یادداشت احمد ابوالفتحی به مناسبت زادروز رضا جولایی
آنچه که میشود از جولایی آموخت؛ حاشیهنشینی با متون پرمایه
امروز 8مرداد زادروز رضا جولایی نویسنده پیشکسوت کشورمان است. احمد ابوالفتحی نویسنده؛ به همین مناسبت یادداشتی اختصاصی در اختیار خبرگزاری ایبنا قرار داده است.
حاشیهنشینی با متونِ پرمایه که چندان درگیرِ حواشیِ فضای ادبی نیست. حاشیهنشینی که سالها در سکوت نوشت و کم هم ننوشت و سالها کمتر دیده شد. اما اندک اندک متونِ پرمایهاش خودشان را بر میانمایههای همواره حاضر در صحنه تحمیل کردند. چه تعداد از داستاننویسانی که کارِ جدیشان را در دهه شصت آغاز کردند هنوز از نامهای پراهمیتِ فضای ادبی محسوب میشوند؟ تعدادِ کسانی که ماندهاند اندک است و با قاطعیت میشود گفت از میاندارانِ میانمایه آن روزگار حالا کمتر نامی به میان میآید. ولی جولایی که در آن روزگار هم حاشیهنشین بود هنوز در حاشیه خودش نشسته و مینویسد و حالا کمی در زمینه انتشارِ آثارش هم فعالتر شده و آثارش بیشتر از پیش دیده میشوند و قدر میبینند. شاید این نکته بدیهی به نظر برسد که فارغ از حاشیهها بودن و متن خواندن و متن نوشتن، تضمین کننده ماندگاری است. اما تازه آمدگان در فضای ادبی، به دلیلِ جو پرهایوهوی غالب، این نکته را به طور معمول فراموش میکنند. درگیرِ حواشی میشوند و متن را به فراموشی میسپارند. دقت در سلوکِ نوشتاریِ جولایی و همگنانِ او از این منظر میتواند برای همه ما نکاتی آموزنده داشته باشد.
جولایی تداومی مثالزدنی در نوشتن داشته و دارد. به گفته خودش «یک پروندهی کهنه» را چنین نوشته است: «نوشتنش ١٦ ماه طول کشید با روزی پنج ساعت کار آن هم بعد از کار روزانه. وسط این رمان هم دوبار سخت مریض شدم. شاید رمان مریضم کرد.» البته بنایم اسطورهسازی از جولایی نیست. همینجا میشود به این نکته هم اشاره کرد که به گفته خودش او آثارِ نیمهتمام هم در کارنامهاش دارد. اما تداوم از عمدهترین خصوصیاتی است که میشود از جولایی آموخت و آن را سرمشق قرار داد. جولایی متمرکز بر یک روند، خود را وقفِ نوشتنِ آثارِ اندیشهورزانه در پسزمینههای تاریخی کرده است. فارغ از آنکه چه نوع نوشتنی مدِ زمانه است، او در روایتِ برهههایی از تاریخِ قاجار و پهلوی مداومتِ درخشانی داشته است. نه اینکه او نقالِ وقایع تاریخیِ آن دورانها باشد.
مسئلهاش و پرسشش همواره یک پرسشِ جاندارِ جاودانه بوده است. پرسش درباره مسئله تقدیر (به ویژه در شب ظلمانی یلدا) پرسش درباره سازوکارِ سیاست (بهویژه در سوءقصد به ذات همایونی) و پرسش درباره مسئله انسانیت و احتمالِ به محاق رفتنِ آن در سایه ایدئولوژی (به ویژه در یک پروندهی کهنه). این اندیشهورزی در قالبِ روایت که از کمیابترین خصیصههای داستانِ فارسی است، از قضا یکی از ضامنهای ماندگاریِ یک اثر هم محسوب میشود. حالا حدودِ بیست و خردهای سال از انتشارِ شبِ ظلمانیِ یلدا و سوءقصد به ذاتِ همایونی میگذرد. داستانهای کوتاه درخشانی مثلِ جامه به خوناب و مونس و مردخای حالا سی و چند ساله هستند اما هنوز رنگِ زمان بر چهرهشان ننشسته است. چرا که درگیرِ اندیشهورزی درباره پرسشهای اساسیِ بشر هستند و چرا که با نثری صیقلیافته نوشته شدهاند و چرا که قصههای دلنشینشان را با تکنیکِ رواییِ قابل توجهی روایت میکنند.
تجربهگراییِ تکنیکی هم از خصوصیات قابل الگوبرداری جولایی است. در زمانی که هنوز الگوبرداری از روایتهای شرقی برای رماننویسی چندان باب نبود، جولایی در شبِ ظلمانیِ یلدا تجربهگرایانه به سراغِ الگوی رواییِ هزارویکشبی رفت و در زمانی که مقوله جعل در تاریخ امری چندان جا افتاده نبود، در سوءقصد به ذات همایونی او قهرمانش را یار و هممسیرِ استالینِ جوان کرد تا در رمانی ایرانی روایتی داستانی از روزگارِ زندگیِ استالین در اروپا ارائه دهد. او الگوهای پازلی در نوشتنِ رمان را بسیار پیش از آنکه باب شود مورد توجه قرار داد و همه اینها شاید به این خاطر بود که چندان دنباله روی ذائقهای که فضای ادبی به نویسندگان تحمیل میکند نبود. بدونِ توجه به چنان فضایی کارآگاه یحیای خود را که در سوءقصد جوان و پرتکاپو بود، در یک پرونده کهنه دوباره به کار گرفت. اینبار پیر و آزموده. پیری آزموده که بیتوجه به هیاهوی اطراف، سرنخها را دقیق و ظریف دنبال میکند و وقتی به مقصد میرسد و معما را کشف میکند به کنجِ خود میخزد. این روشِ خودِ جولایی هم هست. او در نوشتنِ رمان، کارآگاه یحییوار عمل میکند. مداوم و هوشیار و اندیشهورز و بهدور از حاشیه. مشتاقانه منتظرِ دو رمانی هستم که وعده انتشارشان را داده بود. یکی درباره زندگیِ جهانگیرخانِ صوراسرافیل (گفته بود این رمان «شکوفههای عناب» نام دارد) و یکی درباره قتلِ میرزادهی عشقی. منتظرم تا از پختگیِ نثر و غنای تکنیکی و قدرتِ قصهگوییاش لذت ببرم.
نظرات