جورج ساندرز، نویسنده آمریکایی برنده بوکر در سال 2017 بالاخره و پس از موفقیت «لینکلن در باردو» داستانی جدید منتشر میکند که سه روز دیگر وارد بازار کتاب میشود.
پیش از «لینکلن در باردو» ساندرز به عنوان نویسنده داستان کوتاه شناخته میشد و موفق هم بود و برنده جوایزی چون «اُ. هنری» و جایزه مجله ملی در چند سال متعدد هم شده بود. از او مجموعه داستانهای کوتاهی چون «دهم دسامبر»، «حکومت کوتاه و رعبآور فیل»، و «یادداشت دو دقیقهای برای آینده» منتشر شده است.
حالا و پس از حدود یک سال وقفه قرار است داستان کوتاهی تحت عنوان «روباه 8» را که قبلاً در کیندل آمازون منتشر شده بود به صورت کتاب منتشر کند. خود وی در این باره میگوید: «در سال 2013 تلاش کردم این داستان کوتاه را در مجموعه داستان «دهم دسامبر» منتشر کنم اما نشد. شاید دلش نمیخواست در یک مجموعه باشد. شاید به این دلیل که راوی داستان یک حیوان است. وقتی در کیندل منتشر شد متوجه شدم عدهای از خوانندگان خیلی تحت تأثیرش قرار گرفتند. به همین دلیل تصمیم گرفتن در میان آثار کاغذی هم حضور داشته باشد.»
«روباه 8» توسط یک روباه روایت میشود که خانهاش با ساخت یک مرکز خرید بزرگ خراب میشود. داستان پر از غلط املایی است و توجیه راوی این است که من انسان نیستم بنابراین درست نوشتن کلمات را بلد نیستم.
شاید این همه غلط املایی برای خواننده خستهکننده باشد اما ساندرز 59 ساله استاد روایت است و چند مجموعه داستان کوتاه منتشر کرده است و خوب بلد است از یک حیوان راوی جذاب و مطمئنی بسازد. خود وی درباره راوی داستانش میگوید: « هجی کردن غلط کلمات توسط روباه گاهی خندهدار است و حتی سبب جذب خواننده میشود.»
با حضور حیوانات سخنگو در داستان و تصویرگری چلسی کاردینال بر روی جلد کتاب ممکن است فکر کنید با کتابی از رده سنی کودکان روبهرو هستید. خود ساندرز اعتراف میکند که در آغاز داستان را برای کودکان و با پایانی خوش نوشت «اما ناشران و ویراستاران گفتند داستانی به این طولانی برای کودکان مناسب نیست و غلط بودن هجی کلمات هم کار کودکان را برای خواندن این کتاب دشوار میکند. من هم به این نتیجه رسیدم که نوشتن پایانی خوش برای این داستان غیرواقعی است. داستان درباره شوک مهاجرت است و نشان میدهد که جهان باید در مقابل انسانهای آسیبپذیر مهماننوازی بیشتری از خود نشان دهد.»
البته در پایان روباه داستان تلاش میکند ناراحتی را تاب بیاورد. از ساندرز پرسیدیم امید بخشیدن به خواننده در شرایط سخت را وظیفه نویسندگان میداند و او جواب داد: «به نظرم وظیفه همه انسانهاست. افسردگی پاسخی منطقی به این دنیا نیست؛ حتی در این دنیا که اتفاقات بدی را به ما تحمیل کرده است. در این مواقع آدمها باید اندوه گذشته را به فراموشی بسپارند وبه آینده بیندیشند. اینجاست که نقش تخیل پررنگ میشود . به نظرم «تخیل» نام دیگر «امید» است.
نظر شما