دوشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۷
توزنده جانی: ادبیات زنان صدای ادبیات معاصر ایران است

توزنده‌جانی می‌گوید: بیشتر آثار نویسندگان زن در حال حاضر به دوره معاصر اختصاص دارد. این مساله چیزی است که در دهه‌های قبل مورد غفلت واقع شده بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست «با هم بخوانیم» هر ماه با هدف خوانش آثار ادبی معاصر و معرفی آثار نویسندگان جوان با سرپرستی جعفر توزنده‌جانی نویسنده و عضو شورای کتاب کودک برگزار می‌شود. نشست این هفته به خوانش و بررسی رمان «سه سکانس از پاییز» نوشته مائده مرتضوی، نویسنده و مترجم اختصاص داشت. در این نشست درباره ویژگی‌های هر راوی و لحن هر کدام و میزان توفیق نویسنده در شخصیت‌پردازی کاراکترهای رمان بحث شد و همچنین به نقش زنان در رونق تولیدات ادبی معاصر پرداخته شد.

 در ابتدای نشست، مائده مرتضوی بخش‌هایی از راوی اول رمان خود را خواند و حضار در جلسه که از قبل رمان را مطالعه کرده بودند به بحث درباره ویژگی‌های راوی اول پرداختند. در این بخش یکی از خوانندگان نقطه مشترک تمام راوی‌های رمان را عشق دانست و همچنین به فضاسازی این فصل از رمان پراخته شد و خوانندگان دلیل انتخاب یک راوی مرده را برای فصل اول رمان از نویسنده پرسیدند.

مائده مرتضوی درباره سوالات این بخش از کتاب گفت: من زمان زیادی برای نوشتن پلات اصلی این رمان صرف کردم که با توجه به اینکه این کتاب رمان اول من است چندان چیز عجیبی نیست و پرونده کاراکترهای رمان که با توجه به حجم کتاب کم هم نیستند پرونده قطوری است. انتخاب راوی مرده یک دلیل منطقی داشت. المیرا؛ راوی اول رمان از چیزهایی می‌گوید که ندیده و در زمان‌هایی که او حضور نداشته،‌ اتفاق افتاده است پس بنابراین برای اینکه بتواند از این رویدادها روایت کند می‌بایست یک ویژگی خاص به آن می‌دادم،‌چیزی مانند حس ششم یا چشم سوم یا چنین  چیزهایی که مورد پسندم نبود. بهترین انتخاب برای پیشبرد فصل اول کتاب انتخاب یک راوی از جهانی دیگر بود که بر این دنیا تسلط داشته باشد.

جعفر توزنده‌جانی در انتهای این بخش درباره فضای کلی اثر عنوان کرد: «سه سکانس از پاییز» رمانی معاصر با حال و هوای معاصر است.  این رمان یک اثر متعلق به فضای فعلی است و می‌توان فضای کلی تهران را در دهه نود در آن مشاهده کرد. نویسنده فضای فصل اول را به خوبی ترسیم کرده و مخاطب به راحتی با یک راوی مرده ارتباط برقرار می‌کند و این جهان انتزاعی را باور می‌کند. آغاز روایت از جهان مردگان و ورود از یک دنیای مرده برای روایت جهان زندگان به لحاظ تکنیکی کار جدیدی است.

 وی ادامه داد: البته درخصوص فضای معاصر رمان باید بگویم بیشتر آثار نویسندگان زن در حال حاضر به همین دوره اختصاص دارد. این مساله چیزی است که در دهه‌های قبل مورد غفلت واقع شده بود و آثار کمی به مانند «نیمه غایب» از حسین سناپور وجود داشت که بتوان نام رمان معاصر را بر آن نهاد اما ادبیات امروز زنان فضای معاصر را بیشتر نشان می‌دهد.

عضو شورای کتاب کودک افزود: آثار نویسندگان زن در دهه‌ها و نسل‌های قبل مانند شهرنوش پارسی‌پور این فضا وجود نداشت. پارسی‌پور با آنکه یک نویسنده زن بود اما جنس کلماتش زنانه نبود و با نویسنده‌ای مانند شیوا ارسطویی که فضای معاصرتری به نسبت او روایت می‌کرد،‌ تفاوت فاحشی داشت. به‌طور کلی می‌توانم بگویم که امروزه ادبیات زنان صدای ادبیات معاصر ایران است و پرداختن به جزئیات زندگی روزمره از خصوصیات نثر ادبیات زنان است.

سپس حضار و خوانندگان کتاب درباره استفاده نویسنده از رنگ، بو و طعم برای فضاسازی رمان صحبت کردند و یکی از خوانندگان به  رنگ زرد که به کرات در فضای رمان تکرار شده اشاره کرد و آن را نوعی کدگذاری نویسنده دانست. در این بخش درباره شخصیت‌پردازی «المیرا» نیز بحث شد و خوانندگان عنوان کردند که بیماری این شخصیت دارای ابهاماتی در روایت است و نویسنده می‌بایست به آن بیشتر می‌پرداخت.

نویسنده «مرگ رنگ» در پاسخ به این ابهامات گفت: «سه سکانس از پاییز» رمان نیست بلکه داستان بلندی است که در سه بخش و با سه زاویه دید روایت می‌شود و طبعا نویسنده مانند رمان مجال برای پرداختن به جزئیات شخصیتی کاراکترها را ندارد. داستان بلند برهه‌ای از زندگی کاراکترها را روایت می‌کند که هسته مرکزی پلات داستان را شامل می‌شود. با این همه من معتقدم همیشه میان آنچه که یک نویسنده قصد نوشتنش را دارد با آن چیزی که در نهایت نوشته می‌شود تفاوت فاحشی است و این خواننده است که باید در این باره نظر بدهد و اگر نظر تمام دوستان خواننده این است که دوقطبی بودن کاراکتر اصلی بخش اول به طور مشخص شفاف‌سازی نشده است،‌ حق با آن‌هاست.

           

سپس نویسنده بخش‌هایی از فصل دوم کتاب را خواند و حضار درباره ویژگی‌های شخصیت اصلی این فصل صحبت کردند. ادامه بازی با رنگ‌ها و نمادسازی از طریق نسبت دادن رنگ‌ها و بوها به کاراکترها از مباحث تکراری این بخش بود. جعفر توزنده جانی درباره چندصدایی بودن این رمان صحبت کرد و گفت: رمان «خشم و هیاهو» از فاکنر بهترین مثال در این زمینه است و پس از آن بود که منتقدان مطرح دنیا بحث جدیدی به نام چند صدایی در رمان را مطرح کردند و به این نتیجه رسیدند که در یک رمان و اثر ادبی هر کاراکتر باید صدای خودش را داشته باشد. این مساله به خوبی در راوی اول و سوم این رمان که هر دو زن هستند به خوبی نشان داده شده است. درباره مازیار که راوی دوم و غیرهمجنس نویسنده است باید گفت صدای متفاوتی نسبت به آن دو راوی دارد،‌ اما در برخی از جاها کلماتش زنانه می‌شود و صدای زنانه‌ای از این کاراکتر می‌شنویم و این مساله‌ای است که هر نویسنده باید در نوشتن از راوی غیرهمجنس با خود در نظر بگیرد.

بخش پایانی جلسه به خوانش بخش‌هایی از راوی سوم اختصاص داشت. پس از خواندن این بخش خوانندگان و حضار در جلسه درباره انتخاب راوی ها برای بیان ماجرای اصلی داستان صحبت کردند. جعفر توزنده جانی انتخاب «هانیه» به عنوان راوی سوم و پایانی را انتخاب متفاوتی دانست و گفت: در این بخش انتخاب‌های بسیاری برای نویسنده وجود داشت. اطلاعات هانیه در برخی مسائل کافی نیست و بسیاری از سوالات خواننده بی‌پاسخ می‌ماند اما نکته مثبتی که در این راوی وجود دارد،‌ تعلیق عمیقی است که در خواننده درباره شخصیت اصلی ماجرا یعنی «تینوش» به وجود می‌آورد و ابهامی را رقم می‌زند که به مثابه تعلیق است.

            

سپس زهره مسکنی نویسنده و ویراستار درباره فضای کلی اثر صحبت کرد و گفت:
این رمان روایت مردان و زنان جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم اما کمتر در ادبیات و سینما به آن می‌پردازیم. خانواده‌ای که در این رمان ذکر آن می‌رود نمادی از جامعه امروز است و مادر،‌ خاله،‌ پدر و برادرهای این رمان فضای فعلی خانواده‌های ایرانی را نشان می‌دهد. این رمان روایتی از مرگ و عشق است و شخصیت‌های فرعی رمان هم به گونه‌اند که مخاطب با آن‌ها همذات‌پنداری می کند.

سپس مائده مرتضوی در پاسخ به چرایی انتخاب راوی سوم برای پایان‌بندی توضیح داد: گفتن از چیزهایی که باید باشند و کسانی که نیستند و وجودشان همیشه لازم است همیشه دغدغه من بوده است. به نظر من بهترین داستان نویس ریموند کارور است که تکنیک غیاب را در نوشته هایش به کار می‌گیرد و نیستی‌ها و تاثیری که بر هستی‌ها را بر جای می‌گذارند،‌ را در آثارش نشان می‌دهد. به نظرم این بهترین جمله‌ای است که می‌توان درباره زندگی گفت؛ کسی که نیست،‌ کسی که هست را از پای درمی‌آورد. اینکه برای روایت ماجرای فرخ و تینوش از خود آن ها در روایت استفاده نکرده‌ام عامدانه بوده و دلم می‌خواست از آدم‌هایی که به دلیلی در دسترس نیستند به زبان دیگران روایت کنم. برای انتخاب راوی‌ها وقت زیادی صرف کردم و به نتیجه‌ای رسیدم که در داستان می‌بینید. به نظرم این همان چیزی است که در زندگی امروز وجود دارد و ما بیشتر شناختی که از آدم‌های اطرافمان داریم براساس گفته‌ها و شنیده‌های دیگران است و کمتر برای شناخت کسی خودمان وقت می‌گذاریم. در کنار این‌ها قضاوت را به عهده خواننده گذاشته‌ام و همچنین باید اعتراف کنم که برخی جاها لازم بود اطلاعات بیشتری به خواننده بدهم و ایجازی که در این اثر به کار برده‌ام گاهی به ایجاز مخل تبدیل شده است.

در انتهای این جلسه جعفر توزنده‌جانی درباره فضاهای روایی این اثر صحبت کرد و گفت: استفاده از جغرافیای شمال کشور در کنار جغرافیای تهران ایده جالبی بوده و نویسنده خودش را محدود به فضاهای داخلی و آپارتمانی برای روایت نکرده است. در این اثر فضای کارگاه‌های داستانی،‌ کافه‌ها، فضای اداری متفاوتی دیده می‌شود و یک شمای کلی از زمان معاصر و دهه نود به مخاطب می‌دهد.

این نشست عصر یک‌شنبه 29 مهرماه 1397 در  فرهنگسرای فردوس با حضور جمعی از خوانندگان اثر و نویسندگان برگزار شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها