رویا باقران شاعر و منتقد، در یادداشتی به مجموعه شعر «و جایی نرفتن جاهایی که از ما نرفته باشد»، اثر ساره سکوت پرداخته است.
«چیزی از ما رفته است/ چیزی از ما همیشه در حال رفتن بود/ و ما از چیزها رفتهایم/ مهاجریم/ چیزها از ما/ ما از چیزها. چیز زیادی نخواسته بودیم اما...»
مهاجرت از زبان به زبانی دیگر یا مهاجرت در زبان. مهاجرت از قالبها به بیقالبی. مهاجرت از فرمها به فرمها و بیفرمی. مهاجرت از کلمات به کلمات. مهاجرت از دلدادگی به شرح دلدادگی و غیره. کتاب «و جایی نرفتن جاهایی که از ما نرفته باشد» شرح مهاجرت است. این کتاب از آن جهت کتاب یک مهاجر است که مولف خودش را صرفا مهاجری از کشوری به کشور دیگر ندیده، بلکه از اشعار پیشینش به سمت دیگری مهاجرت کرده است. به این دلیل که مهاجرت به نحوی تمام زندگی و تمام ابعاد شخصیتش را در بر گرفته است. از این دید همه ما در هرکجا هستیم، به محض اینکه قصد رفتن از چیزی یا کسی یا جایی میکنیم، مهاجریم. حالا چه این رفتن به سمت تجربههایی جدید در زبان و فرم و تکنیک اشعار یک مجموعه شعر جدید باشد، چه تغییر دیدگاه ما به زندگی و تغییر فلسفه و چه حتی تجربهای مثل مادر شدن یا بازتعریف شرایط زندگی.
«دیوارهای شلختهی خانهام را/ تک تک/ از پنجره/ به سمت خدا آزاد میکنم»
مهاجرتِ اصلی شاید آزاد کردن خود آدمی و پر دادن این دیوارها به سمت بیسمتی باشد. برای ساره سکوت نوشتن شعر، شرح واقعه این مهاجرت بوده. از این دید هر شعری به مثابه نشانهای که در راه، برای نفر بعدی و برای خودِ بعدیاش، به جا گذاشته، نوشته شده. نشانهای که اگر وقتی شعری نوشته که رد پای فرم یا ایماژها یا زبان مشابه شعر دیگری را در آن دیده، سعی کرده به سمت دیگر برود. گویی هر شعری تابلویی بوده که راهش را نشان داده و مشخص کرده که این راهها را در شعرش رفته و راههایی در پیش رو دارد. برای او نوعی آزادی در نوشتن هست؛ رفتن به جاهایی که نمیتوانسته خارج از فضای آن شعر برود. از این منظر است که تعدادی اشعار این مجموعه حس غربت یا نوستالژی دارند.
«در انگشت هر قلم، درست در نوک انگشتش پرندهای ست.»
اما در کنار این حس نوستالژی و در کنار تکنیک و مسائل جدیترِ نوشتن، شاید شعر به نوعی تخلیه احساسی هم هست. تولدی دوباره، به کمک تولید کردن شعر. یک نوع تراپی شاید. این البته مختص شاعر نیست، بلکه پناه آوردن به شعر در فرهنگ ما برای هر چیزی مسبوق به سابقه است. در فرهنگ ما مردم در دوران سختی چه از طریق لالاییها، چه از طریق ترانهها و چه شعر به آرامش رسیدهاند و البته گاهی هم این محرک بوده و امید یا همبستگی ایجاد کرده. شاید شعر گفتن به شکلی واگذار کردن زردیها به کلمات و گرفتن سرخیها از آتش جاودانهای است که در زبانِ مشترک هست. از طریق گفتن و شعر و ترانهگویی باری از دوشمان بر میداریم و به نوعی سبکی و رهایی میرسیم. این مجموعه چنین کارکردی برای شاعرش داشته است.
«حرف از دهانهی چاهی پر میکشد/ و تیرگیهایش را/ در چاهِ مردمان غمگینی جا میگذارد./ دهانی از دهانهای بیرون میافتد»
اکثر اشعار این مجموعه به نوعی به مهاجرت پرداختهاند. در برخی از این اشعار، مهاجرت صرفا سفری از جایی به جایی است و در برخی هم این جا یک مکان نیست یا این مهاجرت همزمان در دو یا چند بُعد اتفاق میافتد. مثلا در «سفر از نو» چند مهاجرت همزمان را میبینیم:
«رفتن به حق و رفتن به ناحق/ به کشور پسرتان خوش آمدید خانم/ خوشِ نیامدهات را برداری و بزنی بیرون/ و بگویی الحق که حق همین رفتن بود/ حق از حلقومِ روزِ نیامدهات بزند بیرون/ حق از حلقوم روزِ آمدهات بزند بیرون .../ از بیرون بزنی بیرون/ از بیرونِ حق بزنی بیرون/ از بیرونِ ناحق بزنی بیرون/ چیزهای بیرون زدهات را بچپانی در چمدان و بزنی بیرون/ چمدانت سی کیلو و یک دل/ دلت را بگذاری روی جاده و/ بروی.»
این «بیرون زدن» از وطن یا از خویشتن آدمی یا از چیزها و مکانها، احتمالا عمیقترین دغدغه مولف در تمام سالهای بعد از بلوغاش بوده است. شعر خانم سکوت به نحوی محصول این بیرون زدنها یا محصول علاقهاش به این بیرون زدن و در جعبه نماندن بوده. علاقه به پیش رفتن، علاقه به مسکوت و مسکون نماندن و به رفتن.
«عروسِ از آب گرفتهات را بنشانی روی دفتر و/ تور لبش را بزنی بالا/ حالا/ مبارک است.../ شاعر شدهای.
از مولفههای دیگر شعرهای این مجموعه همچنین اضافه کنید انتزاع گهگاهی پارهای شعرها را که غالبا به زبانی شطاحانه و فوقالعاده هنری و غیرقابل نفوذ (یعنی چندلایه) انجامیده است.
«از نگاه جاده افتادنِ چشم/ و چسبناکی جاده بر کفش/ از چشمها بلند بلند صدای نخندیدن/ از گوشها صدا رو به قبله خوابیده/ و باران که رنگ مویش را در آسمان سرخ، از دست داده است»
در شعرهای ساره سکوت، خلاف اشعار شاعرانی که در آنها با دایره واژگانی بسیار محدود و تنگی مواجهایم که غالبا هم به تصاویری نخنما شده و گاه زبانی شعارزده میانجامند، با دایره واژگانی گسترده و زبانی کاملا دینامیک روبهروییم که اصلا نشانی از خمودگی آنشعرها ندارد. در شعرهای این مجموعه عناصر زبانی زندگی مدرن طوری در بستر زبانی آرکائیک چیده و مستقر و تنیده شدهاند که پنداری وضعیت، موقعیت یا حالتی کاملا مدرن را از اعماق فرهنگی چندصدساله به اکنون فراخوانده باشیم. در انتها باید به این نکته اشاره کرد که پیشتر از این هم کتابی از ساره سکوت با عنوان «چهارده معصومه» از سوی نشر گردون منتشر گردیده و مجموعه شعر دیگری نیز از او با ویرایش و انتخاب رضا روزبهانی در نمایشگاه استانی خوزستان (بهمن 1397) توسط نشر هشت منتشر و رونمایی خواهد شد.
نظر شما