گزارش ایبنا از کارنامه نشر چهلساله حوزه روانشناسی
خواننده سرگردان روانشناسی به دنبال پنیرش برای قورت دادن قورباغه است
خوانندهای که موفقیت امری اکتسابی برایش تعریف شده و سعی دارد با مطالعه کتابهای زرد روانشناسی در جامعه راهی برای رسیدن به موفقیت پیدا کند احتمالا راهی برای موفقیت و پولدار شدن میسازد اما نه برای خودش بلکه برای ناشر، مترجم و مولف زرد!
همه فهم و عامهپسند کردن حوزه روانشناسی و حتی روانکاوی در قالب کتابهایی با عناوینی با موضوع موفقیت و پولدار شدن و داشتن کسب و کار پر رونق و ... البته مختص به ایران نیست و در سطح جهانی شاهد تروج نوعی روانشناسی عامهپسند یا به اصطلاح خودمانی هستیم؛ اما آمارها در ایران درباره تالیف و ترجمه و انتشار کتابهای حوزه روانشناسی چه میگوید؟ و نشر ایران در این چهار دهه در حوزه روانشناسی همراه این موج تجاریسازی و کالاسازی تولیدات مکتوب حوزه روانشناسی پیش رفته است؟
بر اساس دادههای موسسه خانه کتاب از فروردین ۱۳۵۷ تا دیماه ۱۳۹۷؛ 35 هزار و 83 عنوان کتاب در حوزه روانشناسی در ایران منتشر شده است که از این تعداد 16 هزار و 328 عنوان آن تالیف و 18 هزار و 815 عنوان ترجمهاند که 16 هزار و 803 عنوان از این کتابها چاپ اول و 18 هزار و 280 عنوان نیز تجدید چاپ بودهاند. سهم مردان در تولید کتب روانشناسی 11 هزار و 699 عنوان و سهم زنان تنها 7 هزار و 161 عنوان ثبت شده است.
اما اینها تنها دادههای کمی از چاپ کتابهای روانشناسی در این ۴۰ سال است؛ اما اعداد و ارقام کیفی درباره این کتابها چه میگویند؟ از رشد اقبال خوانندگان کتابهای این حوزه به با رویکرد مثبتاندیشی و موفقیت و خودشناسی چه برداشتی میتوان داشت و چه علتهایی را برای این افزایش استقبال میتوان متصور بود؟
بر اساس تعداد نوبت چاپ کتاب «بیشعوری» نوشته خاوریر کرمنت با ترجمههای مختلف و چاپ از سوی ناشران متعدد رتبه اول را با ۱۱۲ نوبت چاپ در شمارگان ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ نسخهای داشته و آنقدر بازارش داغ بوده که حتی پای ثابت یکی از کتبی که توسط تکثیرکنندگان به اصطلاح قاچاق میشوند هم بوده و هست.
«هنر شفاف اندیشیدن» رولف دوبلی با ترجمه عادل فردوسیپور هم پس کتاب دانشگاهی و آموزشی مثل «روانشناسی عمومی» و «روانشناسی سال سوم دبیرستان» با ۶۸ نوبت چاپ در ۲۵۰۰ نسخه یکی از پر نوبت چاپهاست. کتابهایی مثل «راز شاد زیستن»، «شفای زندگی»، «قدرت فکر»، «دولت عشق» و «چهار اثر از فلورانس اسکاولشین» هم به طور متناوب در لیست کتابهای پر نوبت چاپ حوزه روانشناسی هستند که بین ۴۰ تا ۶۰ نوبت چاپ در تیراژهای ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰تایی در سالهای مختلف داشتهاند.
کتابهایی مثل «قورباغهات را قورت بده»، «چه کسی پنبر مرا جابهجا کرد»، «بهتر زندگی کن» و «هفت قانون معنوی موفقیت» دیگر کتابهای حوزه روانشناسی هستند که با ۵۰ سالانه هزار تا ۱۰۰هزار نسخه از نظر میزان تیراژ رتبههای بالایی را در کنار مجموعه عناوینی مثل «تیپها شخصیتی خود را بشناسید: تیپهای احساسی/ حرکتی/ احساسی» به خود اختصاص دادهاند.
درواقع در این حوزه نامهایی مثل خاویر کرمنت، آنتونی رابینز، اسپنسر جانسون و حتی اشو، بیل گیتس و استیو جابز و ... برگ برندهای هستند که با درجشان روی جلد به نوعی تجدید چاپهای متعدد و تیراژ بالا را برای ناشر تضمین میکنند. ماجرا وقتی غمانگیز میشود که در آمارهای نوبت چاپ و تیراژها مکاتب اصلی روانشناسی و روانکاوی مثل کنشگرایی، رفتارگرایی و انسانگرایی و نامهای همچون زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ و حتی اریک فروم و ژان پیاژه یا لاکان نیست.
اما مسئله اصلی اینجاست که این کتابهای زرد روانشناسی و موفقیت و ... در بطن خود بازتولیدکننده یکی از ارزشهای بنیادی سرمایهداری، یعنی رقابتجویی هستند. به این معنا که میگویند انسانها متفاوتاند و هرکس به جایی میرسد نتیجه صلاحیتها، اعتبار و تواناییهای شخصی اوست. در اصطلاح به آن میگویند ایدئولوژی هوش! واقعیت این است که در چنین رویکردی مناسبات اجتماعی و تبعیضها نادیده گرفته میشود و کتاب خواننده را به شکلی تربیت میکند که هرطور هست بتواند در این جامعه رقابتی خود را بالا بکشد و موفقیت یا شکستهایش هم به صرفا ناشی از ویژگیهای فردی او در نظر گرفته میشود.
صحه گذاشتن بر چنین رویکردی هم با استفاده از نامهایی مثل بیل گیتس و استیو جابز و حتی دونالد ترامپ و غیره اتفاق میافتد؛ و بعضا حتی این حس را به خواننده القاء میکند اگر تو نتوانستی به جایگاهی که این افراد رسیدهاند برسی تنها خودت مسئولش هستی چون یا استعداد و هوش لازم را نداشتهای با از پشتکار لازم برخوردار نبودهای و در این صورت موفقیت هم حق تو نیست.
واقعا چنین نگرشی به مسائل آدمی و جستجوی ریشه همه پدیدهها و آسیبها و کمبودها از درون خود او و نگفتن از مناسبات اجتماعی تبعیضآمیز فریب انسان در قالب کتابهای مثبتاندیشی نیست؟ «شجاعت برای بیرون آمدن از منطقه امن»، «رها کردن و بخشیدن آنچه در بیرون از خود آزاردهنده است» و .. که به عنوان رکن اصلی این ژانر روانشناسی شناخته میشوند چه کارکرد و تعریف جامعهشناختی ایفا میکنند و چه معنایی به افراد مورد تبعیض جامعه القاء میکنند؟
به عبارت دیگر با کنار هم گذاشتن اعداد و ارقام و نام عناوین پرفروش حوزه روانشناسی و کتابهای روانشناسی روانشناسانی همچون فروید و یونگ و لاکان و پیاژه به روشنی تجاریسازی حوزه روانشناسی قابل نتیجهگیری است؛ پدیدهای که همانطور که اشاره شد تنها مختص به ایران نیست و اساسا بسیاری از کتابهایی هم در این حوزه در کشور منتشر میشوند ترجمه هستند و این یعنی نیز دستکم حوزه مکتوب روانشناسی ما نیز در جریان سیلمانند کتابهایی مثل «راز»، «مدیر یک دقیقهای» و ... شده و این کتابها از چنان میزان فروشی بین خوانندگان ایرانی برخودار هستند و چنان گردش مالی به همراه میآورند که حتی خود ناشران حرف از مافیای پخش و انتشار آنها میزنند.
در این میان خوانندهای که موفقیت امری اکتسابی برایش تعریف شده و سعی دارد با مطالعه چنین کتابهایی در جامعه راهی برای رسیدن به موفقیت پیدا کند احتمالا راهی برای موفقیت و پولدار شدن میسازد اما نه برای خودش بلکه برای ناشر و مترجم و مولفی که این کتابها را در نسخهها و نوبت چاپها و بعضا ترجمههای متعدد راهی بازار میکنند.
نظر شما