یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۵
اسناد محرمانه نگاه ما به تاریخ را تغییر می‌‌دهد

سید مسعود رضوی، نویسنده کتاب «تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا جنگ؛ هاشمی و انقلاب» گفت: با گذشت زمان و تغییر بینش و آمدن اطلاعات جدید و اسناد محرمانه، نگاه ما هم به تاریخ تغییر می‌کند. روایت من در این کتاب، از یک نظر منحصر به فرد است اما قضاوت‌هایی کرده‌ام که امروز دلم می‌خواهد این قضاوت‌ها از کتاب حذف شود.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مریم منصوری: کتاب «تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا جنگ؛ هاشمی و انقلاب» نوشته سید مسعود رضوی از سوی انتشارات اطلاعات باز چاپ شد.
این کتاب که بار نخست در انتشارات همشهری منتشر شده بود، با مقدمه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به بازار کتاب ارائه شده است. رضوی بعد از گذشت سال‌ها، امروز در این کتاب جای کار می‌بیند، اما در این چاپ هم به جز معدود اصلاحات، تغییر زیادی انجام نداده است. چرا که معتقد است؛ آن کتاب دیگری است.

با سید مسعود رضوی  گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

در مقدمه  کتاب آورده‌اید که در هنگام نوشتن این کتاب، بسیار جوان بوده‌اید. با توجه به سال‌هایی که از نگارش و چاپ نخست آن می‌گذرد و  تجدید چاپی که امسال از این کتاب منتشر شده است، آیا در چاپ مجدد، تغییراتی هم داده‌اید؟
مجموع تغییراتی که در این کتاب داده‌ام، سه یا چهار مورد است که این‌ها هم شامل تغییرات اصلی و محتوایی نمی‌شود. اگر تغییرات جدی صورت می‌گرفت، کتاب دیگری بود که باید با نام دیگری منتشر می‌شد. چون از آن زمان تا کنون، دیدگاه‌های من خیلی تغییر کرده است. اما فارغ از این، هنوز برای این کتاب، تقاضاهایی وجود دارد.
 
دلیل این تقاضاها چیست؟
شاید به خاطر این که نوع مدارک و مستندات و اسنادی که در این کتاب ارائه شده، منحصر به فرد است و قبل یا بعد از آن استفاده نشده بود. بخشی از این اسناد را اواسط دوره ریاست جمهوری آقای رفسنجانی در اختیار ما قرار دادند که شاید به دلیل محرمانه بودن آنها در اختیار دیگران قرار نگرفته بود. بخشی دیگر هم شاید به دلیل چابکی ذهنی و به دلیل شغلم که روزنامه‌نگار بودم، از ابتدای انقلاب، اسناد و مدارک مربوط به گروهک‌های مختلف مثل چریک‌های فدائیان خلق و... را از روزنامه‌های مختلف که در آن روزها در دسترس بودند، جمع‌آوری کردم. بخشی از اسناد و اعلامیه‌ها و... را هم در همان روزهای انقلاب از خیابان‌ها جمع می‌کردم و در مجموع توانستم تصویری ابتدایی، متصل و منسجم از انقلاب در سال‌های ابتدایی‌اش روایت کنم.

اشاره کردید که در طول زمان، نگرش شما دچار تغییراتی شده است. با این وجود، الان چه نگاهی به این کتاب دارید؟
با گذشت زمان و تغییر بینش و آمدن اطلاعات جدید و اسناد محرمانه، نگاه ما هم به تاریخ تغییر می‌کند. روایت من در این کتاب، از یک نظر منحصر به فرد است. نویسنده جوان بوده، حوصله داشته و به تمام جاهایی که امکان‌پذیر بوده، سر زده است. متن اعلامیه‌های گروه‌های سیاسی که در این کتاب آمده را از روی اصل اعلامیه‌هایی که آن روزها در خیابان‌ها پخش می‌شد، آورده‌ام. من از نوجوانی این اسناد را نگه می‌داشتم. به نوعی می‌توان گفت که علم تاریخ هم به این ترتیب و با نگاه به اسناد یک دوره زمانی مشخص پدید می‌آید.

اما در شرایط انقلاب یک جور افسون‌زدگی به وجود آمده بود که برخی فکر می‌کردند از دیگران متمایز هستند؛ نوعی نگاه خودی و غیر خودی. در این شرایط، نویسنده به خودش اجازه می‌دهد که قضاوت کند. در حالی که کار مورخ، قضاوت کردن نیست. من هم در این کتاب، قضاوت‌هایی کرده‌ام که امروز دلم می‌خواهد این قضاوت‌ها از کتاب حذف شود.
 
تغییرات کتاب در چاپ جدید، شامل چه مواردی می‌شود؟
از آن جمله، می‌توانم به پاورقی‌های خیلی طولانی که در کتاب آمده بود، اشاره کنم. برخی از القاب و صفت‌ها که خیلی کم بودند اما ممکن بود به توهین برداشت شود حذف کردیم و اسنادی که برای اولین بار من در این کتاب منتشر کرده بودم، اما بعدها در سایت آقای رفسنجانی و کتاب‌هایی که توسط دفتر ایشان منتشر شد هم آمد و از کتاب حذف شد.


 
در این کتاب، آیا بیشتر به تاریخ سیاسی انقلاب پرداخته‌اید یا نسبت آقای هاشمی با وقایع انقلاب را مد نظر داشته‌اید؟
این کتاب، روایت کلی از تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا هنگام جنگ است و البته چند ماه نخست جنگ را هم دربرمی‌گیرد.

یعنی شما اسناد این کتاب را با محوریت آقای هاشمی گردآوری کردید؟
مدارک خیلی زیادی درباره آقای هاشمی وجود داشت. بخشی از آنها را مرکز پژوهش‌های مجلس در اختیار ما گذاشت. برخی را مرکز پژوهش‌های ریاست جمهوری در زمان آقای هاشمی و بخشی هم در دفتر نشر معارف موجود است که  انتشارات مربوط به خانواده آقای هاشمی است. دیگر این که من به دقت، مطمئن بودم که نقش سیاسی آقای هاشمی ادامه خواهد داشت. برخی فکر می‌کردند که بعد از دوره دوم ریاست جمهوری و مجلس چهارم، آقای هاشمی حذف خواهد شد. اما ما آرزو می‌کردیم که این اتفاق نیفتد. چون یک سیاستمدار آزموده و آینده‌نگر بود و صلاح هم نبود که کنار رود.

در هنگام تالیف این کتاب هم به اسم اینکه آقای هاشمی اشتباهاتی داشته، حملاتی به ایشان شد. از طرف جریان موسوم به چپ، با کتاب‌های آقای گنجی، در زمان آقای خاتمی شد که کمک بزرگی به راست متحجر و افراطی کردند. در حالی که تمام افرادی که در انقلاب بودند به دلیل بی‌تجربگی، امکان دارد اشتباهاتی هم کرده باشند. همین کار، بعدها توسط احمدی نژاد انجام شد که به تلویزیون آمد و یک سری از مسائل را مطرح کرد. اما در مجموع، آقای هاشمی تا چند ماه آخر عمرش در موازنه سیاسی ایران تاثیر انکارناپذیری داشت.
 
در روایت روزهای نخست انقلاب تا شهریور 59 که جنگ شروع شد، چه تفسیری از عملکرد دولت موقت و آقای بازرگان دارید؟
دولت بازرگان، یک دولت طبیعی از بطن انقلاب بود و آنها، تنها کسانی بودند که در آن شرایط توانایی کار اجرایی داشتند. کسانی که با بازرگان بودند، نیروهای جبهه ملی و بازماندگان مصدق بودند که نوع نگاه‌شان با مذهبی‌ها فاصله داشت. آسید ابوالفضل زنجانی و مرحوم طالقانی، نهضت مقاومت ملی را تشکیل دادند که به جریان ملی- مذهبی موسوم شدند و بازرگان، بعدها ریاست آنها را به عهده گرفت. و در دهه 40 با عنوان نهضت ملی شناخته شدند که نزدیک‌ترین جریان روشنفکران و مدیران اجرایی به مذهبی‌ها بود. اما جریان مذهبی‌ها که به آقای خمینی نزدیک بودند، کار اجرایی نکرده بودند. شاید برخی از آنها در کشورهای مختلف، دوره‌های چریکی دیده بودند. اما نیروهای بازرگان، همه متخصص بودند و کار اجرایی کرده بودند؛ همه مدیر و متخصص و... پس پیوستگی بازرگان، در آن شرایط یک اتفاق طبیعی بود.

امام خمینی هم کس دیگری را نداشت و بازرگان، بهترین گزینه بود. از طرف دیگر، بازرگان، با تندروی‌های نامعقول ابتدای انقلاب نمی‌توانست کنار بیاید و انقلابی‌های جوان هم این نکته را درک نمی‌کردند. در نتیجه، تضادی بین او و انقلابیون به وجود آمد که مهم‌ترین مورد آن، اشغال سفارت آمریکا و ماجرای گروگان‌گیری‌ها بود. دولت بازرگان یا باید این مساله را تایید می‌کرد و یا کناره‌گیری می‌کرد. آنها هم کناره‌گیری کردند. اما اتفاق مهم این بود که در این دوره، نزدیکان و پیروان امام، در همراهی با دولت و عضویت در شورای انقلاب، تجربیاتی کسب کردند که بر اساس آن توانستند دولت جدید را تشکیل دهند. که البته به فعالیت آنها هم انتقاداتی وارد است.
 
چه انتقادهایی؟
آنها این کار را با هزینه‌های گزاف و پاک‌سازی‌های بی‌مورد و از بین‌بردن سرمایه‌های موجود انجام دادند. در مورد محیط زیست هم اشتباهات جبران‌ناپذیری داشتند. تصورات ساده‌لوحانه از مساله آب و کشاورزی از آن جمله است و می‌توان گفت که به طور عملی به اقلیم کشورمان توجه نداشتند و مدیران جوان‌تر از آن بودند که به این موارد آگاهی داشته باشند.
آقای بازرگان، نماد جریانی بود که به قانون و تجربه اعتقاد داشت و می‌دانست که چگونه با مردم و جریان‌های مختلف تعامل کند. جلوی رفتارهای افراطی را بگیرد تا سرمایه‌های کشور به هدر نرود. کسانی که در آن روزها برخی از نخبه‌ها را پاکسازی کردند، در جنگ مجبور شدند که به سراغ آنها بروند و خواهش کنند که برگردند. بر اساس نوشته‌های سردار صیاد شیرازی می‌توان گفت که برخی از خلبان‌های نیروی هوایی را از زندان اوین بیرون آوردند.

در این شرایط، آقای هاشمی نماد جریانی بود که با امام خمینی آمده بود و در صدد کسب تجربه بود. او خیرخواهانه با مسائل انقلاب برخورد می‌کرد. او نماد جریان اعتدالی است که به دنبال رهبری امام خمینی و خیلی به ایشان وفادار بودند و امام هم به این‌ها و به خصوص هاشمی خیلی اعتقاد داشت.
 
عکس روی جلد، یک موقعیت ویژه را ترسیم می‌کند. آقای بازرگان و آقای رفسنجانی در دو طرف آقای خمینی. کمی در مورد این عکس توضیح دهید.
بله. این اولین بار بود که مردم چهره یک روحانی جوان را در کنار آقای خمینی می‌دیدند و امام خمینی هم نمایندگی خودش را در فرماندهی کل قوا به ایشان داد و به این ترتیب، آقای رفسنجانی به بانفوذ‌ترین چهره انقلاب تبدیل شد. مخصوصا بعد از ترور بهشتی و مطهری.
 
آیا آقای هاشمی در مدیریت جنگ هم موثر بودند؟
نقش خیلی مهمی در این زمینه داشت. او معمار نیروهای انقلابی و مدیریت و ساختار سیاسی بعد از انقلاب بود. رابط معتمد و صبور بین تمامی جریان‌های سیاسی که حاضر شده بودند با انقلاب همکاری کنند. آقای خمینی به ایشان اعتماد داشت و از سوی دیگر، هاشمی رفسنجانی، مدیری منظم و پرکار بود. او از دهه 30 با امام در ارتباط بود و رابط امام با تمام گروه‌های سیاسی به شمار می‌آمد. از طرف دیگر، او مدیر اقتصادی قابلی بود و توانست دو گروه سپاه و ارتش را در یک تعادل نسبت به هم نگه دارد. تا این‌ها رو در روی هم قرار نگیرند. او معتقد بود که با گسترش سپاه ما یک ارتش چریکی نیمه منظم خواهیم داشت که بتوانیم با توطئه‌های سیاسی و ترورها مقابله کنیم.

آن زمان به صدور انقلاب اسلامی به کشورهای دیگر می‌اندیشیدند و این نگاه خیلی خریدار داشت. از سوی دیگر اجازه ندادند که ارتش سنتی و جنگی ایران از بین برود که در حفظ تمامیت ارضی موثر بود. هاشمی در آن وضعیت تحریم‌ها، برای تامین نیازهای اولیه ارتش به سختی اسلحه می‌خرید و با سرمایه‌داران و ایرانیان خارج از کشور ارتباط برقرار می‌کرد. شاید بتوان تنها نقطه ضعف آقای هاشمی را این طور توصیف کرد که وقت‌هایی که باید مذاکرات را ادامه می‌داد، زیاد بر نظر خودش پافشاری نمی‌کرد و معمولا سعی می‌کرد که به شکل طبیعی کارها ادامه یابد. او معمار صلح بود. در واقع بعد از فتح خرمشهر، تندروها نگذاشتند که هاشمی به کارش ادامه دهد.
 
چرا؟
ابتدا هاشمی و بسیاری از عقلا معتقد بودند که بعد از فتح خرمشهر، جنگ را تمام کنیم و عراق هم به ما غرامت می‌دهد. افراطیان معتقد بودند که الان هنگام صدور و توسعه انقلاب است. همین نگاه باعث شد که بعدها مجبور به پذیرش قطعنامه 598 شویم که امام از آن به جام زهر یاد کرد.

آقای هاشمی بر چاپ اول این کتاب مقدمه نوشته‌اند. شما با ایشان در ارتباط بودید؟ چه نگاهی به کتاب داشتند؟
من ارتباطی به آقای هاشمی نداشتم. انتشارات همشهری در آن زمان، اظهار تمایل کرد که کتاب را چاپ و منتشر کند. آقای کرباسچی که در آن زمان شهردار تهران بودند، مدیریت انتشارات را هم به عهده داشتند و یک نسخه از کتاب را پیش از چاپ، خدمت آقای هاشمی برد. آقای هاشمی هم با بزرگواری، کتاب را غلط‌گیری کردند. خیلی دقیق این کار را انجام داده بودند. بعد هم لطف کرده و مقدمه‌ای بر کتاب نوشتند که در چاپ اول کتاب هم منتشر شد.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
    چه عجیب است که بعضی ها هنوز می گویند که بعد از دهه ها که هاشمی و خانواده و اقوام و دوستان و هم فکری هایش بر همه . کشور حاکمیت داشتند و هر کار که خواستند کردند . نگذاشتند که که کاری انجام دهد ؟!!! ههههههههههههههههههه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها