان در سخنرانی خود به صورت سمبولیک تقیزاده را نماد منورالفکری ناقصالخلقه میدانند. تقیزاده در واقع جزو نمادهای منورالفکری ما قلمداد میشود پس اینکه او چه ویژگیهایی داشته و چه مسیری را در اندیشه طی کرده نیز بحث خود را دارد. اما چرا منورالفکری که تقیزادهها پایهگذارش بودند ناقصالخلقه است. از دید من روشنفکری ایران یک جریان مجازی است نه واقعی و این از خصیصههای جریان منورالفکری عاریتی است که بر ذهن، زبان و سبک زندگی این افراد نیز اثر گذاشته و حتی آنها را نیز مجازی کرده است. یعنی ما با پدیده جهانی متصل میشویم که هیچ تجربهای از پیش از آن نداریم و توجه نمیکنیم که آنها چه روندی را پشت سر گذاشتهاند تا به صورت واقعی به مدرنیته برسند. در ایران کسانی پیدا شدند که بدون توجه به اینکه غرب غرب است و شرق شرق و جهان اسلام و مسیحیت با یکدیگر متفاوت هستند آنچه که در غرب اتفاق افتاده عینا اینجا هم پیاده کنیم.
رشاد افزود: این مسأله باعث شد که روشنفکران ما حتی مجازی بیندیشند و زندگی کنند و به همین دلیل است که نتوانستند آنقدر که مدعی آن هستند در جامعه ایران تاثیرگذار باشند. از سوی دیگر این مساله باعث شده فرهنگ عمومی، باور، ارزشها، علم و زبان ما نیز آسیب ببیند و ما به جامعهای هویت گمکرده شبیه شویم یعنی این ذهن مجازی موضوعی که اصلا مساله جامعه ما نیست و هیچ پیشینه و تجربه تاریخی از آن نداریم، را مساله ما میکند و آنچه خود داریم کمکم تاریخی و سنتی انگاشته میشود مثلا امروز میبینیم فلسفه اسلامی چقدر مهجور واقع شده و صرفا نگاه سنتی به آن وجود دارد.
او تصریح کرد: اگر هم میبایست روشنفکری در ایران اتفاق میافتاد باید زمانش فرا میرسید پس حالا اگر ما تعریفی به نام روشنفکری داریم یک روشنفکری ناقص است که یا از بین رفته یا تاثیرگذاری آنچنانی ندارد. یکی دیگر از ویژگیهای روشنفکری در ایران بیثبات اندیشههای عناصر آن است اصولاً ما نمیبینیم که روشنفکران ما بر سر یک مطلب پایدار مانده باشند و بعضا به عقاید پارادوکسیکالی از آنها برمیخوریم در بین این عناصر اگر هم طلبههایی بودند طلبههای کال بودند که طبق یک قاعده عادت چندسالی درس حوزه خواهنده بودند اما هرگز مسیر و راه را تا انتها نرفتند. این بیثباتی را به اسم اندیشه متقدم و متاخر معرفی میکنند. هرچند این روشنفکران اگر «خوشنام» نیستند «خوشنما» هستند و مخصوصا برای جوانان بیاطلاع جذبه دارند.
رشاد در پایان گفت: بیگانه برتربینی در عین خود فریفته بودن از دیگر ویژگیهای جریان روشنفکری ماست. یعنی روشنفکران ما به ظاهر ضداستبداد هستند اما به شدت تسلیم استعمار و توجه ندارند که استبداد فرزند استعمار جدید است. مثلا خود تقیزاده به حضور آمریکاییها در ایران تاکید دارد و از حامیان رضاخان هم بوده است.
نظرات