انسان با کتاب نخواندن چیزهایی را از دست میدهد که جبران نمیشود و با کتاب خواندن چیزهایی به دست میآورد که با هیچ پولی نمیتوان به دست آورد. فقط یک دستاورد کوچکش این است که بهگفته امام علی(ع) در وصیت به امام حسن(ع) اگر تاریخ بخوانی گویی عمری به درازای همه آنها داشتهای"
وقتی تقاضا زیاد باشد تولید هم افزایش پیدا میکند اما در ایران با جمعیتی 85 میلیونی با سرانه کمتر از یک کتاب در سال. شمارگان کل کتابهای چاپ شده در یکسال گذشته (1 آبان 96 تا1 آبان 97) 140743920 جلد کتاب است که 69865847 آن کتاب کودک و کمک آموزشی با نسبتی تقریبا مساوی است که اگر از تعداد کل کم کنیم میشود 70878073 یعنی کمتر از 71 میلیون جلد. اگر کتابهای مذهبی چون ادعیه، قرآن، نهجالبلاغه و مفاتیح را کسر کنیم بازهم کاهش بیشتری مییابد. بهعبارت دیگر حتی معادل یک نفر یک کتاب هم در طول یکسال چاپ نشده است. با توجه به اینکه بخشی از آنها برای کتابخانهها خریداری میشوند و بخشی هم سالها در انبارها میماند و آن اندازه هم که فروش میرود خوانده نمیشود، در نتیجه سهم هر ایرانی آنقدر ناچیز است که میتوان گفت بجز اقلیتی از مردم، اکثریت هیچ کتابی نمیخوانند.
این درحالی است که در کشورهایی که دارای شمارگان بالای کتاب، مجله و روزنامهاند، اینهمه مرثیه و شعر وجود ندارد یا دست کم ما ندیدهایم. ظاهرا هرچه سخنسرایی بیشتر باشد کتاب نیز مهجورتر است زیرا کتاب خواندن با تشنگی و فهم نیاز به دانایی و فرزانگی بهوجود میآید نه با مداحی. اینکه بدون نیاز به توضیح و استدلال هرکسی بفهمد هزینه کتاب خریدن و خواندن هرچه باشد بسیار کمتر از هزینه کتاب نخواندن است. انسان با کتاب نخواندن چیزهایی را از دست میدهد که جبران نمیشود و با کتاب خواندن چیزهایی به دست میآورد که با هیچ پولی نمیتوان به دست آورد. فقط یک دستاورد کوچکش این است که بهگفته امام علی(ع) در وصیت به امام حسن(ع) اگر تاریخ بخوانی گویی عمری به درازای همه آنها داشتهای"
اخبار گذشتگان را بر او (بر نفس خود) عرضه نما و مصایبی را که به اقوام قبل از تو رسیده به او یادآوری کن. در دیار و آثار (ویران شده) آنها گردش نما و درست بنگر آنها چه کردند، از کجا منتقل شدند و در کجا فرود آمدند گویا طولی نمیکشد که تو هم یکی از آنها خواهی شد... گرچه من به اندازه همه کسانی که پیش از من میزیستند عمر نکردهام اما در رفتار آنها نظر افکندم و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار بازمانده از آنان به سیر و سیاحت پرداختم تا بدانجا که (بر اثر این آموزشها) همانند یکی از آنها شدم بلکه گویی بر اثر آنچه از تاریخشان به من رسیده با همه آنها از اوّل تا آخر بودهام (من همه اینها را بررسی کردم سپس) قسمت زلال و مصفای آن را از بخش کدر و تیره باز شناختم و سود و زیانش را دانستم".
با کتاب خواندن، عمر انسان به اندازه تاریخ میشود و تجربهاش نیز به همان اندازه غنی میگردد. این دستاورد در برابر هزینه ناچیزی که بابت کتاب میپردازیم واقعا قابلمقایسه است؟ بگذریم از اینکه با پایانِ خواندن و نوشتنِ هر کتاب، احساس تولد تازهای به انسان دست میدهد، کتاب احساس بیهودگی و پوچی را میزداید و ملال از تکراری بودن زندگی را میتاراند زیرا «تکراری شدن» را بلاموضوع میکند. بگذریم از آثار اخلاقی و تأثیری که در منش انسان دارد و بگذریم از اینکه یکی از عوامل موفقیت شغلی و موفقیت در خانواده و جامعه است و بسیاری سودمندیهای دیگر اما چرا ما حاضر نیستیم فقط بخشی از پرداختیهای خود بابت هلههوله و پفک و چیپس و بستنی یا حتی پولی که به متکدی میدهیم برای خرید کتاب صرف کنیم؟ چرا حاضر نیستیم در میان صدها کادویی و هدیه تولد و ازدواج و روز زن و مرد و روزعشاق و انواع مناسبتهای دیگر یکی و فقط یکی از اقلام را کتاب قرار دهیم؟ چرا سمنی(NGO) برای ترویج کتاب و کتابخوانی پدید نمیآوریم؟ مگر دانایی و نادانی، ریشه نیکبختی و شومبختی نیست؟
وقتی صنعت نشر راکد شد فقط باعث رکود زنجیره مشاغل وابسته به نشر و آسیبهای اقتصادی و اجتماعی نیست، پیامدها و ابعادی بیکران دارد. در حقیقت علت و معلولی برای رکود نویسندگی، اندیشیدن، تولید فکر و خلاقیت در جامعه است و مرگ اندیشیدن و تولید فکری در یک جامعه موجب مرگ معنوی سپس مرگ مادی و در یک کلمه سقوط یا مرگ اجتماعی است. آیا تاکنون فکر کردهایم همین سرنوشتی که داریم چقدر با کتاب خواندن و نخواندن رابطه دارد؟
روزنامه سازندگی،ش222 یکشنبه 27 آبان97ص3
نظر شما