کتاب «ایگو دشمن من است» با عنوان فرعی نبرد برای تسلط بر بزرگترین رقیب خود بر پایه فرضیهای خوش بینانه نگاشته شده است: ایگو لزوما نیرویی نیست که هر لحظه به زور شما را به ارضای خواستههایش وا دارد. ایگو را میشود مدیریت کرد. آن را میشود هدایت کرد.
کتابی که در دست دارید بر پایه فرضیهای خوش بینانه نگاشته شده است: ایگو لزوما نیرویی نیست که هر لحظه به زور شما را به ارضای خواستههایش وا دارد. ایگو را میشود مدیریت کرد. آن را میشود هدایت کرد.
در این کتاب افرادی مانند ویلیام تیکومسا شرمن، کارین گراهام، جکی رابینسون، الئنور روزولت، بیل والش، بنجامین فرانکلین، بلیسا ریوس، آنگلا مرکل و جورج. سی. مارشال بررسی میشود. آیا اگر ایگو آنها را بی پایه و عرق خود رها کرده بود، میتوانستند به این دستاوردها ـ نجات شرکتهای متزلزل، ارتقا هنر رزمآرایی، انسجام بخشی به بیسبال، تحول فن حمله در فوتبال، مقابله با ظلم و ستم، تحمل شجاعانه بدبختی ـ نائل شوند؟ بلکه در بطن هنر، نگارش، طراحی، کسب و کار، بازاربای و رهبری بی نظیرشان نوعی حس واقع بینی و هوشیاری نهفته بود؛ همان واقعبینی و هوشیاریای که همه ما باید کسب کنیم تا به قول رابرت گرین نویسنده و راهبردشناس «بتوانیم عنکبوت را توی تارش دوست داشته باشیم.»
با مطالعه زندگی این افراد در مییابیم که آنها محکم، مال اندیش و به طرز تزلزل ناپذیری واقعی بودهاند. البته به کلی عاری از ایگو نبودند بلکه در مواقع لازم، مهار کردن، به اختیار در آوردن و جهت دادن به آن را بلد بودند. آنها در عین بزرگی، متواضع بودند.
ما همواره میتوانیم، با اشاره به افراد جدا افتاده، به دنبال توجیه بدترین رفتارها باشیم. اما هیچ کس فقط به خاطر خودپرستی، توهم یا انزوا حقیقتا موفق نشده است. حتی اگر افراد مشهور خاصی این خصوصیات را داشته باشند، خصوصیات دیگری هم به دنبالشان میآید: اعتیاد، سوء استفاده (از خود و دیگران)، افسردگی و جنون. در واقع با مطالعه این افراد میبینیم آنها برجستهترین کارهایشان را زمانی انجام دادهاند که با این انگیزشها، اختلالات و نقاط ضعف مقابله کردهاند.
انسان فقط بدون بار ایگو است که میتواند بهترین کاراییاش را داشته باشد. از این رو به بررسی افرادی همچون هاوارد هیوز، خشایارشاه، اسکندر کبیر و بسیاری از داستانهای عبرت آموز دیگرانی در کتاب پرداخته میشود که حقیقت را گم کردند و نشان دادند که ایگو چه قمار خطرناکی میتواند باشد.
در این کتاب خواهیم دید که حتی موفقترین آدمها با چه تواتری میان ایگو و تواضع مردد میمانند و این تردید چه معضلاتی برایشان به بار میآورد.
در صفحات بعدی کتاب خواهید دید که اتکا به نفس، چگونه ژنرالی بی ادعا و دست کم گرفته شده را به پیشروترین جنگجو و راهبردشناس آمریکا در جنگ داخلی بدل کرد. یا بعد از همان جنگ، چگونه ژنرالی دیگر را از بلندای نفوذ و قدرت به فقر و رسوایی کشاند.
یکی، از زن دانشمندی هوشیار و بی هیاهو، نه تنها پبشرویی نوین، بلکه اهرمی برای صلح ساخت و دیگری دو مغز مهندسی جسور و به یک اندازه مستعد قرن بیستم را تسخیر کرد و در گردباد شهرت و جار و جنجال انداخت، پیش از آن که سر آمال و آرزوهایشان را به سنگ ناکامی، ورشکستگی، رسوایی و جنون بکوبد.
یکی بدترین تیم فوتبال تاریخ آمریکا را در سه فصل به فینال رساند و به یکی از برجستهترین خاندانهای این ورزش بدل کرد. در حالی که در این میان، مربیان، سیاستمداران، کارآفرینان و نویسندگان بیشماری بر معضلات مشابه فائق آمدند، فقط برای اینکه احیانا ناگزیر نشوند جایگاه بالاتر را به دیگری تقدیم کنند.
بعضی از افراد تواضع را میآموزند. برخی دیگر ایگو را انتخاب میکنند و بعضی آماده فراز و نشیبهای مثبت یا منفی سرنوشتاند. بعضی دیگر این طور نیستند. شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟ شما کدام یک از اینها خواهید بود؟ این کتاب را انتخاب کردهاید چون خودآگاه یا ناخودآگاه حس کردهاید که لازم دارید بالاخره به این سوال پاسخ بدهید!
کتاب «ایگو دشمن من است» با عنوان فرعی نبرد برای تسلط بر بزرگترین رقیب خود نوشته رایان هالیدی به ترجمه سارا افراز با شمارگان هزار و 100 نسخه در 214 صفحه به بهای 21 هزار تومان از سوی نشر پندار تابان منتشر شده است.
نظر شما