حجتالاسلام طاها مرقاتی از یاران قدیمی احمد احمدی در سخنانی گفت: او هم از نظر ایمان کامل بود و هم از نظر دانش و معرفت. ادعای شاعری نمیکرد ولی برای آذربایجان شعری سرود که هنوز هم مردم آنجا زمزمه میکنند. از تمام کسانی که برای تهیه کتاب کمک کردند و مقاله فرستادند هم سپاسگزارم واقعیت این است که این برنامهریزی تنها حاصل عشق بود و نه پای بودجه در میان بود و نه اجبار. هنر گردانندگان هم این بود که سراغ کسانی رفتند که با احمدی زندگی کرده و خلوص و تعهد او را به عینه دیده بودند. آنچه در مقالات کتاب آمده هیچ مبالغهای ندارد و عین واقعیت است. از نقش او در ارتقای علوم انسانی گرفته تا منش استادیاش و همینطور اهتمامش به رشتههای مهجور علوم انسانی و غیره.
محمدرضا بهشتی استاد فلسفه نیز در این نشست با اشاره به اولین آشناییاش با احمد احمدی گفت: ۴۵ سال پیش دانشآموز دبیرستان بودم و دکتر احمدی با نسخه خطی از کتابی که امروز تحت عنوان تأملات دکارت میشناسیم به خانه ما آمده بود و نوع نگاهش به کتاب و فلسفه برایم جالب شد. بیش از علم و دانش سلامتی اخلاق و صحت نفس او برایم پررنگ بود چیزی که این روزها کمرنگ شده، او بهواقع یک عالم بود اما خارج از چارچوب تواضع با کسی صحبت نمیکرد. دینداری خالص، زندگی هدفدار و جهتدار و حرکت مدت طولانی در یک مسیر در کنار سختکوشی و اهتمام از یک روستازاده و کشاورز زاده با کمترین امکانات یک عالم تاثیرگذار ساخته بود. گاها پیش آمده بود که در کودکی به دلیل سختی در معاش از تحصیل باز بماند اما او شور و شوق علم داشت و با جهد و تلاش آن را پی گرفت. آنچه وظیفهاش بود را به درستی انجام میداد. آلمانی و انگلیسی خوانده بود و در ترجمههایی که سفارش میداد کمال دقت را داشت.
محمد ذبیحی، سرپرست سازمان سمت نیز در ادامه این مراسم گریزی به نگاه متفاوت فیلسوفان به مقوله نفس زد و بیان کرد: اصولاً نفس ارزشمندترین دارایی یک موجود زنده است چراکه در دین ما هم آمده خداوند این نفس را از وجود خود خلق کرده و نماینده خدا روی زمین است. نفس واسط عالم تجرد و مادی است و به همین خاطر است که معمولا مخاطب امور اخلاقی قرار میگیریم. امیرالمومنین در فرازی از سخنان خود خطاب به پروردگارش گفته بود اگر قرار است صحت و کرامت نفس را از من بگیری دیگر برایم ارزشی ندارد و خود نفس را از من بگیر. مرحوم احمدی نیز کرامات نفس را تاحدود زیادی در خود زنده نگاه داشته بود و به سلامت آن توجه زیادی داشت. وقتی در شورای عالی فرهنگی حاضر نشد کنار رئیس وقت بنشیند و مورد پرسش قرار گرفت پاسخ داد: نمیتوان در این شورا کنار کسی نشست که ضدفرهنگ است و توقع فرهنگسازی داشت. جز سربلندی ایران و تشیع چیز دیگری نمیخواست.
جلالالدین کزازی دیگر سخنران این نشست بود. او با بیان اینکه احمد احمدی اندیشمندی بود فراخاندیش، آزاداندیش و کلاننگر یادآور شد: از همینرو به ایران بزرگ فرهنگی و تاریخی میاندیشید بهدور از هرگونه تنگبینی و خشکاندیشی. احمدی ایران فرهنگ تاریخی را حس کرده بود و به پاس این آشنایی آن را ارج مینهاد، ایرانی که حتی اگر دشمنش با آن آشنا شود بهناچار به آن دل خواهد بست. شاید به پاس همین آشنایی بود که شاهنامه را ارج مینهد. شاهنامه نامه فرهنگ و دانش ایرانی است و هرکس شاهنامه را دوست بدارد بی هیچ گمان دوست ایران نیز هست. برایم خیلی سخت بود که چند دهه پیش وقتی میخواستم واحدهای درسی دانشگاهی را بازبینی کنم کسانی شاهنامه را میکوبیدند که نامه شاهان است و در روزگار ما جایی ندارد. دکتر احمدی به یاری آمد و از شکوه و شگرفی شاهنامه سخن گفت و اگر او نبود و سرپرستی نشر سمت را نداشت یک پژوهش ادبی و فرهنگی بزرگ در حوزه شاهنامه شکل نمیگرفت. شاهنامه تنها شاهکار ایرانی است که شاه بودن در آن به خودی خود ارزشی ندارد و در آن هم شاه خوب داریم و هم شاه بد. پس از یاری احمدی بر سر شاهنامه او در چشم من انسانی دیگر آمد.
علیاصغر فانی، وزیر اسبق آموزش و پرورش نیز با تاکید بر نقش معلمی مرحوم احمدی گفت: همه از استاد دانشگاه بودن احمدی میگویند و فیلسوف بودنش و از فعالیتهایش در شورای عالی انقلاب فرهنگی. ولی او سالها معلم بود و در مدرسه حکیم نظامی تدریس میکرد. همچنین وقتی سال ۶۵ شورا تغییر بنیادین نظام آموزشی شکل گرفت او ریاست شورا را برعهده داشت و ما ۱۵۳ جلسه طولانی با او داشتیم و او همه جلسات شورا را با علاقه و دقت دنبال میکرد و اصولی برای خودش داشت مثل قاعدهمندی، ضابطهگرایی، احترام به خرد جمعی، احترام به حقوق اقلیتهای دینی، داشتن ذهنیت منطقی و ...
جهانگیری، استاد فلسفه نیز درباره آشناییاش با احمد احمدی بیان کرد: آشنایی من با احمدی به دورهای برمیگردد که استادیار فلسفه دانشگاه بودم و او به عنوان یک طلبه در مقطع کارشناسی ارشد برای رشته فلسفه غرب ثبتنام کرده بود برایم جالب بود که یک طلبه به فلسفه غرب علاقهمند شده و زمانی که او را دیدم متوجه شدم واقعا مطالعه دارد و با علاقه موضوعات را دنبال میکند. او هم انسان خوبی بود هم مسلمان خوبی بود و هم طلبه خوبی بود. یک روز از او خواستم پس از مرگم خانوادهام را در ادای مسایل شرعی برای یک میت یاری کند اما او گفت از کجا میدانی که تو زودتر از من از دنیا میروی و واقعا هم امروز او نیست و من هستم. احمدی بهعنوان یک انسان نگاه میکرد خارج از لباس و رنگ و دین.
محمدرضا حافظنیا، استاد جغرافیای سیاسی هم در این جلسه اظهار کرد: آشنایی من با مرحوم احمدی به سال ۶۴ بازمیگردد زمانی که تازه سیاست را رها کرده بودم و به دانشگاه آمده بودم و او رئیس دانشکده بود. سمت، دانشکده تربیتمدرس و بسیاری پژوهشهای دیگر مدیون احمدی است سال ۶۷ به مدت ۵ سال معاون پژوهشیاش بودم و از نزدیک با او کار کردم، تنها روحانی است که حقیقتاً به دلم نشست و نبودش برای حوزه و دانشگاه یک فقدان بزرگ خواهد بود. احمدی دیگر بدیلی ندارد و شاید اگر بخواهیم مقایسهای داشته باشیم فقط امثال شهید مطهری به ذهنم خطور میکند.
حافظنیا با بیان اینکه او مرکز جاذبه و ثقل علوم انسانی و علوم اسلامی بود گفت: نداریم کسی که این هنر و توان را داشته باشد. احمدی تلاقیگاه فلسفه، عرفان، علم، اخلاق، دین و الهیات بود و با علامه طباطبایی و محمد تقی جعفری دمخور بود. باکسی برای داشتن یک گرایش سیاسی و ایدئولوژی خاص برخورد نمیکرد و بار علمی و متانت افراد برایش مهم بود. او هدیه استان همدان و شهرستان ملایر به کشور ایران و دانشگاه و حوزه و علوم انسانی بود اما ناشناخته ماند.
نظر شما