فریسآبادی میگوید: کتاب «آخرین روز یک محکوم» در دهه 30 و 60 ترجمه شده بود اما این اولین باری است که خطابه ویکتور هوگو که همراه این کتاب است به طور کامل به فارسی ترجمه میشود.
مترجم «پدر حضانتی» درباره تاریخچه ترجمه «آخرین روز یک محکوم» به فارسی عنوان کرد: آخرین روز یک محکوم و کلود بینوا یک بار در دهه 30 توسط مترجمی که متاسفانه نامش را به خاطر ندارم و یکبار در دهه 60 با ترجمه محمد قاضی درآمده بود اما بعد از دهه 60 ترجمه دیگری از این کتاب منتشر نشد. در هیچکدام از این دو نسخه هم خطابه ویکتور هوگو درباره اعدام وجود ندارد. البته در نسخهای که از این اثر در دهه 30 به بازار آمده خطابه ویکتور هوگو بر مزار ولتر درباره موضوعات مختلف از جمله اعدام وجود دارد اما مقدمه اصلی در هیچ کدام از این دو نسخه وجود ندارد.
مترجم «سفر زمستانی» درباره موضوع این کتاب توضیح داد: این رمان همانطوری که از نامش پیداست احساسات یک زندانی محکوم به اعدام را تا ساعات پایانی عمرش تا لحظه اعدام روایت میکند. در رمان دوم به نام «کلود بینوا» - که نمیتوان گفت که ساختار معمول رمان را دارد- با نقل قولی طرف هستیم و هوگو اتفاقی واقعی را در خلال این داستان، روایت میکند. «کلود بینوا» ساختار رمان ندارد اما در عین حال روایتگر داستانی است.
فریسآبادی در انتها گفت: این کتاب اولین رمانی است که از هوگو ترجمه کردهام. همانطور که میدانید هوگو آثار تجسمی زیادی هم خلق کرده است. چند سال قبل به مناسبت تولد ویکتور هوگو نمایشگاهی بر پا بود که من بروشوری را از صحبت های دیگران درباره هوگو که مشتمل بر صحبتهای ضدونقیض و جالبی بود، برای آن نمایشگاه ترجمه کردم.
نظرات