داستان بلند «خوابهایت را در این خانه تعریف نکن محمود» داستان مرد سرگشتهای است که به تاریخ پناه میبرد.
این داستان روایتی از یک ماجرا در قرن پنجم و سالهای پایانی قرن چهارم است. نویسنده برای فهم بهتر خواننده از اشارات تاریخی که در متن به کار رفته، در مقدمه کتاب آورده است:
«نیشاپور قرن پنجم یکی از آبادترین و زندهترین شهرهای ایران بود. ابوسعید ابوالخیر صوفینامی در این شهر و در این عصر میزیست. ایشینیلی نام زنی است که از مریدان ابوسعید ابوالخیر بود و حسن مودب هم خادم خانقاه ابوسعید بود... به روایت مردمان پارهای را مناطق مرکز و جنوب ایران خر سرموسی گونهای ماهی نابیناست که در کاریزها به سر میبرد.... شکنجه غزها در تاریخ ایران و ادب فارسی بازتاب زیادی داشته است. خفه کردن با خاک یکی از شکنجههای رایج آنان بود. خاک را در حلق مردم میریختند تا از بین بروند. غزها مرو و مهنه (زادگاه و خاکجای ابوسعید» را هم نابود کردند.»
زبان این کتاب در ابتدای امر فاخر و نزدیک به دورهای است که روایت در آن شکل گرفته است. ماجرا به شکل زبانی حکایتگونه که گاهی اوقات نزدیک به زبان نقالی میشود پیش میرود. در ابتدای این داستان میخوانیم:
«این بار در راهی خواهم راند که دوردستها را بهتر ببینی. پرده از پیش چشمانت کنار بزن سیاوش. مبادا فقط به پیرامون پستت زل بزنی. اسب دیده را بتازان به دوردستها، به کرانهها. این جاده فرق میکند با جادههایی که دیدهای. تهران به خرانق کجا و خرانق به خرقان کجا! مبادا یکی از هزاران باشی و این تفاوتها را نبینی...»
در بخشهای دیگر این داستان با زبان سادهتری روبه رو میشویم و به ماجراهایی پرداخته میشود که در زمان حال میگذرد:
«... بازار نیشابور به هم ریخت و مردم از دوکانها و تیمچهها بر سر و روی زنان بیرون آمدند و و خرقهها دراندند. به چهار سوی کرمانیان رسیده بودیم که شیخ عنان گرداند و راه رفته را بازگشتیم. شیخ گرفته بود و به هر کسی میگفت: چیزی بگو که گشایشی شود...»
این داستان ماجرای استاد دانشگاهی را روایت میکند که به دلیل مشکلات محیط زیستی دنیای حاضر ترجیح میدهد به گذشته سفر کند و از طبیعت بکر آن دوران بهره ببرد. از همین رو روایت کتاب آمیخته با واقعیت و تخیل است. محمود یک استاد دانشگاه و فعال محیط زیستی است که به دلایلی کارش به زندان میکشد و همین اتفاق موجب جدایی همسرش از او می شود. محمود در اثر رویارویی با این اتفاق، زندگی در جهان فعلی را برنمیتابد و به قرون چهارم و پنجم سفر میکند.
در پشت جلد کتاب چنین نوشته شده است:
گفتم: «غلط کردم. ببخشای...» بعد هم برایش توضیح دادم که به حرف این و آن توجهی نکند و بداند که من هیچ وقت در نوجوانی کنار بخاری ننشستهام و موی گربهها را نکشیدهام و آن زبانبستهها را در سرمای کردیچال از خانه بیرون نراندهام و نگفتهام در برفها بغلتند تا سوزی که از جانب علمکوه میآید بیازاردشان. من هیچگاه به فرشته نگفتهام «این چه ناهاری است فرشته؟ سفرهای بینداز، پارچ آبی بیاور، پیازی قاچ کن». من هیچ گاه نگفتهام از غذاهای دبیرستان بدم میآید، من از حسنکیف پیاده راه نیفتادهام به سوی کردیچال و نگفتهام «گرسنهام مامان» و «غذاهای مدرسه بدمزه است». مادرم هیچ وقت نگفته «خاک بر سر آشپزتان، این چه مدرسهای است که آشغال به خوردتان میدهد». پدرم نگفته «غذای مفتی میخوری بگو خدایا شکرت. دعا کن به جان دولت که این مدرسه را ساخت و ناشکر نباش»
از این نویسنده پیش از این کتاب داستان «آخرین گاوهای دنیا» از سوی نشر او منتشر شده است.
کتاب «خوابهایت را در این خانه تعریف نکن محمود» نوشته عباس سلیمی آنگیل در 112 صفحه به قیمت 9000 تومان در 500 نسخه در سال 1397 از سوی انتشارات هیلا راهی بازار کتاب شده است.
نظر شما