درسومین نشست از مجموعه درسگفتارهایی درباره عبید زاکانی مطرح شد:
عبید در غزل همان راهی را میرود که سعدی رفته است
بهرام پروینگنابادی گفت: عبید زاکانی در غزل همان راهی را میرود که سعدی رفته، منتها آن ذوق سعدی را ندارد. چون سعدی و انوری در زبان نابغهاند، ولی نبوغ عبید، دستکم در غزلهایش نیست. رباعیهای عبید خیلی به افکار خیام نزدیک است. بین آثار جد و طنز عبید تناقضی نیست و در واقع آثار جدی او، مکمل آثار طنز او است.
در ادامه درسگفتارهایی درباره عبید، هر هفته علاوه بر سخنران جلسه، یکی از طنزنویسان کشور، مختصری به طنز و آثار طنز عبید میپردازد که شروع این کار با عبدالله مقدمی بود.
عبدالله مقدمی که مجموعه کتابهای طنز «باقی قضایا»، «دور دنیا با زیرشلواری»، «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» و یک مجموعه شعر با نام «گاز مجاز» در کارنامه ادبی خود دارد؛ کتابی هم با نام «از اون لحاظ» دارد، که شبیه به رساله تعریفات عبید زاکانی است.
«رساله تعریفات» عبید آغازگر یک راه در طنزنویسی دنیاست
مقدمی گفت: «رساله تعریفات» یا «رساله ده فصل» عبید، متن بسیار کوتاهی است و شاید رویهمرفته ۵ یا ۶ صفحه بیشتر نشود، اما آغازگر یک راه در طنزنویسی در دنیا است. حداقل تا الان جایی ثبت نشده که قبل از قرن هفتم و هشتم هجری، کسی روی کلمات تاریخ طنزآمیز کوتاه نوشته باشد و هنوز هم کار عبید تازگی خود را دارد.
عبدالله مقدمی
وی ضمن اشاره به نویسندگانی که در دنیا کاری مشابه به «رساله تعریفات» عبید داشتهاند، اظهار کرد: نکتهای که عبید در رساله تعریفات به آن توجه کرده، این است که بعضی اوقات معانی کلمات زنجیروار و به هم وصل است. خود من با توجه به نگاهی که عبید به این سیستم داشت، کتابی با عنوان «از اون لحاظ نوشتم» و سعی کردم کلمات را از اون لحاظ تفسیر و معنی کنم.
مقدمی با خواندن بخشی از کتاب تعریفات عبید و از لحاظ خود به به صحبتهای خود پایان داد.
آثار طنز عبید جدیترین آثار در ادبیات ماست
در ادامه بهرام پروینگنابادی، سخنران نشست، گفت: آثار طنز عبید جدیترین آثار در ادبیات ما است؛ منتها در قدیم غالباً هر چیزی را با ضد آن تعریف میکردند، یعنی "جد" را در برابر طنز به کار میبرند، یعنی سخنی که طنز نباشد؛ درصورتیکه طنز عبید واقعا جدی است.
پروینگنابادی در ادامه به قصاید عبید اشاره کرد و افزود: عبید زاکانی حدود ۴۱ قصیده دارد، که تمام آن قصاید مدحی است. بعضی از این قصیدهها، حتی تشبیب و تغزل هم ندارد و از همان اول شروع به مداحی و ستایش پادشاه میکند. گاهی در این ستایشها اغراقهای زیادی میکند، تا آنجا که بعضی از منتقدین معتقدند، زبان قصیده عبید، زبانی تندتر از قصاید فرخی یا منوچهری است، اما اغراقهایش در متن خیلی زیاد است؛ بعد این کار را با آن طنز برنده و گزندهای که عبید دارد، میسنجند و نتیجه میگیرند که او دچار تناقض است.
اثبات شاعری و هنرمندی در قصیده است
وی افزود: حرف منتقدین این است که چرا عبید از یک طرف پادشاه و حاکمی مثل شاهشیخابواسحاق اینجوی را آن طور به عرش میبرد و از یک طرف در رساله تعریفات خود، تمام زیر مجموعه حاکمیت را به مسخره میگیرد؛ که این را تناقضی در عبید میدانند. ولی اگر ما به سنت ادبیات فارسی آشنا باشیم، این اصلاً تناقض نیست؛ چون در درجه اول، کسی مثل عبید باید شاعر و هنرمند بودن خود را ثابت کند، که اثبات شاعری و هنرمندی نه در غزل، نه در رباعی و نه در ترجیع بند، بلکه در قصیده است.
پروینگنابادی گفت: قصیده یک قالب شعری است، که دقیقاً با حاکمیت سر و کار دارد و دقیقاً برگرفته شده از سنتی است که در دربار ها و حاکمیت رواج داشته است، قصیده همین شیوه را به "نامهنگاری" که در آن زمان رواج داشته، هم میبرد و بعد تبدیل به یک سنت میشود؛ وقتی هم چیزی سنت شد، کسی نمیتواند آن را یکشبه کنار بگذارد، یا خیلی زود در آن دست ببرد. عبید زاکانی میخواهد خودش را به عنوان یک شاعر ثابت کند، بنابراین ناچار از قصیده گفتن است.
شعر شخصیترین نوشته در بین تمام نوشتهها
سخنران نشست در بخش دیگری از صحبتهای خود بیان کرد: در نقد ادبی جدید میگویند، هر نوشته یک زندگینامه خودنوشت است و هیچ کسی نمیتواند خودش را در نوشتهاش پنهان کند. کار ناقد ادبی این است که بتواند از هر نوشتهای، زندگی طرف، ولو چیزهای کوچکی از آن را بهدست آورد. همچنین میگویند از بین تمام نوشتهها، شعر شخصیترین نوشته است و بیشتر از همه میتوانند نوعی زندگینامه خودنوشت یا اتوبیوگرافی باشد؛ که در شعر معاصر ما، این مسئله خیلی خودش را نشان میدهد.
وی افزود: در سنت گذشته ما، هیچ کسی از اندرونی خود صحبت نمیکرده است. شاعران و نویسندگان کلاسیک ما راجع به زندگی خصوصی خود چیزی نمینوشتند؛ درست مانند ساختار معماری خانهها، که اندرونی و بیرونی داشته و فقط محارم به اندرونی راه داشتهاند، شاعران و نویسندگان هم مسائل خصوصی خود را برای همه بازگو نمیکردند. علت اینکه ما خیلی از شعرا را نمیشناسیم و هیچ چیز راجع به آنها نمیدانیم، همین سنتی است که سالها رایج بوده و در شعر هم خودش را نشان میدهد. ضمن اینکه شاعر خوب، شاعری است که سنت را رعایت میکند.
قصیده نشاندهنده قدرت شاعری است
پروینگنابادی در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره قصیده و علت پرداختن عبید به آن، اظهار کرد: قیسرازی شاعر قصیدهسرا را برترین شاعر میداند، زیرا قصیده مادر تمام شعرها است و غزل، ترکیببند، ترجیعبند و حتی رباعی هم، از دل قصیده بیرون آمده است؛ بنابراین اگر شمس قیسرازی و در کنار آن نظامیعروضی با کتاب چهارمقاله را به عنوان کسانی که تئوری ادبی میدانند، بپذیریم؛ به این نتیجه میرسیم، قصیده نشاندهنده قدرت شاعری است.
وی ضمن مقایسه فعالیتهای یدی شاعران امروز و دوره عبید، رفتن او به دربار را یک امر عادی و از روی ناچاری دانست و در باره مهاجرتی که در عبید زاکانی روی میدهد، گفت: اگر بخواهیم به نوشتههای عبید به عنوان یک نوشته اتوبیوگرافی نگاه کنیم، از طنزهایی که عبید درباره شهر خودش، قزوین میسازد، و بدیهایی که از آن میگوید، حداقل چیزی که به دست میآید، این است که عبید در قزوین نمیتوانسته زندگی کند؛ به همین دلیل به شیراز مهاجرت میکند و ۲۶ قصیده برای شاه شیخابواسحاق میگوید؛ که یک مقدار غلو و اغراق هم در آنها دیده میشود.
او ادامه داد: از روی قراینی که در نوشتههای عبید است، این گمان پیشمیآید که عبید نمیخواهد شیراز را ترک کند. در واقع از چیزهایی که حافظ در شیراز لذت میبرد، عبید هم لذت میبرد، پس معلوم است به جایی رفته که نمیخواهد آن را از دست بدهد و کسی جز شاه شیخابواسحاق اینجوی نمیتواند او را حفظ کند؛ به همین خاطر است که عبید مدح او را میگوید.
پروینگنابادی ضمن اشاره به هنر سعدی در ثبات و رواج زبان فارسی، اضافه کرد: از زمان سعدی به بعد قصیده دیگر فقط در دربار بود. بعد از آن، قصیده تبدیل به غزل میشود، یعنی مخاطب تغییر میکند و از دربار به مردم تبدیل میشود. یکی از پارامترهای تجدد، باز کردن راه برای زبان عامه و نزدیک شدن به آن است. تقریبا همزمان با سعدی، یا کمی بعد از او، دانته همین حرف را در ایتالیا میزند و سادگیزبان یکی از اساسهای تجدد میشود.
او ادامه داد: وقتی شما زبان را ساده کردید و فرهیختگان به زبان مردم صحبت کردند، یعنی دایره را باز کردهاید تا مردم وارد فرهنگ و سیاست شوند، اظهار نظر کنند و با زبان آنها صحبت کنیم. کاری که فردوسی کرد، که در واقع این زبان را به عنوان زبان ملی ما حفظ کرد، تقریبا ۱۰۰ سال بعد از سعدی، در اروپا به این صورت مطرح شد، که اگر کشوری میخواهد متجدد باشد و در دنیای جدید زندگی کند، باید زبان ملی داشته باشد؛ یعنی همان چیزی که فردوسی برای ما درست کرد، بعد سعدی روی آن پافشاری کرد و کاری کرد که این جزو امکانات بالقوه زبان فارسی شناخته شود و رواج پیدا کند.
عبید دنبالهرو تجدد سعدی است
سخنران نشست در بخشی دیگر از سخنان خود گفت: عبید زاکانی دنبالهرو تجدد سعدی است. سعدی اولین کسی است که در گلستان میگوید، مردم رعایت نیستند، بلکه شهروند هستند. یعنی سعدی تجدد و اصولی که چندین سال بعد اروپا به آن میرسد، را حس کرده و به کار برده است. زبان عبید زاکانی به سعدی نزدیک میشود و در غزل تقریبا همان راهی را میرود، که سعدی رفت، هر چند که ذوق و غزل سعدی چیز دیگری است.
او ادامه داد: علاوه بر آثار جدی، عبید آثار طنز فراوانی هم دارد؛ اما در طنزهایش یک "ریشنامه" دارد، که اگر بخواهیم برابر و مدلی برای آن بگذاریم، دقیقاً باب هفتم گلستان و جدال سعدی با مدعی است؛ یعنی زبان، استدلالها و رفتارهای زبانی شبیه به آن دارد؛ پس عبید باز یک قدم به سعدی نزدیکتر میشود.
حمله به صوفیان در کلیات عبید
این پژوهشگر و منتقد ادبی ضمن اشاره به پندنامههای عبید و مخاطبان او در این آثار، بیان کرد: در کلیات عبید، از جمله کسانی که عبید زیاد به آنها حمله میکند، صوفیان هستند؛ کاری که حافظ هم در دیوانش انجام داده است. علت آن هم این است که، تصوف ایرانی که یک زمانی با ابوسعید ابوالخیر میتواند جامعه را به آرامش دعوت کند و درسی برای زندگی بدهد، در قرن هشتم مظهر ریا و خرافات میشود؛ که این به عصر معاصر هم میرسد و در آثار افرادی چون دهخدا، ملک الشعرای بهار و دیگر اصلاحگران دوره قاجار و پهلوی هم دیده میشود.
پروینگنابادی در نتیجهگیری صحبتهای های خود گفت: اگر با ملاکی مثل زبان فارسی یا تجدد به سراغ عبید برویم، میبینیم که عبید زاکانی فردی است که واقعاً جامعه ایران را درک کرده، راه برونرفت از بنبستهای آن را فهمیده و میخواهند آن فساد و نابرابریها را فریاد بزند؛ همان کاری که حافظ میکند، منتها حافظ با یک طنز بسیار ظریف و پر کنایه آن را بیان میکند، اما عبید صراحت دارد.
وی ضمن تاکید بر اینکه هیچ تناقضی بین قصیده مدحیاغراقی عبید با آثاری مانند رساله تعریفات او نیست، عبید را آدم هوشمندی خواند و افزود: خواهشم این است که به قصاید مدحی عبید بد نگاه نکنید؛ چون اولاً که برای گذران زندگی بوده، ثانیا یک چیز مرسوم بوده و سوم اینکه ما باید او را در زمانه خودش ببینیم.
پروینگنابادی در پایان گفت: در غزل عبید همان راهی را میرود که سعدی رفته، منتها آن ذوق سعدی را ندارد. چون سعدی و انوری در زبان نابغهاند، ولی نبوغ عبید، دستکم در غزلهایش نیست. رباعیهای عبید خیلی به افکار خیام نزدیک است. بین آثار جد و طنز عبید تناقضی نیست و در واقع آثار جدی او، مکمل آثار طنز او است.
لازم به ذکر است که درسگفتارهایی درباره عبید زاکانی، به همت موسسه فرهنگی شهر کتاب و با حمایت بانک صادرات ایران برگزار میشود.
نظر شما