سیری هاسوت همسر پل آستر و یکی از نویسندگان تاثیرگذار آمریکایی است که هیلاری کلینتون معتقد است هیچ نویسنده مردی نتوانسته به پایش برسد.
او تاکنون یک مجموعه شعر با نام خواندن برای تو در ۱۹۹۸ و شش رمان منتشر کرده است. چشمبسته ۱۹۹۲؛ افسون لیلی دال ۱۹۹۶؛ آنچه دوستش میدارم ۲۰۰۳؛ مصائب امریکایی ۲۰۰۸؛ تابستان بدون مردان ۲۰۱۱؛ جهان فروزان ۲۰۱۴؛ عناوین رمانهای او هستند.
رمانهای آنچه دوست داشتم، تابستان بدون مردان و آخرین رمان هاسوت، جهان فروزان، از رمانهای پرفروش سال بودهاندو بیشتر رمانهای او برنده جوایز معتبری همچون منبوکر، جایزه کتاب لسآنجلس تایمز، جایزه ادبی فمینای فرانسه، جایزه ادبی انگلستان به نام واتراستون، جایزه پرفروشترین کتاب بارسلونا در اسپانیا و همینطور جایزه ادبی کوبک شدهاند.
کلود میلر، کارگردان فرانسوی، با الهام از رمان جهان فروزان در سال ۲۰۰۰ فیلمی ساخت با عنوان از زن و جادو که توانست برنده جایزه منتقدان جشنواره برلین و نامزد خرس طلایی بهترین کارگردانی شود.
هاسوت از دانشگاه اسلو در سال ۲۰۱۴، دانشگاه استندال گرانابل فرانسه در سال ۲۰۱۵ و دانشگاه گوتنبرگ در سال ۲۰۱۶ دکترای افتخاری دریافت کرد. همچنین در سال ۲۰۱۲ به دلیل فعالیتهای هنریاش جایزه بینالمللی فلسفه و علوم انسانی گبراون به او اهدا شد. او دکترای ادبیات انگلیسی از دانشگاه کلمبیا دارد و همچنین در دانشکده پزشکی ویل دانشگاه کورنل به تدریس روانپزشکی مشغول است. آثار او تاکنون به بیش از سی زبان زنده دنیا ترجمه شدهاند.
هاسوت نویسندهای با عقایدی کموبیش فمینیستی است. هیلاری کلینتون دربارهاش میگوید: «او خوب میداند که چطور باید یک زن موفق باشد و افتخاراتی کسب کرده که در این دوران هیچ نویسنده مردی نتوانسته به پایش برسد.»
سرچشمه رمانهای او بیشتر ایدههایی هستند که به گفته خودش شگفتزدهاش میکنند و او چنان درگیر نوشتن میشود که این شگفتی را میتوان در رمانهایش احساس کرد. هاسوت از جمله نویسندگان زنی است که بهدنبال ایدههای خاص هستند؛ ایدههایی که معمولاً مردان کمتر درگیرشان میشوند. ایدههایی که او در آنها به نقد شخصیت و زندگی روزمره زنان در راستای نشان دادن زوایای منحصربهفرد درونشان و بهبود شخصیتشان میپردازد. این موضوع مهم را کمتر در نوشتههای دیگر نویسندگان، میتوان مشاهده کرد.
هاسوت احساسات و عواطف زنانه را به گونهای موشکافی و لایههای درونی وجودشان را عریان میکند که بهخوبی قابل لمس میشود و میتوان با آن همذاتپنداری کرد. او واقعیت وجودی زنان را با همه فرازونشیبهای احساسی و پیچیدگیهای درونی نشان میدهد و به گونهای روانشناسانه در فضایی داستانی به تحلیل این واقعیتها میپردازد که ممکن است تلخ و دلسردکننده و حتی تا اندازهای نمایانگر ضعفهای زنانه باشد. هاسوت در مسیر این بازنمایی، دست خواننده را میگیرد و او را به عمق شخصیتها میبرد تا به درک درستی از این واقعیتها برسند و از قضاوتهای سطحینگرانه معمول نیز پرهیز میکند. او به جزئیاتی میپردازد که شاید در نگاه اول بسیار پیشپاافتاده باشند اما وقتی در کنار هم چیده میشوند، پازلی شکل میگیرد که در ذهن خواننده به کلیتی جالب توجه، ضروری و قابل درک تبدیل میشود.
سه رمان از میان آثارش، آنچه دوست داشتم، جهان فروزان و افسون لیلی دال، آغازی شبیه به هم دارند؛ شخصیتی که اسیر عواطف و احساساتش شده و با دیدن تصویری یا در قاب پنجره یا یک تابلوی نقاشی درگیر رابطهای غیرمتعارف میشود و در واقع داستان هر سه رمان با این تماشا کردنِ ابژه در شخصیت اصلی آغاز میشود.
به نقل از نیویورک تایمز سیری هاسوت منتقد هنری، مقالهنویس و نویسندهی موفقی است که بهخوبی از دانش خود برای پرداختن به لایههای زندگی آمریکایی که مملو از بیرحمی، تزلزل، بطالت، بیهودگی و فرصتهای از دست رفته است، بهره میگیرد.
هاسوت در رمانهایش شخصیتهایی را خلق میکند که از هویت جسمانی و اقلیم زیستیشان جداییناپذیرند و حس خودآگاهیشان بین هشیاری و ناهشیاری پنهان است. اغلب آنها از رخدادهای روانپریشانهای رنج میبرند، نظم زندگیشان مختل شده و هویتشان زیر سؤال رفته است.
نیویورکتایمز مینویسد بیشتر تمرکز هاسوت روی هویتبخشی فیزیکی توام با درون شخصیتهاست که این مهم را با جستوجو در چهارچوبهای جنسیتی و روابط درونفردی به تصویر میکشد. گاردین هم درباره او مینویسد: هاسوت در این رمان پر رمز و راز، شخصیتهایی را خلق میکند که بسیار واقعی و باورپذیرند؛ و سعی دارند هویت و استقلال فردیشان را داشته باشند اما در عین حال نیازمند روابط عاطفی پابرجا و ماندگارند.
شخصیت اصلی دومین رمان هاسوت، افسون لیلی دال هم شبیه جهان فروزان و آنچه دوست داشتم، دختری است که از پنجره هتلی در آنسوی خیابان، درگیر مرد نقاشی میشود که او را وارد ماجراهای جدیدی میکند.
دختری با افکاری نسبتاً سنتی، لجوج، زیبا و شجاع که در آستانه ورود به جوانی و بزرگسالی درگیر رابطهای عاشقانه اما پیشبینیناپذیر میشود و ماجراهای عجیبی که برایش رخ میدهد او را تا مرز جنون میکشاند. وقایع داستان در شهر کوچکی به نام وبستر در ایالت مینهسوتا اتفاق میافتد؛ جایی که مردمش از نظر اقلیمی و شخصیتی وابستگی عمیقی به زادگاهشان دارند. مردم این شهر کوچک، اغلب درگیر شایعات و اسرار عجیب و غریبی هستند که افکار آنها را محصور خود کرده است. رمز و راز اصلی داستان که خواننده را درگیر میکند بین لایههایی از واقعیت و رؤیا پنهان است تا جایی که رؤیاها کاملا واقعیتها را تحتشعاع خود قرار میدهند. بستر اصلی داستان در این شهر کوچک شکل میگیرد که شهری مرده و دورافتاده است. مردم در آنجا درگیر روزمرگیهای بهشدت تکراری هستند و تنها هیجان زندگیشان شنیدن اخبار عجیبوغریبی است که از یکدیگر میشنوند و معمولاً هم منبع موثقی ندارند.
شخصیت اصلی داستان، لیلی، به گونهای درگیر همین ماجراهای عجیبوغریب میشود و به دلیل درون جستوجوگرش و درگیر شدنش با رابطهای نامتعارف، خود نیز تبدیل به یکی از خبرهای داغ و هیجانانگیز شهر میشود و نامش بر سر زبانها میافتد. آدمهایی که لیلی دال در این رمان با آنها روبهرو میشود، هرکدام شخصیتی منحصربهفرد و عجیب دارند که او را وارد حوادث تازهتری میکنند.
افسون لیلیدال اثر سیری هاسوت با ترجمه فرزانه رحیمی به قیمت 35000تومان در 286صفحه از سوی نشر نیماژ منتشر شده است.
نظر شما