به باور احمد اکبرپور، سعدی در اوج اظهار عشق و تغزل نیمنگاهی به طنز دارد و شوخاندیشی و شوخطبعی را از یاد نمیبرد
اکبرپور ابتدا با اشاره به اینکه معمولاً فضا و حال و هوای تغزل چنان احترامی به معشوق میدهد و او را در هالهای اثیری فرو میبرد که جز اظهار ارادت و سرسپردگی و تضرع جایی برای اظهار وجود و فردیت به عاشق بختبرگشته نمیدهد، گفت: در چنین فضای غالب و به رسمیت شناختهای، شوخطبعی و طنز در ساحت بلند معشوق، مانند راه رفتن بر روی کمر مار است.
وی در عین حال گفت: سعدی در بسیاری از موارد از پس این کار به خوبی برمیآید؛ شیخ اجل، فضا و اتمسفر غزل را از یقین و قطعیت وابستگی و سرسپردگی محض به معشوق خارج میکند تا عشقورزیها تداعی دریوزگی محبت را نکند و باعث سرافکندگی شاعر / عاشق نشود؛ «باری غرور از سر بنه و انصاف درد من بده / ای باغ شفتالو و بِه، ما نیز هم بد نیستیم / سعدی گر آن زیبا قرین بگزید بر ما همنشین / گو هر که خواهی برگزین، ما نیز هم بد نیستیم».
سعدی اظهار عشق را با آفرینشهای خلاقانهاش به مخاطب یادآوری میکند
نویسنده کتاب «کشکول تحت ویندوز» سپس با اشاره به اینکه سعدی این همه دلربایی را خارج از اراده قلم خود نمیداند، یادآور شد: سعدی اظهار عشق را با آفرینشهای خلاقانهاش به مخاطب یادآوری میکند. شیخ اجل در واقع در غالب وضعیتها، نیاز به معشوق بیرونی را کمرنگ میکند و به ستایش از معشوقی میپردازد که بخش عمده صفات او از دل تخیل شاعر شکل گرفته است.
البته به اعتقاد اکبرپور، حتی اگر معشوق بیرونی و خارج از اراده قلم نیز به پست شیخ بخورد، احترام او را دارد و کمر به خدمت او خواهد بست؛ اما او همیشه احتیاطهای لازم را میکند تا یک وقت خداینکرده معشوق از سرودههای او احساس خواری و منتکشی شاعر را نداشته باشد. «سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد / به چنین زیور معنی که تو میآرایی».
نویسنده کتاب «من نوکر بابا نیستم» سپس به رندی سعدی در اظهار خود به معشوق اشاره کرد و افزود: سعدی در جایجای غزلها موقعیت ادبی و استعدادهای شاعرانهاش را بهگونهای به رخ معشوق میکشد تا کفه ترازو در حالت تعادل قرار بگیرد تا اگر طلب عشقی میکند، به شکل دریوزگی گدایان سرافکنده نباشد. «بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس / حد همین است سخندانی و زیبایی را / موضعی در همه آفاق ندانم امروز / کز حدیث من و حسن تو خبر مینرود / حسن تو نادر است در این عهد و شعر من / من چشم بر تو و همگان گوش بر مناند»، یا «هرکس به زمان خویشتن بود / من سعدیِ آخرالزمانم».
سنتشکنی سعدی در هجرانزدگی عاشق
احمد اکبرپور در ادامه به توصیف فضا و وضعیت شوخطبعانه در شعر سعدی پرداخت و گفت: در فضا و وضعیت شوخ طبعانه است که مخاطب با لبخندی بر لب میپذیرد که شاعر در عالم پس از مرگ، دلمشغول وضعیت قاتلش باشد و برای ایشان طومار جمع کند و رضایت خود و بقیه را از مرگشان به دادگاه اعلام کند؛ «گر خون من و جمله عالم تو بریزی / اقرار بیاریم که جرم از طرف ماست».
به گفته اکبرپور، در فضای غالب تغزل، معمولاً با عاشقی دردمند و غالباً هجرانزده روبهروییم و معشوقهای ستمگر و کافرکیش. «در چنین مواردی شاعر حاضر است که تمامت عمر را در هوا و خیال معشوق سیر کند و انگار که به دیدن او هیچ نیازی نیست.»
با این حال اما به باور احمد اکبرپور، سعدی هرچند کاملاً از این دایره تقدیر ادبی بیرون نرفته است، اما با تمهیداتی آن را کمرنگ کرده است و در غالب اشعار حضور فیزیکی معشوق و احیاناً بدخلقیهایش را به دوری و هجران رمانتیک ترجیح میدهد. «بگذار تا مقابل روی تو بگذریم / دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم / شوق است در جدایی و جور است در نظر / هم جور بِه که طاقت شوقات نیاوریم»، «دل بردی و تن زدی همین بود/ من با تو بسی شمار دارم/ دشنام همی دهی به سعدی / من با دو لب تو کار دارم»، و یا «سخن سربهمهر دوست به دوست / حیف باشد به ترجمان گفتن».
سعدی عشق را از آسمان به زمین میآورد
احمد اکبرپور در ادامه به شوخطبعی سعدی اشاره کرد و گفت: سعدی با شوخطبعی نمکینش حتی در مقابل یاوهگویی و دشنامسرایی معشوق حاضر به دلکندن از او نیست و وصل پردردسر را به هجران آهکشان و پرسوز و گداز ترجیح میدهد.
به باور نویسنده «قطار آن شب»، سعدی عشق را از آسمانهای صاف و آبی، به زمین پر از چالهوچوله و خاکستری میکشاند و با دیالوگهای نمکین سعی میکند کارش را پیش ببرد. یا «دیدار تو حل مشکلات است / صبر از تو خلاف ممکنات است / زهر از قِبَل تو نوشدارو / فحش از دهن تو طیبات است».
اکبرپور در ادامه با مثالآوردن از برخی بیتهای غزلیات سعدی یادآور شد: در این چالش شوخ طبعانه است که شاعر تهدید را به فرصت تبدیل میکند و از تیررس دشنامها میگریزد و به تعبیر فرهنگعامه، سعدی در بسیاری از اشعار با دست پس میزند و با پا پیش میکشد.
سعدیِ غزلیات، متفاوت از سعدیِ بوستان و گلستان است
احمد اکبرپور در ادامه با تأکید بر تأثیرپذیری حافظ و عبید زاکانی از طنز و نوع نگاه شوخطبعانه سعدی افزود: هرچند شاعرانی از جمله انوری، نظامی و حتی سنایی غزنوی چند قرن زودتر از شیخ اجل باب طنز و شوخسرایی را در روال سرایش شعر گشودهاند، اما از نظر اشاعه و روال تأثیرپذیری، ظاهراً تیغ کلام شوخسرانهشان به پایهی سعدی نمیرسد.
به گفته نویسنده «غول و دوچرخه»، سعدی در شوخطبعی انگار به مرزهای نامحدود و بیکران غزل و تغزل پی برده است؛ وگرنه در بوستان و گلستان نقش معلم و راهبری را دارد که اقتدار کلامش هر شاگرد یاغی را به تأدب و تمکین میکشاند.
به باور اکبرپور، سرکشی و یاغیگری در قواعد مرسوم غزل، نکته دیگری است که میتواند به تعادل نگاه سعدی به معشوق کمک کند. «به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی / چرا نظر نکنی یار سروبالا را / که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد / خطا بود که نبینند روی زیبا را»، یا «تنگچشمان نظر به میوه کنند / ما تماشاکنان بستانیم / تو به سیمای شخص مینگری / ما در آثار صنع حیرانیم».
معشوق سعدی، معشوق قابلدیالوگ
احمد اکبرپور پس از بیان این نکتهها، به ویژگی دیگری از غزل سعدی تأکید کرد و افزود: سعدی به دنبال معشوقی است که قابل دیالوگ باشد و عشقی دوطرفه را بنیان نهد، مثلاً گاهی از دست او عصبانی میشود و حتی او را دشنام میدهد. «با جمله برآمیزی و از ما بگریزی / جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیده است / نیک است که دیوار به یک بار بیفتاد / تا هیچکس این باغ نگویی که ندیده است».
کلمات به ظاهر غیرشاعرانه در غزلیات سعدی
احمد اکبرپور در ادامه با اشاره به کلمات به ظاهر غیر شاعرانه در غزلیات سعدی افزود: سعدی در راستای این هدف بزرگ که عشق را از دریوزگی جدا کند، احتیاج به کلماتی دارد که ظاهراً غیرشاعرانه است اما برای ایجاد حال و هوایی متفاوت مورد نیاز است؛ واژگانی مانند: داروخانه، رفتار، مشکلات، اقرار، زاویه، شفتالو، بارنامه، شنگ، رایگان، نهنگ، مگس، قندیل و... . «خوی سعدی است نصیحت چه کند گر نکند / مشک دارد نتواند که کند پنهانش»، «چنین سقمونیای شکرآلود / ز داروخانه سعدی ستانند»، «شیرین بضاعت بر مگس چندانکه تندی میکند / او بادبیزن همچنان در دست و میآید مگس».
نظر شما