محمدرضا آهنچیان گفت: جریان رهبری کننده در این چهل سال برای علوم انسانی وجود داشته ولی منابع پشتیبان آن همچنان غیرقابل اعتماد هستند. فقدان ملاک سنجش اثربخشی همچنان وجود دارد و تلاش بسیاری در کشور برای علوم انسانی میشود در حالی که سنجش اثربخشی آن بسیار دشوارتر از سایر علوم است. در مجموع باید در این چهل سال، علوم انسانی در پیوندجویی با جامعه ناموفق بوده است.
محمدرضا آهنچیان در این نشست بازخوانی از چهار دهه علوم انسانی در ایران ارائه کرد و گفت: آنچه که به عنوان علوم انسانی گفته میشود، شامل آنچه که در علوم سخت یا علوم پایه هست، نمیشود. در واقع علوم انسانی بخش وسیعی از دانش انسجام یافته را در برمیگیرد که در این ارائه مورد تأکید و توجه است. برنامه نیز به عنوان یکی دیگر از کلید واژه های پژوهش من به عنوان یک نقشه عملیاتی رو به آینده تعریف میشود. بنابراین گامهای لازم برای تحقق هدف در این نقشه راه باید وجود داشته باشد. از سوی دیگر منظور از توسعه، رشد متوازن و همه جانبه ابعاد شکل دهنده به یک پدیده یا وجود است. نقشه راه توسعه برنامه عملیاتی و عینی برای رشد یک پدیده متوازن است که در اینجا علوم انسانی فرض شده است.
وی ادامه داد: علوم انسانی در نگاه عام هر شاخه از علوم است که به جنبه فیزیکی توجه نمیکند و دستاورد آن لزوما تببین نیست و از این رو به پیش بینی پدیدهها نمیاندیشد. از این منظر علوم انسانی طیف عظیمی از دانش بشری را در بر میگیرد که ادبیات و الهیات از این جنس هستند.
مدیر کل برنامه ریزی آموزشی وزارت علوم و تحقیقات و فناوری با بیان اینکه دانشگاه به عنوان یکی از اصلیترین نمادهای مدرن آموزش عالی است که نخستین تظاهر آن در کشور در تأسیس دانشگاه تهران بازیابی میشود افزود: البته دانشسرا عالی هم قبل از دانشگاه تهران بوده است اما به صورت رسمی نخستین تظاهر آن در دانشگاه تهران است. به هر حال توسعه علوم انسانی بدون هم نوایی با بستر فرهنگی که از انتظامات متناسب آن برخوردار باشد، ممکن نیست. افزایش تعداد و گسترش انواع نهادهای آموزش عالی متولی علوم انسانی در کشور ما به معنی توسعه آن تلقی نمیشود.
آهنچیان با اشاره به وضعیت علوم انسانی در چهل سال پیش از انقلاب (۱۳۱۷ تا ۱۳۵۷) بیان کرد: عنوانی که میتوان برای نخستین چهل سالگی گذاشت، «علوم انسانی به مثابه کالا» است. شیء وارگی یا شباهت یافتن علوم انسانی به شیء و کالا را میتوان به عنوان خلاصه نگاه به علوم انسانی در چهل سال نخست مشاهده کرد. به نظر میآید که در این دوره چشم انداز، آشنا شدن و پذیرفتن بوده که دانشگاه به عنوان یک نهاد مدرن وارد جامعه ایران میشود و علوم انسانی در دل دانشگاه این ارتباط را با جامعه ایرانی پیدا میکند و با مدرنیته مواجه شویم.
وی افزود: بیرون از نظام آموزش عالی، نیز ما سفرهای سه گانه ناصر الدین شاه به اروپا، در کنار ورود خودرو و سینما به کشور را داریم البته کتابهایی هم وارد ایران شد که تقریباً سی سال پیش از آن، ترجمه آثار غربی در ایران در دوران معاصر با آثاری چون کتاب اقتصاد سیاسی از ژول ریشار از مهم ترین آثار علوم انسانی روز غربی در آن دوران آغاز شده بود. آن طور که در این مطالعه متوجه شدیم هیچ عمد و قصدی در ورود علوم انسانی از غرب و برای ترجمه این کتاب وجود نداشته و فردی به نام ریشار کنار شیرازی وجود داشته است که کتابی را که از مستشرقان هدیه گرفتهاند ترجمه کردند. اما اینکه ببینم جایی سندی وجود داشته من پیدا نکردم.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه در درون نظام شوق بزرگ شدن با استفاده از نظام آموزش عالی وجود داشته است گفت: در علوم انسانی در آن شاخههایی که شکل گرفته شوقهایی وجود داشته و فرایندی بین نظام آموزشی و شغلهای شکل گرفته و نیازها به وجود میآید.
آهنچیان افزود: برای اینکه علوم انسانی در این دوره و در درون نظام آموزش عالی با نقشه معینی مسیر توسعه اش فراهم شده باشد، نیز سندی در وزارت فرهنگ و علوم نیافتهام و در واقع اینکه سند معینی برای توسعه علوم انسانی وجود داشته باشد، مشاهده نمیشود. اینکه کشور به چه رشتههای علمی نیاز دارد تا بر اساس آن رشته وارد کند نیز من سندی مشاهده نکردهام. در حوزه مدیریت آموزشی میدیدم که مهمترین دلیل ورود رشته مدیریت آموزشی به ایران یک تصادف بوده است و نه چیزی بیش از آن. استادی در سال های ۵۲ یا ۵۳ به خارج از کشور برای گرفتن مدرک اعزام میشود و آن مدرک مدیریت آموزشی است و پس از اینکه به کشور باز میگردد، کتابی ترجمه و وارد بازار میشود و همزمان با آن در کمیتههای انقلاب فرهنگی این رشته مطرح میشود و از سال ۱۳۶۲ جزو رشتههای دانشگاهی شناخته میشود. طبیعتاً این نیازمخفی وجود داشته ولی اینکه با مطالعه تشخیص داده شده باشد که چنین رشتهای مورد نیاز است و چند تن از افراد مستعد را برای تحصیل در این رشته به خارج از کشور اعزام کنیم را مشاهده نمیکنیم.
به گفته این استاد دانشگاه، به هر حال مهمترین راه ورود رشتههای نو به کشور همین ترجمهها است و اساتیدی که برای تحصیل به خارج از کشور رفته اند و سوغاتی آنها آثاری بوده که ما با برخی از رشتههای علوم انسانی روز آشنا شویم. علوم انسانی در چهل سالگی نخست خود مواجه با توسعه دانشگاهها در کشور شده که به تدریج باعث رواج این شاخه در کشور شده است. اگر همین آثار صد سال پیش وارد کشور شده بود آن قلمرو گسترش علوم انسانی محدود بود. اکنون ما بیش از دو میلیون دانشجو در سال 95 داشتیم که در حوزه علوم انسانی تحصیل کردند اما ما در سال 57، 170 هزار دانشجو داشتیم که نسبتش در علوم انسانی مشخص نیست. در درون نظام، ورود علوم انسانی به توسعه دانشگاه کمک کرده است اما نتیجهای که از دوره اول میتوان گرفت این است که علوم انسانی چیزی فراتر از جسم یا شیء نبوده و این ایده به این معنی که از این بستر رشد کرده باشد، مشاهده نمیشود و از نیازی سرچشمه گرفته نشده و به نیاز معینی پاسخ نمیداده و نیازی را هم خلق نمیکرده است پس علوم انسانی «بدون» بوده است! چون بعدش یک علوم انسانی «با» داریم.
استاد دانشگاه فردوسی مشهد با اشاره در بخش دیگری از سخنانش درباره به دومین چهل سالگی علوم انسانی در ایران سخن گفت و افزود: در این دوره یعنی از ۱۳۵۸ تا ۱۴۰۰ نگاه ابزاری به علوم انسانی به وجود آمده است. سه چشم انداز در اینجا در نظر گرفته میشود؛ یکی بسط آشنایی و مناقشه بر سر پذیرفتن علوم انسانی که به هر نحو وارد کشور میشد. دوم، بالا آمدن گفتمان سنت و تمدید تشدید نبرد سنت و مدرنیسم مخصوصاً از طریق علوم انسانی که وارد میشد، مشاهده میشود. سوم، نوزایی دینی به یک روایت و پس از آن معرفت افزایی مبتنی بر دین که به کمک علوم انسانی ممکن بود. شاید بتوان اصلی ترین چشم انداز که رفته رفته شکل گرفت را این سه مورد دانست.
آهنچیان با تاکید بر اینکه انقلاب اسلامی و تلاطم ناشی از آن زمینه مساعدی را برای رونق علوم انسانی در کشور فراهم کرد ادامه داد: علوم انسانی وظیفه پشتیبانی از بینش تغییر یافته مردم نسبت به جهان که حاصل انقلاب اسلامی بود را بر عهده گرفت. جریانهای سیاسی بعد از انقلاب برای ترویج خط فکری خود ابزار بسیار در دسترسی به نام علوم انسانی داشتند که هر کدام از نگاه ایدئولوژیک و مبانی نظری متفاوتی وارد این عرصه شده بودند. نبرد بین نیروهای همفکر انقلاب اسلامی و دیگریها درگرفت که علوم انسانی میدان اصلی نبرد بود.
به گفته وی، کالای علوم انسانی در مسیر موفقیت سیاسی به عنوان یک ابزار هویدا شد و کم کم این موضوع شکل گرفت. در دوره دوم، که ما با علوم انسانی ابزاری نگاه میکردیم، بسیاری از خطوط فکری مغلوب کنار گذاشته شد و خط فکری که معروف به خط فکری انقلاب اسلامی بود، بر علوم انسانی کنترل پیدا کرد و در نیمه دوم چهل سالگی یعنی از ۲۰ سال گذشته از سال 76 تا کنون بحث هم زمانی رقابت کنترل در کنار یکدیگر وجود دارد. حال آن خط های فکری ۱۳۵۰ که بیشتر متأثر از انقلاب ۱۷ اکتبر ۱۹۱۷ بود در کل جهان فروکش کرده بود و قاعدتاً این رقابت بین خط های فکری موازی با وجوه اشتراک بسیار زیاد صورت گرفته بود که ما در آن دوره هستیم. دانشگاهها در دهه نخست این دوره نقش بازیگر اصلی را بازی کردند. در 20 سال گذشته دانشگاهها هم اما نقش پیرو رو دارند.
وی با بیان اینکه در چهل سال دوم، در درون نظام آموش عالی تغییرات ایجابی داشتهایم، گفت: شکل گیری شورای انقلاب فرهنگی در سال ۶۳ یکی از پایدارترین تحولات در درون نهاد آموزش عالی بوده که اثرات بسیار همه جانبه در حوزه های بسیار فرهنگی از جمله آموزش عالی داشته است. تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی که نمیتوانیم بگوییم مستقیماً برای توسعه علوم انسانی به وجود آمد ولی نمیتوان تصور کرد که دانشگاه آزاد اسلامی در این زمینه نقش کم رنگی داشته است. دانشگاه آزاد به یک نحو آموزش عالی را در گوشه و کنار کشور رواج داد و این میل به آگاهی فزایی که پس از انقلاب اسلامی ایجاد شده بود، را به وجود آورد.
وی افزود: همچنین توسعه دانشگاه پیام نور و گسترش نظام دانشگاهی از راه دور که مبتنی بر آموزش الکترونیک بود، بنیادش در علوم انسانی گذاشته شد و بعد در دهه 80 به سمت علوم دیگر سوق یافت. تأسیس پژوهشگاهها و توسعه آنها با محوریت علوم انسانی که شامل ۱۸ پژوهشگاه وابسته به وزارت علوم میشود که ۸ تا از آنها با علوم انسانی مرتبط هستند شکل گرفت. همچنین تأسیس دانشگاههای حوزهای داشتیم که در حال حاضر ۲۲ دانشگاه با این ویژگی به وجود آمده است. علوم انسانی حوزهای در این بخش رواج یافته است و به جامعهالمصطفی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه و .... میتوان به آنها اشاره کرد. همچنین شکل گیری دانشگاههای غیرانتفاعی از آغاز دهه 1380 از جمله عوامل دیگر توسعه علوم انسانی در کشور بودهاند که به 300 دانشگاه رسید و قرار است تا پایان دولت به 220 دانشگاه از طریق انحلال خودخواسته برسد. آمارها نشان میدهد 47 درصد دانشجویان در علوم انسانی مشغول به تحصیل هستند.
آهنچیان با بیان اینکه در آموزش عالی برخی از تغییرات سلبی هم داشتیم عنوان کرد: بدین معنی که وزارت علوم باید تغیراتی میکرد که به شکل خودجوش به آن تغییرات نمیاندیشید؛ هماهنگ شدگی با سیاستهای کلان توسعه و پذیرندگی تغییرات خاص به دلیل نیازهای خاص از این جمله بود. قاعدتا این هماهنگ شدگی در ساختارهای رسمی باید اتفاق بیافتد. از سوی دیگر جریانهای غالب فکری و فرهنگی که حضور دارند از رسمیت برخوردارند اما به شکل غیرمستقیم با طرح مطالبات تغییرات را از نظام اموزش عالی میخواهند و این نظام باید خود را مجاب کند تا پذیرندگی داشته باشد.
مدیر کل برنامهریزی آموزشی وزارت علوم گفت: در سال 97 شورای عالی برنامهریزی و گسترش آموزش عالی تشکیل شده است. ما در چهل سالگی دوم با اتفاقاتی روبه رو هستیم که نقشه آموزش عالی میتواند روی حوزه علوم انسانی تاثیر بگذارد. این شورا عهدهدار سیاستگذاری در توسعه و پژوهش علوم انسانی هم هست. ما در زیر مجموعه شورای عالی سه دفتر داریم که در یکی از گروهها بیش از 70 متخصص حضور دارند. دفتر گسترش هم مسئولیت تصمیم گیری فعالیت دانشگاه و رشتههایی که باید تاسیس شوند را بر عهده دارند، در نتیجه به نسبت چهل سالگی اول، نتیجهای که از این دوره میگیریم، گسترش رشتهها و به تبع آن گسترش موسسات آموزش عالی و پژوهشی بوده است.
وی با بیان اینکه علوم انسانی در این چهل ساله دوم علوم انسانی با نقشه راه بوده است، اما این نقشه ثمره خود را هنوز ندیده است تاکید کرد: نقش جامع علمی کشور که در دهه ۸۰ مطرح شد، یک نقشه راه بود که میتوان گفت به نسبت چهل سال گذشته توجه بیشتری به آن شده است. در نظر گرفتن مختصات فیزیکی برای علوم انسانی و علوم انسانی با ابزار و صاحب یک روایت است. جریان رهبری کننده در این چهل سال وجود داشته ولی منابع پشتیبان علوم انسانی همچنان غیرقابل اعتماد هستند. فقدان ملاک سنجش اثربخشی همچنان وجود دارد و تلاش بسیاری در کشور برای علوم انسانی میشود در حالی که سنجش اثربخشی آن بسیار دشوارتر از سایر علوم است. در مجموع باید در این چهل سال، علوم انسانی در پیوندجویی با جامعه ناموفق بوده است.
نظر شما