محمدابراهیم اقلیدی مترجمی است که شهرت او به دلیل ترجمه «هزارویکشب» و مطالعات و اشراف خاصی است که به ادبیات کهن و قصهشناسی دارد. عباس مخبر معتقد است: در ترجمه اقليدي نه تنها با زبان و بيان آسانيابتری روبهرو هستيم، بلكه با متن كاملتری نيز مواجه میشويم. اقليدی كوشيده است با استفاده از نسخههای مختلف عربی، فرانسه و انگليسي هزار و يك شب، متن كاملتری از اين مجموعه فراهم كند و سپس ترجمه آن را در اختيار مخاطبان قرار دهد.
«هزار و یک شب» نام یک کتاب بلند داستانی است که با تکنیک داستان در داستان و حول محور یک داستان واحد نوشته شده است. راوی در این کتاب، «شهرزاد» دختر باهوش وزیر است که برای فرار از کشته شده شدن توسط پادشاه، ناچار است برای او قصه بگوید. داستانهای این کتاب مجموعهای از حکایتهای هندی، عربی و ایرانی در دوران باستان و خلفای اسلامی است.
بهرغم آنكه بسياری، ريشه اين مجموعه را هزار افسان ايراني میدانند، اما نزديك به يك قرن و نيم زمان میبرد تا اين كتاب به فارسي ترجمه شود تا اینکه نزدیک به 170سال قبل، عبدالطیف تسوجی تبریزی، مامور ترجمه این کتاب به زبان فارسی شد.
در بازار امروز ترجمه، دوبارهکاری و ترجمههای موازی چیز چندان غریبی نیست و به کرات میبینیم که یک اثر از سوی چند مترجم و ناشر با فاصله زمانی کم منتشر میشود اما این کار درباره متون کهن و فاخر به این راحتی نیست و جسارت ویژهای میطلبد به ویژه اینکه نسخه قبلی دارای محسنات فراوانی باشد. ابراهیم اقلیدی درباره دلیل ترجمه دوباره این اثر و مقایسه ترجمه خودش با ترجمهای که از تسوجی موجود است پیش از این در گفتوگو با ایبنا گفته است: «تسوجی در زمانی زندگی میکرد که زبان فارسی هنوز مدرن نشده بود. ویژگی زبان ترجمه او نزدیکی به زبان عربی بود. یکی دو اشتباه کوچک در ترجمه تسوجی دیده می شود اما ترجمه او بی نقصترین ترجمه موجود از هزار و یک شب به زبان فارسی است. این را بدون هیچ ریایی عرض میکنم که زبان من در ترجمه هزار و یک شب آشفتگیهایی دارد اما تسوجی از کلمههای فرانسوی معرب شده یا زبانهای دیگر نیز بهره برده و زبان فارسی او در عین حال زبان فارسی اصیلی است.»
تواضع و فروتنی از ویژگیهای همیشگی این مترجم سختکوش است. عباس مخبر، مترجم، اسطورهشناس و از دوستان نزدیک او درباره عشقی که اقلیدی در ترجمه این کار از خودش نشان میداد در گفتوگو با خبرگزاری ایبنا میگوید: «من واسطه معرفی ایشان برای ترجمه و انتشار این کتاب به نشر مرکز بودم. در تمام طول کار شاهد بودم که چگونه او با دقت تمام نسخههای عربی، انگلیسی و فرانسه را بررسی میکرد تا کار در نهایتا خوب و بینقص دربیاید. اقلیدی در عین حال همیشه با حداقلها زندگی و کار میکرد. یادم هست مدتی عضلات صورتش مشکلی پیدا کرده بود و پلکهایش میافتاد اما او کبریت میگذاشت بین فاصله بین پلکهایش و در کمال ناباوری کارش را ادامه میداد.»
اقلیدی یدی طولانی در معرفی و ترجمه قصههای کهن به عنوان مترجم و ویراستار دارد. اغلب آثاری که از او در بازار کتاب موجودند، موضوعاتی مانند قصهها و افسانههای کهن دارند. رمان نوجوان «گمشده شهرزاد» و «دنیای قصهگویی»، «سفرهای سندباد» و «هسیود و هومر» از جمله آثاری هستند که وی به عنوان ویراستار و مترجم در خلق دوباره آنها نقش داشته است.
عباس مخبر درباره ویژگیهای این مترجم پیشکسوت میگوید: «اقلیدی آدم ارزشمندی در عرصه ترجمه و ادبیات و انسان صاحبنظری است. اقلیدی همیشه یک جور اصالتنظر و دقت خاصی در برخورد و نقدهایش دارد. اهل تسامح است و در حواشی دیگران قدم نمیزند. وی همیشه نقش تشویقکننده و ترغیبکننده را برای دوستانش از جمله خود من داشت.»
همچنین مخبر درباره تواناییهای ابراهیم اقلیدی برای به ثمر رساندن این پروژه که چند سال به طول انجامید معتقد است: «اقلیدی هم مترجم خوبی است هم صاحب قلم خوبی. اقلیدی از زبان انگلیسی ترجمه میکرد و در عین حال به زبان عربی هم اشراف داشت. کارهای زیادی از او هم در حوزه ترجمه مانده هم در حوزه تصحیح.»
ترجمه و تصحیح یک نسخه کهن مرارتهای زیادی برای مترجم دارد و نیازمند یک فعالیت مستمر یدی و ذهنی در مدت زمانی نسبتا طولانی است. عباس مخبر که در زمان ترجمه مجموعه «هزارویکشب» شاهد تلاشهای اقلیدی در این زمینه بوده، درباره روند کاری این مترجم فرهیخته میگوید: «از آنجایی که اقلیدی نگاهی تحلیلگر داشت و همچنین اشراف کافی او به زبانهای فرانسه و عربی و اطلاعات کاملش درباره ادبیات قدیم ایران او را کاندیدای مناسبی برای انجام این کار قلمداد میکرد. من یادم است که اقلیدی با چه شور و هیجانی در زمان استقرارش در نشر مرکز به این کار میپرداخت و با چه شوری درباره نسخههای مختلف و مقابلههایی که انجام میداد، صحبت میکرد. کتاب «هزارویکشب» چند سالی طول کشید تا به اتمام برسد و همواره در تمام زمان ترجمه و گرآوری آن اقلیدی غرق کار میشد و با عشق کار میکرد.»
عشق و علاقه اقلیدی به تکمیل این پروژه و ترجمه داستانهای «هزارویکشب» را هم میتوان در ترجمه خوب و روان او دید هم در صحبتهایی که خود درباره این اثر عنوان کرده است. اقلیدی در گفتوگویی درباره این اثر کهن اذعان داشته: «قصههای هزار و یک شب در عهد کهن به شکل شفاهی وجود داشته اما هرگز نوشته نشده است. هزار و یک شب به نظر من یکی از بینظیرترین کتابهایی است که در جهان وجود دارد اما هیچگاه به زبان پهلوی یا اوستایی نگاشته نشده است... داستانهای این کتاب مانند توده برفی است که مدام غلت خورده و پایین آمده و به صورت یک کوه متجلی شده است. اصل این داستان چنانچه در کتابهای کهن آمده، کتابی کوچک بوده و نسخه اصلی آن به هند تعلق دارد. این کتاب نیز مانند «چهل طوطی» است که یکی قصه میگوید تا وقوع واقعهای خطرناک را به تعویق بیندازد اما اصولا سایه فرهنگ عربی بر این کتاب سنگینی میکند.»
ادبیات کهن و قصههای باستان در صحنههای آکادمیک ما کمرنگ هستند به طوری که در دانشگاههایمان وقتی میخواهیم ادبیات را تدریس کنیم، سراغ کارهایی از ابوالمعالی نصرالله منشی میرویم یا سعدی و حافظ و کمتر از نثرهایی مانند هزار و یک شب خبری هست. دلیل این مساله هم گاه به فقدان نسخههایی در دسترس و قابل فهم و قابل آموزش برمیگردد. ابراهیم اقلیدی به دلیل علاقهای که احیای قصه و ادبیات کهن داشت، به ترجمه دوباره «هزارویکشب» به زبانی معیار و قابل فهم برای عموم جامعه همت گمارد و این نیاز را مرتفع ساخت. عباس مخبر، اسطورهشناس درباره ترجمه دوباره این اثر معتقد است: «یک روز باید میرسید و یک نفر باید این کار را بالاخره انجام میداد و البته بحثهای زیادی هم صورت گرفت که بعد از نثر خاص تسوجی آیا اصلا این کار لازم بود یا نه . اما من فکر میکنم این کار بسیار کار ارزشمند و پرزحمتی بود و خوشبختانه ما امروز یک روایت دیگر هم از این اثر داریم.»
در فضای آکادمیک و ادبی ما بیشتر ادبیاتی مطرح میشوند که مربوط به مشاهیر شناختهشده ما هستند. تا پیش از اینکه دانشگاه در ایران تأسیس شود نخبگان ما هنوز متنهایی را میپسندیدند که ادبیاتی رسمی و خشک و فاخر داشته باشد و غیر از این نثر، نثر دیگری را قبول نداشتند. نثر فاخر همیشه از اقبال فراوانی در میان ادبدوستان و پدیدآوردندگان برخوردار بوده است و استفاده از زبان فاخر و واژگان پیچیده در ترجمه و بازآفرینی متون کهن طرفداران زیادی داشته است. ترجمه ابراهیم اقلیدی با ترجمهای که از تسوجی وجود دارد بسیار متفاوت است و طبعا به محض انتشار نسخهای که اقلیدی ترجمه کرده بازخوردهای فراوانی در این رابطه وجود داشته است. عباس مخبر درباره این بازخوردها و اهمیت کار ابراهیم اقلیدی بر این باور است که: «به هر حال این نظرات هم بود که ترجمه تسوجی به دلیل نثر آرکائیک و کهنی که داشته مورد تایید عدهای بود و برخی درباره ضرورت دوباره انجام این کار هم نظراتی داشتند. اما برخوردهای تندی صورت نگرفت و ترجمه اقلیدی عده ای موافق و مخالف داشت اما در نهایت بحثهای مثبت زیادی هم صورت گرفت و اکثریت کیفیت کار اقلیدی را تایید کردند.»
در همان سالی که این مجموعه از سوی نشر مرکز منتشر میشود همانطوری که عباس مخبر در صحبتهای خود به آن اشاره میکند، نثر روان و ترجمه دقیق اقلیدی نظرات موافق زیادی را جلب میکند. علیاصغر سیدآبادی، مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سایت تحلیلی همصدا در یادداشتی درباره ویژگیهای ترجمه ابراهیم اقلیدی در آن سالها نوشته است: «در ترجمه اقليدي نه تنها با زبان و بيان آسانيابتری روبهرو هستيم، بلكه با متن كاملتری نيز مواجه میشويم. اقليدی كوشيده است با استفاده از نسخههای مختلف عربی، فرانسه و انگليسي هزار و يك شب، متن كاملتری از اين مجموعه فراهم كند و سپس ترجمه آن را در اختيار مخاطبان قرار دهد. ابراهيم اقليدی با شناختي كه از قصههاي شرقی، ادبيات فولكلور و به خصوص هزارويكشب داشته و با تسلطي كه به چند زبان دارد، توانسته است متنی يگانه از هزارويكشب ارائه دهد. شيوه ارائه اين ترجمه جديد نيز حائز اهميت است. در اين ترجمه به جای ارائه شب به شب قصهها، قصههای هزارويكشب در يك طبقهبندی موضوعی ارائه شده است، چيزي كه در نگاه اول برای كسانی كه با هزارويكشب آشنایی دارند، نشدنی به نظر میرسد.»
علاقه و تخصص ابراهیم اقلیدی تنها به متونی که ریشه در شرق و ادبیات فارسی دارند محدود نمیشود. قصه چیزی است که این مترجم را همواره به سوی خود خوانده است. اقلیدی آثاری از ادبیات کلاسیک و قصهها و افسانههای دیگر کشورها نیز ترجمه کرده است. «شاهزاده خوشبخت» اثر اسکار وایلد، «قصهها و افسانههای مردم ژاپن»، «قصهها و افسانههای مردم اسکاتلند» و «قصهها و افسانههای مردم هند» از آن جملهاند. این مترجم دستی هم در ترجمه آثار سیاسی دارد و «ایتالیای فاشیست» از آلن کسلز و «آمریکا در ستیز با حقوق بشر در جهان سوم» اثر نوآم چامسکی از این جملهاند. از دیگر آثاری که به قلم این مترجم به فارسی برگردانده شده میتوان به اشعاری از ازرا پاوند و آثاری از آیزاک آسیموف برای نوجوانان اشاره کرد.
نظرات