گزارش ایبنا از رویکرد فریدون جیرانی به اهالی قلم و نشر در کارنامه هنری خود
نهنگی که نویسندگان را میخورد
فریدون جیرانی سینماگر مولفی است که در اغلب آثار خود تصویری اگزجره و شخصی از زندگی اهالی قلم و نشر به مخاطب میدهد.
نکتهای که این میان جلب توجه میکند، توجه این کارگردان در به تصویر کشیدن کاراکترهایی است که بنمایه روشنفکری دارند. نویسنده، مترجم، ناشر و کتابفروش از مشاغلی هستند که جیرانی به طور ویژه برای کاراکترهای اصلی خود تعریف میکند و در اغلب آثار او اهالی قلم و نشر در ساخت پرسوناژهای این کارگردان نقش اساسی ایفا میکنند.
در فیلم قرمز، عموی شخصیت اصلی زن داستان،کتابفروشی است بیمایه و تنها کاری که بلد است، نصیحت کردن و وعده سرخرمن دادن است. در «مرگ تدریجی یک رویا» یک نویسنده، یک مترجم و یک ناشر نقشهای کلیدی را به عهده دارند و داستان فروپاشی یک خانواده را روایت میکنند. یک فروپاشی که به نوعی با مشاغل این افراد در ارتباط است. در عین حال تصویر مثبت و حتی خاکستری هم از کاراکترهای این سریال تلویزیونی نمیبینیم و فریدون جیرانی با پرداختن به روابط شخصی این آدمها و نشان دادن روحیاتی نظیر خودخواهی و تکبر و بیش از همه بیمسئولیتی تصویری شخصی و به دور از انصاف از جامعه به اصطلاح روشنفکری معاصر به دست مخاطب میدهد.
این رویه در اغلب آثار این سینماگر به چشم میخورد، ارائه تصویری نه چندان مثبت از اهالی قلم و نشر. در آخرین ساخته وی، «آشفتگی» که در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد نیز این شخصیتپردازی سوگیرانه ادامه دارد. قهرمان «آشفتگی» نویسندهای شکستخورده است که حتا پول مراسم ازدواج و اجاره منزلی برای دو نفر را هم ندارد تا بتواند نامزدش را نزد خود بیاورد. اما ماجرا به همین شکستخوردگی و یاس و بی عرضگی این کاراکتر -که به نظر فیلمساز پیشهای بهتر از نویسندگی قادر به وصف آن نبود!- ختم نمیشود. جیرانی برگ برندهاش را در تکمیل این شخصیت روشنفکر معاصر با سرنوشتی که برای قهرمانش رقم میزند، رو میکند و از او یک قاتل حرفهای میسازد. دلایلی که در پرداخت این قهرمان برای تبدیل شدنش به قاتل در جریان قصه میبینیم باز ریشه در فضای روشنفکری و نوشتن دارد؛ ریشه در معضلی به نام ناشر. در یکی از کلیدیترین صحنههای این فیلم، قهرمان نزد برادر دوقلویش مشغول اعتراف است و از ناشرهایی که کار او را چاپ نکردهاند، به بدی یاد میکند. در این بین فریدون جیرانی سنگتمام میگذارد و گریزی هم به پدیده ناشر مولف میزند! قهرمان قصه ما حتا پول چاپ اثر خود به این شیوه را هم ندارد.
نمایی از فیلم آشفتگی
مساله پرداخت سینماگران به زندگی نویسندگان و مترجمان معاصر اصلا در اینجا مطرح نیست. بلکه مساله تصویری است که از جامعه نویسندگان و صنعت نشر کشور در سینما به عنوان یک آینه فرهنگی مهم نشان داده میشود؛ تصویری که درست نیست و دستکاریاش کردهاند آن هم به شخصیترین شکل ممکنه، آن هم از سوی فیلمسازی که مخاطبان زیادی در هر دو مدیوم سینما و تلویزیون دارد.
سریال داستانی «نهنگ آبی» تا به امروز آخرین دستپخت این سینماگر برای اهالی قلم به شمار میرود. از همان سکانس افتتاحیه قهرمان داستان؛ آرمین مشرقی به معرفی خانواده خود میپردازد و از پدر خود به عنوان نویسنده داستانها و رمانهای عاشقانه نام میبرد؛ نویسندهای که آنچنان در کار خود موفق نبوده و همسرش او را ترک کرده است. آرمین مشرقی در ادامه نریشنهای کشدار و کسلکننده خود به شغل ثابت پدر خود یعنی ویراستاری یک نشر هم اشاره میکند تا در نهایت باز هم یک مثلث شخصیتی نویسنده-ناشر-همسر شکل بگیرد و دست سازنده اثر را برای شکلدادن درام باز بگذارد. در ادامه این معرفی آرمین مشرقی وارد یک گالری معروف هنرهای تجسمی میشود تا دایره جامعه روشنفکری که جیرانی قصد خلق قصه خود را در آن دارد، گستردهتر باشد.
نکته قابل توجه ماجرا در این است که در ادامه متوجه میشویم قهرمان مشرقی سریال صاحب یک وبسایت کتابخوانی است و کاربران زیادی در این صفحه عضویت دارند. این مساله به خودی خود نکته قابل تاملی در پیشرفت این کارگردان به شمار میرود چرا که از پتانسیل جامعه مددگرفته و سعی در آپدیت کاراکترهای خود با توسل به فضای مجازی را داشته اما چیزی که در ادامه جلب توجه میکند و راه به سوی همان سیاهنماییهای معمول از جامعه روشنفکر باز میکند، هکر بودن و سوءاستفاده این مشرقی جوان از این سایت است.
در «نهنگ آبی» تا به این جای کار که دو قسمت از پخش این سریال میگذرد، ادبیات دستمایهای برای انجام کارهای خلاف معرفی شده و انگیزه این کارها هم اوضاع نابهسامان پدر شکستخوردهای است که از قضا نویسنده و ویراستار است.
نکته امیدوار کنندهای که میتوان به آن اشاره کرد، مشارکت بهرام توکلی، دیگر کارگردان سینما در نگارش این سریال شبکه خانگی است. حال باید دید وجود نویسندهای دیگر که از جنس و دنیای روایی فریدون جیرانی فاصله زیادی دارد در سرنوشت این کاراکترها تا چه اندازه موثر است و در انتهای این سریال با چه تصویری از اهالی قلم و نشر مواجه خواهیم بود؟
نظرات