محمدرضا سرشار نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی در مدرسه اسلامی هنر از تجربههای داستاننویسیاش گفت.
وی ادامه داد: بعضیها به این قضیه جنبه آسمانی هم دادهاند. مثلاً اعراب جاهلیت معتقد بودند هر شاعری یک جنی دارد که شعر را به او القا میکند. در ادیان هم به همین گونه بود. آنها میگفتند فرشتهای شعر را به آنها الهام میکند. واقعیت این است که این حرفها غیر قابل اثباتند.
عضو هیئت مؤسس و رئیس هیئت مدیره «انجمن قلم ایران» هنر موسیقی را نابترین هنرها معرفی کرد و گفت: ریاضیترین هنرها موسیقی است و قوانینش به قدری دقیق است که اگر یک ذره تخطی کنید هر شخص عامی میفهمد که از دستگاه خارج شدهاید. با همه این احوالات، موسیقی یک هنر کاملا آموختنی است. یعنی هر کسی تصمیم بگیرد نواختن ساز یا سازهایی را یاد بگیرد کافی است سازی بخرد، استاد خوبی پیدا کند و تمرینهای خوبی هم داشته باشد تا به خواستهاش برسد.
وی افزود: اولین نکتهای که هر مخاطب هنری باید به آن توجه کند این است که ذهنش را از این تصور تاریخی پاک کند و بپذیرد هنر یک مهارت است و هر مهارتی آموختنی است.
نویسنده «آنک آن یتیم نظرکرده» درباره اختلاف افراد در میزان یادگیری بیان کرد: به دلیل نوع تربیت و استعداد افراد، بعضی آموزشها را زودتر یاد میگیرند و بعضی دیرتر. آنهایی که دیرتر یاد میگیرند باید بیشتر زحمت بکشند ولی این طور نیست که اصلاً یاد نگیرند. تنها تفاوت در اندازه تمرین کردن است. ممکن است کسی با تمرین کمتر و دیگری با تمرین بیشتر به یک نقطه برسند.
سرشار یادآور شد: بهترین دوران برای آغاز یادگیری و نوشتن داستان مقطع کودکی است. کسی که از سنین ۲۳ یا ۲۴ شروع می کند کارش دشوارتر می شود چون باید زحمت بیشتری بکشد.
محمدرضا سرشار نویسندگی را به کار مورچه تشبیه کرد و گفت: باید مثل مورچه ذره ذره روی هم گذاشت تا به محصول قابل توجه ای برسیم. یکی از نویسنده های غربی می گوید هیچ شخصی نویسنده نخواهد شد مگر این که نوشتن را مهمترین کار جهان برای خود تلقی کند.
وی گفت: نویسنده باید احساس کند نوشتن مهمترین کار دنیا است. باید زحمت کشید و دشواریها را تحمل کرد. با عجله و بیحوصلگی و شتابزدگی کسی موفق نمیشود.
این منتقد ادبی به درجات هنری اشاره کرد و گفت: در هنر هم مثل هر حیطه دیگری، هنرمند درجه یک و دو و سه داریم؛ اگر هنرمند درجه یک نشوید ممکن است درجه دو بشوید.
در ادامه محمدرضا سرشار ویژگی های نویسندگی را برشمرد و گفت: یکی از ویژگیهای مهم نویسندگان داشتن هوش و حساسیت است. هر کس هوش بیشتری داشته باشد زودتر به نتیجه می رسد اما خیلی وقت ها پشتکار کمبود بهره هوشی را جبران میکند. باید حواس پنجگانهمان را تیز نگه داریم و نسبت به اطرافمان حساسیت داشته باشم. این حساسیتها باعث پدید آمدن آثار خوب میشود و یکی از امتیازهای نویسندگان موفق محسوب می گردد. دیگر ویژگی، تجربههای نویسنده است. اگر کسی تجارب عمقی و عرضی زیادی در زندگی داشته باشد و خوب بنویسد کارش پر مخاطب خواهد بود و الا صرفا با شگردهای نویسندگی داستانها کسل کننده و بی روح میشوند.
نویسنده کتاب «غريبهها» به نقد کلاسهای آموزشی پرداخت و گفت: در کنار همه محاسن کلاسهای نویسندگی بدی آنها این است که تا مدتی افراد از نوشتن میافتند و جرات نوشتن را از دست میدهند. راه نجات از این عارضه این است که هنگام نوشتن به اصول یادگرفته شده دقت و توجه نشود و راحت مطلبمان را بنویسیم و مطالب آموزشی را در بازنویسی اعمال کنیم، چون نویسنده آماتور اگر متوقف شود دیگر نمیتواند ادامه دهد.
پژوهشگر حوزه ادبیات در توصیههایی به نویسندههای جوان گفت: از چیزهایی بنویسد که برایتان آشنا هستند. یکی از مشکلات نویسندههای تازه کار این است که از چیزهایی مینویسند که با آن غریبهاند و تجربه نکردهاند. اگر هر صنف از تجارب خودش بنویسد موفق خواهد شد.
وی تاکید کرد: برای چاپ اثرتان شتاب نکنید. معمولا نویسندهها با کار اولشان شناخته میشوند. اگر کار اول خراب شود و بعدا شق القمر کنید، آن عده که کار اول شما را خواندهاند دیگر کارهای بعدی شما را نمیخوانند. بنابراین هر چه زور دارید روی کار اول بگذارید. اجازه دهید در اولین شناسنامه شما کار چشمگیری حضور داشته باشد.
سرشار افزود: از اول انقلاب تاکنون ما چند هزار نویسنده کودک و بزرگسال داشتهایم. اگر هر کدام از اینها یک کار خوب مینوشتند الان ما چند هزار کار خوب داشتیم؛ اما واقعیت این را نمیگوید، چرا که کارهای خوب تعدادشان اندک هستند.
نویسنده مجموعه داستان «پشت ديوار شب» در پایان به دو نکته خواندن و نوشتن اشاره کرد و افزود: چگونه خواندن بسیار مهم است. اگر یک رمان خوب را با دقت بخوانید و مثل یک متن انتقادی با آن برخورد کنید بهتر از خواندن چند کار ناقص و شتابزده است. هنگام خواندن رمان تصور کنید درس میخوانید. بر رمان حاشیه بزنید، جملات مهم را خط بکشید، پی نوشت بر آن بنویسید. با خواندن 100 رمان کسی نویسنده نمیشود. نوشتن هم به اندازه خواندن مهم است. تئوریها و آموزشها وقتی جواب میدهند که شخص بر اثر نوشتن و خواندنهای زیاد احساس کند خودش به مرحلهای رسیده که میتواند بنویسد.
نظر شما