کاوه فرخ در کتاب «ایران در جنگ از چالدران تا جنگ تحمیلی» تاریخ جنگی ایران را از سلسله صفوی در قرنهای دهم و یازدهم ه.ق تا انقلاب اسلامی در سال 1357 ه.ش و پس از آن پیگیری کرده تا چگونگی تحولات حکومت جدید ایران و نحوه شکلگیری روابط آن را با غرب تحت تاثیر جنگ نشان دهد.
آنچه بازگو شد بخشی از سخنان کاوه فرخ در کتاب «ایران در جنگ از چالدران تا جنگ تحمیلی» است که با ترجمه شهربانو صارمی منتشر شده است.
کاوه فرخ تاریخ جنگی ایران را از سلسله صفوی در قرنهای دهم و یازدهم ه.ق تا انقلاب اسلامی در سال 1357 ه.ش و پس از آن پیگیری کرده تا چگونگی تحولات حکومت جدید ایران و نحوه شکلگیری روابط آن را با غرب تحت تاثیر جنگ نشان دهد. مولف با شروع از سلسله صفوی در قرن دهم ه.ق که آن را احیای سنن ایران باستان میداند به بررسی تاریخ نظامی ایران از این دوران به بعد و نیز تحلیل تدریجی قلمرو و اقتدار آن طی قرنهای سیزدهم و چهاردهم ه.ش میپردازد.
شکستهای نظامی سلسله قاجار بستر لازم برای انقلاب مشروطه را در سال 1285 ه.ش فراهم آورد، انقلابی که سرانجام نیروهای مسلح روسیه همراه با حمایت دیپلماتیک بریتانیا آن را در هم شکست، امری که به غرب ستیزی درون ایران کمک کرد. ارتش ایران بین سالهای 1330 و 1357 ه.ش به نیرویی مدرن تبدیل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر جنگ خونین هشتسالهای با عراق شد. این کتاب نه تنها قرنها تاریخ جنگهای ایران را پوشش داده بلکه به تحولات در فناوری، ساخت جنگافزار و سلاح نظری انداخته تا تاریخ کاملی از ایران در جنگ ارائه داده باشد.
کاوه فرخ پس از «سایههای صحرا» که کتابی تقریر شده در مورد تاریخ ایران باستان است به بررسی تاریخ جنگ از دوران سلسله صفوی در سدههای دهم و یازدهم هجری قمری تا انقلاب اسلامی و پس از آن پرداخته است. او نشان میدهد که چگونه موفقیتهای نظامی اولیه با قرنها شکست دنبال شد و قبل از بررسی تاریخ نظامی بغرنج و خشونتبار قرن بیستم (شامل دو جنگ جهانی، جنبشهای منطقهای، مداخله خارجی، شورشهای ضدحکومتی، درگیری در سرحدات شوروی، انقلاب و جنگ خشونتبار هشت ساله عراق علیه ایران) روشن میسازد که نفوذ کشورهای خارجی مانند روسیه و بریتانیا چگونه تاریخ ایران را شکل داده است. این کتاب با تصاویر و عکسهای معاصر خود، جستاری بیمانند در تاریخ جنگی خونبار ایران است.
کتاب «ایران در جنگ از چالدران تا جنگ تحمیلی» در شش بخش تنظیم شده است. بخش نخست صفویان نام دارد و به ظهور صفویان، شاه اسماعیل و جنگ چالدران، تحول در ارتش صفوی، حفظ امپراتوری، شاه عباس کبیر، سه پادشاه و انحطاط و سقوط، هرج و مرج و اشغال میپردازد. بخش دوم به جنگهای دوره نادرشاه اشاره میکند و برآمدن نادرشاه، ارتش جدید ایران، شکست افغانها از نادر، جنگ با امپراتوری عثمانی و فتح دوباره مناطق شمالی ایران و قفقاز، لشکرکشیهای نادر به هند و آسیای مرکزی و جنگهای قفقاز و جنگهای جدید با عثمانی را بررسی کرده است.
در بخش سوم زندیه برآمدن کریمخان و زندیه، تحکیم قدرت در مناطق داخلی و غرب ایران، ارتش ایران در دوران زندیه، جنگ در خلیج فارس و بصره و سقوط زندیه و برآمدن قاجار آمده است. قاجاریه بخش چهارم کتاب را دربرمیگیرد. آغا محمدخان قاجار، ارتش قاجار، جنگهای ویرانکننده ایران و روسیه، ناکامی در شرق و جنگ با عثمانی، طولانیترین دوران فرمانروایی قاجار: ناصرالدینشاه، انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول: ایران بر لبه پرتگاه زیربخشهای این فصل است.
بخش پنجم پهلوی نام دارد. شورشهای پس از جنگ و برآمدن رضاشاه، ارتش ایران، جنگ جهانی دوم و حمله انگلیس و شوروی به ایران، جنگ سرد: تلاشهای شوروی برای تجزیه ایران، تحولات پس از جنگ تا سقوط مصدق، ارتش ایران: توسعه، استقرار و مشکلات و انقلاب اسلامی: ظهور پاسداران و درگیریهای نظامی در این بخش جای گرفته است. جنگ ایران و عراق در بخش ششم کتاب است. حمله عراق به ایران، آزادی خوزستان، بنبست: کشیده شدن جنگ به درون عراق، تسخیر فاو و آخرین حمله ایران به بصره و پایان جنگ در این بخش بررسی شده است. کتابشناسی و نمایه پایانبخش کتاب را دربرمیگیرد.
ایران در جنگ در واقع دنباله کتاب سایههای صحرا، ایران باستان در جنگ است. بار دیگر این سوال اصلی مطرح میشود: ایران یا پارس؟ همانطور که در مقدمه سایههای صحرا گفته شد، هر دو صحیح است. یونانیان از امپراتوری هخامنشی ایران با عنوان «سرسیا» یا پارس یاد میکردند، نامی که بعدها وارد واژگان غرب و اروپا شد. ایرانیان خود را منتسب به ایران (سرزمین آریاییان) میدانند؛ آریاییان در اصل ائتلافی بودند از مادها، پارسها و ایرانیان شمالی که نژادشان در حال حاضر عمدتا منقرض شده است. انقراض امپراتوری ساسانی در اواسط قرن هفتم میلادی به دنبال حمله اعراب نقطه پایانی بود بر تاریخ پیش از اسلام ایران یا پارس.
هرچند این سرزمین مسخر شد و اسلام جای باورهای زرتشتی را گرفت، هویت فرهنگی ایران به بقای خود ادامه داد. سرانجام این صفویان بودند که قلمرو متحد ایران را با مرزهای تقریبا نزدیک به دوران ساسانی از نو احیا کردند. توجه به این نکته مهم است که ایران از زمان تشکیل آن در هزاران سال پیش، کشوری بوده با تنوع زبانی، قومی و دینی. صفویه در سنت واقعا متنوع ایران، سلسهای ایرانی و در عین حال ترکزبان بود که واژههای ترکی بسیاری وارد مجموعه واژگان نظامی ایران کرد. این پدیدهبه پارسیشدن یا تمدن ترکی-ایرانی معروف است که در آن هم ایرانیان و هم ترکها در میراث این تمدن ترکی-ایرانی معروف است که در آن هم ایرانیان و هم ترکها در میراث این تمدن کهن سهیم هستند. ختی وقتی شاه اسماعیل صفوی در آستانه جنگ چالدران به سال 920 ه.ق نامهای به زبان ترکی آذری برای سلیم یاووز سلطان عثمانی فرستاد، او پاسخ وی را به فارسی داد!
نویسنده به این مساله تاکید کرده که کردها، لرها، شمالیها، فارسها، آذرها و سایر اقوام ایران، طی سدهها جنگ، در پیروزی و شکست دوشادوش هم جنگیدندهاند آنچه آنها را به هم پیوند میدهد تاریخ کهن ایران و گستردگی دامنه فرهنگ پارسی در دورانی بس طولانی است. ایران در جنگ خلاصهای از تاریخ نظامی ایران را از زمان صفویان تا پایان جنگ ایران و عراق در سال 1367 ه.ش پیش روی خوانندگان قرار میدهد و آنها در جریان تاریخ جنگی ایران طی زمامداری صفویان، نادرشاه، زندیه، قاجارها، پهلوی و به دنبال آن آغاز جمهوری اسلامی در سال 1357 ه.ش و جنگ ایران و عراق قرار میگیرند.
چند فصل نیز به تحولات پیچیده اجتماعی و سیاسی در تاریخ ایران میپردازد، از جمله اسماعیل، رویدادهای مربوط به دوران مصدق در سال 1332 ه.ش و انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 ه.ش خوانندگان علاقهمند به جنبههای غیر نظامی این دورهها به آثار مربوطه در منابع و یادداشتهای پایانی ارجاع داده شدهاند.
در این بخش قسمتهایی از جنگ ایران و عراق به روایت کاوه فرخ نقل میشود: «اواسط مهر نیروی هوایی ایران نه تنها برتری هوایی بلکه کارایی بسیار در مقابله با حملات زرهی عراق از خود نشان داد. در فاصله 10 تا 12 مهرماه، تامکتهای ایرانی پوشش بالگردهای کبرا و جنگنده -بمبافکنهای اف-4 و اف-5 را که برای مقابله با حمله تانکهای عراقی به دزفول، سوسنگرد و منطقه اهواز به پرواز درآمده بودند بر عهده داشتند.
جنگندههای ایرانی بالغ بر 6 جت عراقی را نابود کرده بودند. این جنگندهها از حمله بالگردها به رسته زرهی عراق برای از پای درآوردن 65 تانک در روزهای 10 و 11 مهرماه حوالی دزفول و خرمشهر پشتیبانی کردند. جنگندههای ایرانی کاملا بر جنگ هوایی در خوزستان مسلط بودند و همین ادامه حملههای هوایی به رسته زرهی عراق، خطوط تدارکاتی و عقبه سپاه تا بصره را ممکن میکرد. عراقیها ضدهواییهای سیار زداس یو-57-2 و زداسیو-34-4 را به میدان آوردند و تعدادی از بالگردهای کبرا را ساقط کردند، اما این کار تاثیر چندانی در کاستن از قدرت جنگندهها و کبراهای ایرانی نداشت. نیروی هوایی ایران به نابودی هواپیماها و نیروی زرهی عراق ادامه داد. عراقیها بهای گزافی برای دستکم گرفتن قدرت خصم خود در هوا میپرداختند.
سپاه از همان آغاز وارد نبرد شد و با افراد مسلح محلی و ارتشیان سدی نفوذناپذیر در برابر حملات صدام به وجود آورد. جالب آن که ایران به سرعت سربازان خود را به موشکهای ضدتانک و موشکانداز تجهیز و حتی تعدادی توپ را نیز آماده عملیات کرد. شاید به همین دلیل بود که حملات رسته زرهی عراق به دزفول و اهواز نتوانست شکافی در صفوف ایرانیان ایجاد کند. تا این زمان بیشتر مردم محلی از جمله اعراب بومی ایران برای مقاومت در برابر حمله صدام سلاح به دست گرفته بودند.
عراقیها گمان میکردند اعراب ایران از حمله آنها استقبال خواهند کرد و شاید به خاطر همین اطمینان بود که نیروهای زرهی خود را در حمله به خوزستان به سه دسته تقسیم کردند و با شمار اندکی پیاده نظام راهی شدند. برخلاف انتظار عراقیها، اعراب خوزستان در برابر آنها اسلحه به دست گرفتند.
در اولین روزهای جنگ ساکنان اهواز به چشم خود دیدند که تعداد زیادی از اعراب ایرانی، قبل از عزیمت به صفوف مقدم برای پشتیبانی از سربازان ایرانی مدافع اهواز، سوار بر جیپ وارد مرکز شهر شدند، به رقص سنتی جنگ اعراب پرداختند و به عربی و فارسی وفاداری خود به ایران را اعلام کردند. اعراب خوزستانی بسیاری در طول جنگ و پس از آن به موقعیتهای نظامی و سیاسی بالا دست یافتند. یکی از این افراد علی شمخانی بود که با بیروهای عراقی جنگید و چند تن از برادران خود را در جنگ از دست داد. شمخانی بعدها وزیر دفاع ایران شد.
جنگ در خرمشهر طولانی و سخت بود. مردم محلی سربازان ایرانی را به بهترین کمینگاهها و مواضع دفاعی هدایت میکردند. به ویژه تکتیراندازهای ایرانی بسیار موفق عمل میکردند. نیروهای ویژه عراق و سرباران گارد ریاست جمهوری خیلی زود از راه رسیدند تا نیروهای دیگر را برای حمله به خرمشهر تقویت کنند اما هیچ نقشهای از شهر نداشتند. جنگ تا 19 آبان خانه به خانه و خیابان به خیابان ادامه یافت. سرانجام عراقیها اعلام کردند خرمشهر از پای درآمده است. فرماندهی عالی عراق اعلام کرد که با وجود برتری و قدرت آتش، تلفات آنها حدود 2000 کشته، سه برابر آن مجروح و تقریبا 200 تانک و وسایط نقلیه زرهی بوده است. شایعههای هشدار دهندهای هم بر سر زبان بود مبنی بر این که سربازان شیعه عراق به سوی نیروهای خودی شلیک کردهاند.
نیروهای زرهی عراق که در زمینهای باتلاقی منطقه آبادان مشغول عملیات بودند خیلی زود با چند مشکل مواجه شدند.
در یک مورد 200 تانک و وسیله نقلیه زرهی عراقی در باتلاقها فرو رفت و حداقل 80 دستگاه به دست ایرانیان نابود شد. حدود 2 آبان آتشبار بالگردهای عراقی بخشهایی از توپخانه ایران را نابود کرد، اما هواپیماهای نیروی هوایی ایران به سرعت مقابله به مثل کرد و تعدادی از سلاحهای خودکششی عراق را نابود ساخت. ناکامی صدام در تصرف آبادان به معنی قرار گرفتن کشتیهای عراقی در معرض آتش توپخانه ایران هنگام تلاش برای دسترسی به آبراهه اروندرود/شطالعرب بود. اوضاع به بنبست رسید. پادگان آبادان سعی داشت با ستونهای ارتش که از آذر تا دی 1359 ه.ش در حال پیشروی از شرق بودند ارتباط برقرار کند، اما مقاومت سنگین عراق مانع آن بود. عراقیها نیز در حمله به آبادان ناکام ماندند.»
کتاب «ایران در جنگ از چالدران تا جنگ تحمیلی» در 766 صفحه شمارگان 1100 نسخه و بهای 95 هزار تومان از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد.
نظر شما