غیاثی در کتابش تحت عنوان «آسیبشناسی اشتغال زنان» سعی کرده این پدیده اجتماعی ایران امروز را با رویکرد الگوی صحیح آن از منظر قرآن و روایات بررسی کند. او میگوید برای این کار روایات و نگاههای متفاوت به این مسئله و نظرات مراجع مختلف را از سختگیرتر آنها تا امروزیترها را به بحث گذاشته است و هدفش ارائه راهکارهایی برای ایفای نقش درست زنان و مردان و مورد توجه قرار دادن عدالت جنسیتی و نه برابری جنسیتی است.
مهدی غیاثی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به سوالاتی درباره چرایی آسیبزا دانستن اشتغال زنان، تفاوت برابری جنسیتی و عدالت جنسیتی و لزوم بازنگری به نقشهای سنتی مردانه و زنانه پاسخ داده است:
آنچه از سرفصلها و محتوای کتاب برمیآید این است که به مقوله اشتغال زنان به عنوان یک آسیب نگاه کرده است نه پدیدهای که همچون هر پدیده دیگری میتواند آسیبهایی در پی داشته باشد که البته همین آسیبها هم معلول هستند و ناشی از عللی دیگر و باید برای آسیبزدایی به رفع آن علتها بیندیشیم نه پاک کردن معلول.
از بحثهای آسیبشناسی در همه حوزهها و همه بحثها استفاده میشود و به ویژه در بحثهای جامعهشناسی کاربرد مفصلی دارند و بررسی ریشهای مسائل است. اساسا پیش از آنکه برای بررسی پدیدهای قدم برداریم و نقشه راهی برای گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب ترسیم کنیم لازم است تا علل و عوامل این پدیده را ریشهیابی کنیم و ببینم چه آسیبهایی را باعث شده یا حتی برش وارد شده است.
اشتغال زنان هم موضوعیست که از دیرباز وجود داشته و در کتاب هم اشاره میکنیم که در طول تاریخ توسعه و گسترش پیدا کرده و امروز ما با شیوههای مدرن و نوینش مواجه هستیم. این پدیده هم آسیبهایی دارد که ما آنها را شناسایی کردهایم و مبنایمان هم چون در جامعه اسلامی زندگی میکنیم آنچه که از آموزهای قرآنی و روایی برداشت میشود بوده است.
به عنوان مثال در بخشی که از پیامدهای منفی اشغال زنان صحبت شده یکی از موارد را «اشکال در ایفای نقشهای خود در منزل» عنوان کرده که گویی مدیریت کارهای روزمره و موردنیاز برای زندگی کردن مشترک در یک خانه صرفا و تنها بر عهده زن است؛ دقیقا همان نگاه کلیشهای و عرفی که از زن وجود دارد.
آنچه که در جامعه امروز ما اتفاق میافتد با آنچه که مبانی اسلامی میگوید خیلی متفاوت است و نکته بحث ما هم دقیقا همین است. اینکه نگاه اسلام به زن و جایگاه زن چیست و امروز ما که در یک کشور اسلامی زندگی میکنیم و چهار دهه هم از یک تحولی به نام انقلاب اسلامی میگذرد چه وضعیتی داریم و در گذشته چه وضعیتی وجود داشته و احتمالا بتوانیم وضعیت آینده را هم بر همین اساس پیشبینی کنیم.
اتفاقا آنچه در کتاب به آن میپردازیم و خلط مبحث نباید بشود این است که اصلا مخالفتی با اشتغال زنان وجود ندارد و در قرآن و روایات هیچگونه منعی برای شاغل بودن زنان نداریم. ابتدا باید این موضوع برایمان روشن شود.
هدف ما طرح این مسئله است که باید با رویکرد صحیح الگوی اشتغال از منظر قرآن به اشتغال زنان نگاه کنیم. یعنی حضور زن به عنوان شاغل در جامعه باید یک شرایط و ضوابطی داشته باشد که اگر رعایت شود هیچ مشکلی هم به وجود نمیآید و در غیر این صورت این آسیبهایی که نام میبریم اتفاق میافتد.
وقتی در مورد اشتغال زنان، مزایا و معایب، نیازها و الزامات آن بحث میشود یک طرف ماجرا مسئولیتهای دولت است در فراهم کردن شرایط مناسب برای حضور زنان و مادران در جامعه. مسئولیتهایی مثل راهاندازی مهدکودک برای مادران در محیطهای کاری، کاهش ساعت اشتغال زنانی که مادر هستند و به ویژه تازه صاحب فرزند شدهاند و ... اما در این کتاب هیچکدام از این مسئولیتها مورد توجه نویسنده نبوده و صرفا به در خطر افتادن نقشهای سنتی زن در صورت شاغل شدن اشاره کرده است.
در فصل پنجم و بخش نتیجهگیری با عنوان راهکارهای کاهش آسیب اشتغال زنان در دو زیر عنوان راهبردی و کاربردی به این موارد اشاره شده است. یکی از پیشنهاداتی که در کتاب و پس از سه کار تحقیقی و پژوهشی در این حوزه مطرح شده همین مواردی است که شما گفتید و اتفاقا به واسطه کار اجرایی که دارم با همراهی همکاران خانم در دولت و مجلس پیگیر رفع موارد قانونی مثل کاهش ساعت کار زنان بودهایم و کار تا حد زیادی هم پیش رفته و مصوباتی هم در این زمینه به مرحله اجرا رسیده است.
مسئله فقط تصویب قوانین در مورد کاهش ساغت زنان یا مرخصی زایمان و ... نیست چراکه این قوانین هم به بررسی بیشتر نیاز دارند و مثل یک شمشیر دولبه برای حضور زنان به عنوان یک نیروی کار فعال و اجتماعی عمل میکنند چراکه با ابلاغ و اجرایی شدن آنها احتمالا کارفرمای بخش خصوصی در استخدام نیروی زن احتیاط به خرج میدهد و ترجیح میدهد جای خالی سازمانیاش را با نیروی مردی پر کند که این نیازها را نداشته باشد و حتی تماموقت و تمام سال در اختیار او باشد.
مشکل مشکل کارفرما نیست. ما به این مسئله اشاره میکنیم که جامعه باید به سمتی حرکت کند که اتفاقا عدالت جنسیتی رعایت شود نه برابری جنسیتی. چیزی که امروز دربارهاش به اشتباه افتادهایم و از برابری جنسیتی و برابری رعایت حقوق جنسیتی نام میبرند که درست نیست. هم از منظر اسلامی و هم از لحاظ منطقی باید عدالت جنسیتی رعایت شود. عدالت هم یعنی احقاق حق به معنای قرار گرفتن هرچیزی در جایگاه خودش. یک پارچ و یک لیوان به یک اندازه گنجایش و ظرفیت ندارند و اگر شما تمام محتوای پارچ آب را در لیوان خالی کنید از آن سرریز میشود و خب اینجا شما عدالت را رعایت نکردهاید.
اساسا خداوند هم خلقتش و هم از اهداف خلقتش بر مبنای برابری نبوده وگرنه زن و مرد شبیه هم میشدند و جنس متفاوت نداشتیم. تفاوتهایی فیزیکی و جسمی و روحی و روانی بین دو جنس زن و مرد وجود دارد که همه پذیرفتهاند. حالا بر اساس یک سری مطامع و اهداف سیاسی و اجتماعی جوامع به طرف برابری جنسیتی پیش رفتهاند و این باعث شده در بازار کار برای کارفرما بهتر است از نیروی خانمی که هزینه کمتری برایش دارد و مطالبه کمتری هم از آقایان دارد استفاده کند. اینها همه زنجیرهوار به هم مرتبط هستند.
شکی نیست که مخالفتی با اشتغال زنان وجود ندارد و زنی که تحصیل کرده و برای کسب دانش و تخصص هزینه کرده و جامعه هم برایش هزینه کرده است باید فرصت اشتغال پیدا کند. اما اشتغال زنان شرایط و ضوابطی دارد که در شش محور به آن اشاره کردهایم. این شش محور هم از قرآن گرفته شدهاند و اگر رعایت نشوند آسیبهایی به دنبال دارد هم به خود شخص، هم به کانون خانواده و فرزندان. مهدهای کودک و مربیان هرچقدر هم کارشان را عالی انجام دهند کودکی که در مهدکودک بزرگ میشود آن محبت و ارتباط تناتنگی که باید بین کودک و مادر شکل بگیرد به وجود نمیآید تا امنیت لازم برای دورههای بعدی زندگیشان حاصل شود. مخصوصا در سه تا چهار سال اول زندگی کودک حضور مادر بسیار مهم است.
مشکلات متعددی که در خانواده به وجود میآید و آمارهایی که از حوزههای دادگاههای خانواده داریم نشان میدهد بخش بزرگی از این آمارها به خانوادههای شاغل مربوط میشود. چرایی این اتفاق علتهایی دارد که محورشهایش در این کتاب آمده و ضوابطی را عنوان کرده که باید رعایت شود تا این آسیبها به وجود نیاید.
در حقیقت کتاب میگوید با اشتغال زنان که نمیتوانیم مخالفتی داشته باشیم چون هیچ مبانی برای ممنوعیت آن نداریم و هم شرایط امروز وجود آن را ایجاب میکند پس باید در مسیر درست هدایتش کنیم.
یکی دیگر از پیامدهای منفی اشتغال زنان را در کتاب «افزایش بیکاری مردان» معرفی کردهاید. این یعنی جایگاههای شغلی حق و ارث پدری مردان هستند و با حضور زنان در شغلهای مختلف این حق از مردان گرفته شده است. آیا با این نگاه میتوان به فکر حل مسائل و مشکلات حوزه اشتغال زنان هم بود؟
چون مبانی مد نظر ما در کتاب مبانی اسلامی است؛ ما در اسلام با وجود آنکه منعی برای اشتغال زنان نداریم ولی هیچ توصیهای و تاکیدی بر اینکه زنان باید شاغل باشند و خرج و مخارج زندگی را تامین کنند نداریم و وظیفه درآمدزایی و کسب معاش زندگی بر عهده مرد گذاشته شده است. در مسائل حقوقی خانواده هم به آن نفقه میگویند. اینکه میگوییم اشتغال زنان باعث افزایش بیکاری مردان شده نیز از همین جهت است. وقتی میگوییم مرد است که تشکیل خانواده میدهد و روی میآورد به اینکه ازدواج کند اگر شغل نداشته باشد نمیتواند خانوادهای تشکیل بدهد. به همین دلیل وقتی فضا به صورت بیرویه برای اشتغال زنان به طبع آن مردانی که میخواهند تشکیل خانواده بدهند به عنوان کسانی که مسئولیت درآمدزایی برای خانواده را دارند با پدیده بیکاری مواجه میشوند.
در کنار اینها البته عوامل دیگری هم هست که به این مسئله دامن میزند. مثلا اینکه کارفرما ترجیح میدهد به جای استخدام مردی با حقوق دو میلیون تومانی یک زن را با حقوق پرداختی ۱ میلیون و ۲۰۰ تومان استخدام کند تا در هزینههایش صرفهجویی شود؛ حتی اگر این زن تخصص و تجربه کمتری نسبت به مرد داشته باشد.
چیزی هم که اینجا مطرح شده نگاهی مبتنی بر عدالت است آن هم از زاویه مبانی اسلامی. یعنی نگاه ما به زن یک نگاه ویژه و مهم است و منزلت زن را خیلی فراتر از این حرفها میبینیم. در عرب اشتغال زن یک حق است یا یک تکلیف؟ آنجا عرف جامعه این است که زن حتما مکلف است که کار کند تا خرج و مخارج خودش را دربیاورد. اما در یک کشور اسلامی حتی همین حالا چنین چیزی نیست و اگر به سمت اشتغال زنان میرویم برای این است که از بحران اقتصادی خودمان را رد کنیم و رفاه بیشتری داشته باشیم. در غرب ولی اگر یک زن کار نکند ممکن است برای تامین نیازهای ابتدایی زندگی خود مثل خوراک و پوشاک دچار مشکل میشود. اینجا اگر دخترخانمی کار نکند پدر و مادرش یا همسرش حتما نیازهای او را تامین میکنند و این جزو اصول اولیه نیست که زن حتما باید سر کار برود. حالا چون دوست دارد که استقلال داشته باشد و دستش در جیب خودش باشد و برای خودش مسکن و ماشین داشته باشد به این سمت رفته ولی نیازهای اولیهاش با مشکل مواجه نشده است.
اساسا در دنیای امروز با این مناسبات اجتماعی و اقتصادی منطقیست که تامین نیاز زن برای عهده یک مرد گذاشته شود؟
چرا چنین نگاهی وجود دارد؟ چون وظایف تقسیم شده است. در مبانی اسلامی چون مرد بر اساس وضعیت فیزیکی و جسمی تحمل سختی را بیشتر از زن دارد وظیفه تامین معاش و اشتغال بر عهده او گذاشته شده است. همین حالا هم خانمهای شاغل ما هم خیلی وقتها میگویند فلان کار را به ما ندهید یا ساعت ۴ اداره را ترک میکنند و اضافهکار نمیدانند که ما زندگی داریم.
اگر همین زن بداند وقتی تا ساعت ۶ اضافهکار میماند؛ ساعت ۷ که با همسرش همزمان به خانه رسیدند یکی غذا درست میکند و یکی ظرفها را میشوید چرا اضافهکار در اداره نایستد؟
زن نمیتواند از ساعتی مشخص بیشتر بر سر کار خود بماند چون از لحاظ جسمی و فیزیکی خسته میشود. از لحاظ پزشکی هم ثابت شده که خانمها در طول خدمت خیلی زودتر از آقایات شکسته میشوند و به بیماریهای مختلف دچار میشوند.
چهطور اگر همین زن از سرکار به خانه بیاید و تا ۱۲ شب جارو کند، ظرف بشورید و غذا بپزد و ...توان جسمیاش مشکلی ندارد ولی برای دو ساعت اضافهکاری در اداره کشش و توانایی فیزیکی لازم را ندارد؟
خودش چنین چیزی را پذیرفته است! این زن وظیفهاش بر اساس مبانی اسلامی همسرداری و فرزندداریست و حتی بخشی از همینها هم وظیفهاش نیست. مثلا وقتی به فرزند شیر میدهد بابتش از همسرش مطالبه کند و شیربها بگیرد. یا اگر در خانوادهای زندگی میکرده که مستخدم داشته مرد وظیفه دارد در زندگی جدید هم همان شرایط را برایش فراهم کند. اسلام میگوید جایگاه زن آنقدر جایگاه ویژهای است که نباید دنبال مسئله اقتصادی باشد و دغدغه درآمدزایی داشته باشد. مرد باید این کارها را بکند و توانش را هم از لحاظ روحی و جسمی دارد و مسئولیت هم بر عهدهاش است و باید شرایط امن و راحتی را برای همسرش فراهم کند که همسرداری و فرزندداری کند.
اگر این تقسیم کار خوب شکل بگیرد و هر کدام در جایگاه واقعی خودشان برای رسیدن به اهدافی که باید برسند خوب عمل کنند زنجیرهوار به هم کمک میکنند که این پازل و زنجیره شکل بگیرد. مشکل اینجاست بخشهایی از این زنجیره مفقود شده و ما مدام با مشکلات مختلف مواجه میشویم. به عنوان مثال وقتی شرایط به گونهای پیش میرود که زن شاغل ما از تربیت فرزندش غافل میشود و تربیت فرزند خانواده دچار مشکل میشود یعنی یک نسل دچار آسیب شده است. نسلهای سوم و چهارم جامعه ما خیلی بیشتر از نسلهای قبل است چون شیوههای زندگیمان تغییر کرده و عوض شده است. بخش زیادی از مشکلات جامعه امروز ما از خانواده میآید.
اسلام میگوید زن جایگاه ملکه دارد و همه شرایط باید فراهم شود برای خدمترسانی به زن. چرا؟ چون کار و مسئولیت مهم تربیت انسان و نسل بر عهدهاش است. جمله معروف
چنین نگاهی به مقوله جنسیت باعث اعمال فشار روی مردان نیست؟ واقعیت این است که پدرهم دوست دارد با فرزندش زمان بگذارند و حس پدرانهاش را با وقتگذرانی با فرزند تجربه کند ولی چنین نگاهی عملا این فرصت را از او میگیرد چون باید از صبح تا شب کار کند تا هزینههای زندگی را به تنهایی تامین کند و خرج زندگی را به دوش بکشد. مناسبات اجتماعی و اقتصادی تغییر کرده وقتش نیست تا نگاهی تازه به این تقسیم وظایف زنان و مردان داشته باشیم؟
این را قبول دارم که پدر هم نیاز به پدری کردن دارد و برای همین میگوییم اگر این تقسیم کار خوب شکل بگیرد میتوان به این مهم رسید. حتی گاهی پدر چون درگیر تامین درآمد و دراوردن خرج و مخارج مدرسه بچه و کلاسهای متفرقه اوست به مادر میگوید دیگر درس و مشق و احوالپرسی بچه و سر زدن به مدرسه او با تو و کاملا خودش را از ارتباط با فرزند کنار میکشد. مواجه بودیم با پدری که حتی نمیداند فرزندش کلاس چندم است. این هم غلط است.
در اسلام مبحثی داریم به نام اسلام و مقتضیات زمان که شهید مطهری هم دربارهاش کتاب نوشته است ولی ما روی این قضیه کار نکردهایم. اسلام ظرفیت و پتانسیل این را دارد که به فراخور شرایط زمان احکام ثانویهاش تغییر کند. جای چنین مبحثی در این حوزه واقعا خالیست.
خود شما به جای گفتن محتوایی که چندین و چند بار با لحن و نگارشهای گوناگون گفته و نوشته شده چرا وارد این حوزه نشدید؟
چنین چیزی خیلی کار میبرد و اگر فرصت باشد شخصا دوست دارم روی این قضیه کار کنم. تمام این موارد کتاب هم اگرچه بارها و بارها گفته شده ولی واقعا در یک سطح مانده و توجه کاربردی بهشان نشده و فقط همه گفتهاند فلان آسیب وجود دارد و کسی برای رفع آن راهکار ارائه نداده است.
اصولاً ما فقط به جوانانمان گفتیم سمت فلان چیز نرو؛ فلان چیز را نخور و ... اینها بد هستند ولی به او نمیگوییم به جایش چه کار کند و چه چیزی بخورد. این جایگرین را اگر به موقع و کارشناسانه ارائه میدادیم این مشکلات امروز را نداشتیم. ما در یکسری از حرفهها مثل پزشکی و آموزش قطعا نیاز به حضور خانمها داریم و خیلیها ترجیح میدهند اگر پزشک زنی وجود دارد به او مراجعه کنند تا یک پزشک مرد؛ یا اولویتشان در انتخاب یک مدرس و معلم این است اگر یک زن برای این کار دردسترس به جای مرد از او استفاده کنند تا بدون دغدغه و نگرانی از فشارها و نگاههای خاص فرزند دخترش از او آنچه نیاز است را بیاموزد.
جامعهای که با زنان سرپرست خانوار مواجه میشود چارهای ندارد جز اینکه شرایط اشتغال برای این زنها ایجاد کند. ما میگوییم این شرایط شغلی باید شرایطی سالمتر و با درنظر داشتن دغدغههای عرفی و مذهبی محقق شوند. البته یکسری شغلها هم عملاًبا حضور خانمها همخوانی ندارد. مثلا خامی معماری میخواند و عملا باید برود سر یک ساختمان برج که احتمالا برایش از نظر بدنی و فیزیکی مشکل خواهد بود.
شما مدام بر تفاوتهای فیزیولوژیک تاکید میکنید درحالیکه این تفاوتها دلیلی بر ضعف فیزیکی و جسمی زنان نیست و ما زنانی داریم که در مشاغل سخت هم کار میکنند.
اتفاقاً بحثم دلیل فیزیکی و فیزیولوژیک دارد. مثلا رانندگی خانمها خیلی با آقایان تفاوت دارد. درسته که خانمها هم رانندگی میکنند ولی مثلا خانمی با ماشین از خیابانی عبود میکند که هر دو طرف ماشین پارک شده است خیلی آهسته ترمز میکند و در حالی که یک متر و نیم از این طورف فاصله دارد و یک متر و نیم از طرف دیگر گاها میایستد. اینها نکته علمی دارد چون نیمکره چپ و راست خانمها و آقایان با همدیگر تفاوت دارد و مغز خانمها سه بعدی اما آقایان ذهنشان تک بعدی است و معروف است که ماشین را میلیمتری از فلان جا عبور داده است. بحث تجربه در رانندگی هم نیست.
اینکه میگوییم باید به تفاوتهای فیزیولوژیک توجه کنیم معنیاش عدم رعایت حقوق اجتماعی زنها نیست. از دید من این تفکر درستی نیست که هر کاری مردان میتوانند انجام بدهند زنها هم میتوانند. در ثانی اینکه آقایان میتوانند یک سری کارهای را انجام بدهند که احتمالا خانمها نمیتوانند امتیازی برای آنها نیست و صرفا خلقت خداوند است. بسیاری کارها هم هست که خانمها انجام میهند که اصلا از پس آقایان بر نمیآید. اینها همه بحثهای فرعی است که زن و مرد را از جایگاههای اصلی خودشان دور میکند.
خب علت این موضوع هم این است که آقایان آنقدر فضا برای رانندگی داشتهاند و جامعه این مسئله را حقشان میدانسته و مدام برخوردهای مثبت حین رانندگی گرفتهاند که این اعتماد را به خودشان پیدا کردهاند که به قول شما میلیمتری هم ماشین را از جایی عبور دهند.
من هم میشناسم خانمهایی را که راحت رانندگی میکنند و استثنا هم وجود دارد؛ منتها این خانمها هم سیستم مغزیشان به آقایان نزدیک است و این تفاوت بین مغز خانمها و آقایان در آنها کمتر است. خانمهای راننده تریلی و اتوبوس و خلبان هم داریم ولی اساسا و عموما اینگونه نیست که بهترینهای این حوزه باشند. حتی در آشپزی که بالاخره برای خانمها جا افتادهتر است بهترین آشپزها مرد هستند. بهترین آرایشگرهای دنیا مرد هستندو اینها دلایلی دارد که باید بررسی شوند.
هدف ما در نهایت این است که کمک کنیم تا فضا برای زیست بهتر هر دو جنس فراهم شود و برای مسالمتآمیز زندگی کردن. چرا همین نگاههایی که شما اشاره کردید چرا باید وجود داشته باشد؟ این سنگینی نگاهها به خانم در زمان رانندگی نباید وجود داشته باشد.
من قبول دارم محدودیتهای بی حد و حصر و بعضا غیرمنطقی سببب شده یکسری اتفاقات در جامعه ما بیفتد که نباید میافتاده است. همه میپذیریم که افراط و تفریط درست نیست و باید تعادل را حفظ کنیم و در مسیری حرکت کنیم که اوسط امور باشد. در حال حاضر هم به سمت جلو حرکت میکنیم و این احساس را داریم که دیگر خیلی مدرن شدهایم و داریم خودمان را با دهکده جهانی وفق میدهیم و برابری جنسیتی را پیاده میکنیم؛ دقیقا در اشتباهیم و به سمت قهقهرا در حرکتیم. چون اتفاقا از عدالت جنسیتی و اینکه هر انسانی در جایگاه خودش و بر اساس شایستگیهایش قرار بگیرد دور شدهایم. ما دائما هیجانی تصمیم میگیریم و همیشه دچار جوزدگی هستیم.
مثلا مدتها اجازه نمیدهیم زنها در مناسب و مشاغل قابل توجه حضور پیدا کنند و بعد به یک باره برای بازیهای سیاسی میگوییم که توجه به زنان و دیگر شایستهسالاری را هم دقت نمیکنیم. یعنی خانمی که نهایت ۳ تا ۴ سال سابقه کار داشته و یا حتی نداشته از دانشگاه آمده و فرصت شغلی مهمی را از آن خود میکند.
البته چنین نگاهی در ابتدای راه تلاش برای وارد کردن زنان به ردههای بالای فعالیتهای اجتماعی لازم به نظر میرسد چرا که سالها زنان از چنین مناسبی دور نگه داشته شدهاند و نمیتوانی انتظار داشته باشی تجربهای همسنگ و هماندازه مردانی داشته باشند که سالهاست آزادانه در این فضا جولان میدهند و بخواهند با آنها رقابت کنند. در این شرایط دستکم لازم است به صورت موقت شرایط حضور زنان در این مناسب و جایگاههای اجتماعی را به صورت ویژه فراهم کنیم.
این نگاه اشتباه است و خود همین امتیازدهی موقت هم مشکلات دیگری ایجاد میکند. باید جایی ترمرز دستی را بکشیم و درست و سالم و صحیح تصمیمگیری کنیم و به جلو پیش برویم. تا زمانی که بخواهیم جبران مافات و گذشته را کنیم دائما اشتباه پشت اشتباه اتفاق میافتد.
سوال آخر اینکه شما در کتاب عنوان کردهاید که در مبانی اسلام هم بنا بر قرآن و روایات منعی برای اشتغال زنان وجود ندارد اما ما در عرف خود میبینم که ممکن است مردی حق کار کردن به همسر خود ندهد. اینها را چهطور میتوان در کنار هم گذاشت؟
این یک بحث حقوقی است و بر اساس مبانی اسلام مرد میتواند در برخی موارد به همسرش اجازه خروج از منزل را ندهد که البته بر اساس نظرات مراجع ممکن است مصادیق آن متفاوت باشد. یعنی خروج زن از خانه باید با اجازه همسرش باشد. این جزو قوانین است و قوانین ما هم از مبانی فقهی و حقوقی اسلام گرفته شده است. البته همانطور که اشاره شد در مبانی اسلام منعی برای اشتغال زنان وجود ندارد و این بحث اجازه همسر هم این روزها در قالب یک توافق به عنوان شرط در عقدنامه ذکر میشود تا مسئلهای پیش نیاید. حالا یا آقا میپذیرد یا خیر!
نظر شما