«کجا گمم کردم» رمانی است که به زندگی سه نسل از یک خانواده و تقابل آنها با یکدیگر میپردازد، رمانی که نویسنده دلیل کوتاهیاش را در مقدمه کتاب عدم اشتیاق جامعه به دانستن رازهای کاراکتر اصلی و اهل سکوت بودن قهرمانش ذکر کرده است.
«کجا گمم کردم» به گفته نویسنده که در مقدمه کتاب آمده است؛ «زندگی سه نسل است در باغی قدیمی، واقع در یکی از روستاهای کوهستانی اطراف تهران، حوالی احمدآباد، روستای دکتر مصدق.»
نثر کتاب به قدری ساده است که گاه به زبان گفتار و محاوره نزدیک میشود به گونهای که اگر کسی داستان را بلندبلند بخواند، شنونده فکر میکند که کسانی مشغول گفتوگو با یکدیگر هستند.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«بابا اصرار داشت ازدواج کنم، زودتر، با کسی که به دردم بخورد، از بچههای دانشگاه، کسی که همفکرم باشد، بعدها با هم همکار باشیم و وضعیت زندگیام را درک کند. خیلی نگرانم بود، بیشتر از هر وقتی. از تنها ماندنم میترسید، اما من مخصوصا با دورشدن از جهان، احساس امنیت میکردم.»
شخصیت اول این رمان یا داستان بلند دختری به نام ماهی است که شخصیتی درونگرا دارد و کنش و دیالوگهای قاطعی از او در داستان مشاهده نمیشود. نویسنده در مقدمه به رمزگشایی از شخصیت اول داستان خود هم پرداخته است و دلیل اینگونه شخصیتپردازی را به این شکل توضیح میدهد:
«میدانم که ماهی در حرفزدن امساک میکند. خسیس است در به کار بردن کلمه. کلماتش را هرگز ارزان نمیکند. میدانم که ماهی اهل سکوت است. سلوکش سکوت است و میدانم در این داستانها هر جا که بر من چیره شده از حرف زدن طفره رفته. در نتیجه سعی کردهام در این مقدمه شاید مفهومی برای سکوت همیشگی ماهی پیدا کنم.»
نسل اولی که نویسنده در «کجا گمم کردم» به آن اشاره میکند حاج ابراهیم مالکی، پیرمردی است که در جوانی از طرفداران دکتر مصدق بوده است و محبوبترین آدم زندگی ماهی -شخصیت اول کتاب- است. نسل دوم، رسول مالکی است که مدتی زندانی بوده و در میانسالی هم مجبور است به سختی کار کند و شغلش را از دخترش پنهان میکند و نسل سوم هم خود ماهی است.
در قسمتی از «کجا گمم کردم» میخوانیم:
«وقتی از بابا خواستم باغ را بفروشیم، چیزی نگفت. نه ناراحت شد و نه خوشحال. فقط بیشتر از قبل چراغها را خاموش میکرد و به نقطه تاریک ته باغ خیره میشد. شاید سرنوشت همه مالکیها به شببیداری و خیرهشدن به آن نقطه تاریک ختم میشود. شاید حتی پدر آقاجون یا پدربزرگش هم توی این باغ به این جا رسیده بودند. انگار چیزی مثل طلسم، مثل نفرین توی این خانه قدیمی همه را درگیر میکند. شاید عمه یا عمو فریدون هم برای نجات از این سرنوشت از بهشت فرار کردند. من هم فرار میکنم.»
نویسنده این کتاب در مقدمه بیان کرده که «این کتاب داستان دختران نسل امروز است و یکشبه خوانده میشود، رمانی که از دهها فصل یک فصلش نوشته میشود. رمانی که کامل نیست ولی بیش از اینها نه در حوصله ماهی میگنجد و نه جامعه اشتیاقی به خواندن رازهای ماهی دارد. بقیهاش هم بماند برای زمانی که ماهی شصتساله شد.»
آوردن چنین مقدمههایی در ابتدای کتاب برای توضیح پارهای از مسائلی که در رمان یا داستان به آنها اشاره شده چندان کار غریبی نیست اما اگر جنبه توجیه برخی از کمکاریهای نویسنده را در پرداخت پیرنگ و شخصیتپردازی پیدا کند، راه را برای نقد باز میکند.
کتاب «کجا گمم کردم» نوشته مهسا دهقانیپور در 96صفحه و 550نسخه به قیمت 9000تومان به تازگی از سوی نشر هیلا راهی بازار کتاب شده است.
نظر شما