جورج مارتین، نویسنده آمریکایی سریال «بازی تاج و تخت» در این مصاحبه درباره آثار فانتزی، کتاب جدیدش، تجربهاش در «بازی تاج و تخت» و تأثیر تالکین بر آثارش سخن میگوید.
دنریس تارگارین یکی از شخصیتهای محبوب «بازی تاج و تخت» است اما در طول همه مجلدهای این مجموعه به زندگی او و خانوادهاش در گذشته فقط اشاره میکند اما مارتین در کتاب جدیدش، که «آتش و خون» نام دارد، جزئیات دقیقی درباره خاندان تارگارین نوشته است.
بنابراین در این مصاحبه قرار نیست از کتابی که به تأخیر افتاده است صحبت کنیم زیرا مارتین چند سال است به پرسشهای تکراری در این باره پاسخ میدهد. مارتین یکی از معدود نویسندگانی است که هر اثر جدیدی که منتشر میکند مورد توجه رسانهها قرار میگیرد و 90 میلیون از آثارش به فروش رفته است.
در آغاز از مارتین درباره مجموعه «آتش و خون» سؤال میپرسم و مارتین اعتراف میکند اصلاً قرار نبود این کتاب را بنویسد: «قرار نبود فقط درباره تاریخچه تارگارینها بنویسم اما موقع نوشتن چنان به من خوش گذشت که نظرم عوض شد.»
کتاب از زبان یکی از استادان سیتادل روایت میشود و داستان پادشاهانی را که صد سال پیش از او میزیستند برای ثبت در تاریخ مینویسد. مارتین علاقه خاصی به قصهها و افسانههای تاریخی دارد و حتی داستان «بازی تاج و تخت» را بر اساس کتاب تاریخی 5 جلدی توماس کاستین در دهه 1950 میلادی نوشته است. «علاقه زیادی به بررسی شرایط اقتصادی و اجتماعی ندارم و دوست دارم درباره جنگها، خیانتها، و مسائل کمی جذابتر اطلاعات کسب کنم. کاستین این کار را به خوبی انجام داد و من هم دوست داشتم این کار را برای خاندان تارگارین داستانهایم انجام دهم.»
مارتین با هیجان زیادی درباره «آتش و خون» صحبت میکند اما وقتی صحبت از رمانی میشود که طرفدارانش 7 سال در انتظارش هستند ناراحت میشود: «چند سال است که درگیرش هستم. «بادهای زمستانی» فقط یک رمان نیست و به اندازه دوازده رمان کار دارد و هر کتاب از این مجموعه قهرمانی متفاوت دارد، عاشق و معشوقی جدید، متحدینی مختلف، و به طور کل قصهای متنوع دارد. به همین دلیل نوشتنش دشوار است. در حالی که نگارش «آتش و خون» خیلی آسان بود. البته منظورم این است که زمان زیادی برای نوشتنش صرف نکردم. اتفاقاً نوشتنش چند سال طول کشید اما در کل آسانتر بود.»
مارتین در سال 1948 به دنیا آمد و در کودکی نوشتن را در نیوجرسی آغاز کرد و داستانهایش که اغلب پر از شخصیتهای هیولا بود به قیمت یک سنت به دیگر بچهها میفروخت. در دوره دبیرستان داستانهایی با شخصیتای اَبَرقهرمان مینوشت. علاقه خاصی به داستانهای علمی-تخیلی و فانتزی داشت: «وقتی بتمن و سوپرمن را کشف کردم خوشحال بودم اما با خود فکر میکردم این شخصیتها در حقیقت هم وجود دارند.»
در دوره راهنمایی با آثار تالکین آشنا شد: «علاقه خیلی زیادی به تالکین داشتم: مارتین در دانشگاه روزنامهنگاری خواند و در دوران دانشگاه به نوشتن و فروختن داستان کوتاه ادامه داد. سال 1979 بود که تصمیم گرفت به صورت تمام وقت مشغول نوشتن شود و اولین رمانش تحت عنوان «مرگ نور» را در سال 1977 منتشر کرد. در این میان به عنوان نویسنده با هالیوودیها در چند پروژه از جمله «دیو و دلبر» همکاری کرد.
اما همیشه و در هنگام انجام دادن همه این فعالیتها دوست داشت نفسی تازه در روح آثار فانتزی بدمد: «تالکین تأثیر زیادی روی من گذاشت اما پس از تالکین دوره تاریکی در تاریخ حماسه فانتزی رخ داد. تقلیدهای زیادی از آثار تالکین انجام شد که خوب نبودند. دوست نداشتم نام من هم در رده نویسندگان این آثار قرار گیرد.»
سال 1991 ناگهان ایده «بازی تاج و تخت» به ذهنش رسید: «وقتی کارم را شروع کردم نمیدانستم دقیقاً چه کار کنم. در آغاز فکر کردم داستانی کوتاه بنویسم. وقتی آن فصل از داستان را که چند توله گرگ در جنگل پیدا میکنند نوشتم شروع به خلق چند خانواده مختلف کردم. اتفاقات زیادی در سَرم بود و نمیتوانستم ننویسمش. تصمیم من منطقی نبود و با قلبم جلو رفتم اما خُب نویسندگان موجودات منطقی نیستند!»
درست است که تالکین مارتین را به سمت آثار فانتزی راهنمایی کرد اما مدل فانتزی مارتین با «ارباب حلقهها» تفاوت زیادی دارد: «من فکر میکنم همه نویسندگان معاصر آثار فانتزی در سایه تالکین هستند اما من احساس کردم نمیتوانم صدای او باشم زیرا تالکین خیلی خاص و بیهمتا است. تفاوت زیادی هم با من دارد. مردی با دیدگاههای متفاوت و با اینکه هر دوی ما درباره جامعه قرون وسطایی مینویسیم اما نگرش متفاوتی به جنگ و جنسیت داریم. در نتیجه من تلاش کردم داستان خودم را بگویم.»
«ترانه یخ و آتش» پیش از تبدیل به سریالی تلویزیونی در اچ بی او هم معروف و پرفروش بود اما ساخت سریال «بازی تاج و تخت» سبب شد آثار فانتزی به طور کل بار دیگر محبوبیت خود را در دنیا به دست آورند. امروز مارتین در جایگاهی قرار دارد که حتی تصورش را هم نمیکرد: «مانند هر نویسنده جوان دیگری آرزوی شهرت و ثروت داشتم و با به دست آوردن این دو باید بگویم ثروت خیلی بهتر از شهرت است.» فروش آثار مارتین سبب شد او بتواند سینمایی در نزدیکی محل زندگیاش بخرد و بورسیهای هم برای نویسندگان تازهکار آثار فانتزی در نظر بگیرد: «فانتزی انسان را از زندگی روزمره عادی دور میکند، به زندگی انسان رنگ میپاشد و او را به جاهایی میبرد که پر از شگفتی است. به نظر من فانتزی نیازی را در قلب انسان اقناع میکند.»
نظر شما