یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۶
عشق به زبان ساده در «در شهری کوچک گم شده‌ام»

داستان بلند «در شهری کوچک گم شده‌ام» روایت عشق و آدم‌های عاشق از نگاه دختری جوان است در شهرهای بزرگی که به نظر کوچک و حقیر می‌رسند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، داستان بلند «در شهری کوچک گم شده‌ام» نوشته مونا حسینی از سوی انتشارات مروارید منتشر شد.

راوی این داستان اول شخص است و از زاویه دید دختری جوان روایت می‌شود. کلمات، فضا و نگاهی که در این کتاب وجود دارد همه بر جوانی و طراوت راوی گواهی می‌دهند. نگاه راوی به زندگی نگاه جوان سردوگرم نچشیده روزگار است. دختری که تنها پی آرزوهای خود می‌رود و تنها چیزی که برایش مساله است،‌ عشق است و احساس. در ابتدای فصل دوم از این داستان می‌خوانیم:

«مواظب آرزوهایتان باشید چون ممکن است روزی به آن‌ها برسید. چه عجیب این را گفته‌اند. توی کلاس ادبیات قرن بیستم بود که استادم راجع به سفر فرانسه‌اش حرف می‌زد و ما همگی حسرت‌زده از سال‌های سپری‌شده در کلاس‌هایی که در آن‌ها فرهنگ، زبان و تصاویری از جایی را دیده و آموخته بودیم که در واقعیت ندیده بودیم...»

در این داستان بلند خواننده با ارجاعات مستقیم فراوانی روبه‌رو می‌شود. این کتاب کم‌حجم پر از اسامی فیلم‌ها، نویسنده‌ها،‌ مکان‌ها و حتا شخصیت‌های معروف داستانی است که راوی و چه بسا خود نویسنده در زندگی شخصی‌اش از آن‌ها خاطره‌ای دارد:

«... یاد خجالت صبحگاهی گرگوار سامسا افتادم. فروشنده جوانی که یک روز صبح بعد از بیدارشدن از خواب متوجه می‌شود به یک حشره نفرت‌انگیز تبدیل شده است....»

در تک‌تک کلمات و ارجاعات این داستان صحبت از عشق و احساس است. راوی در هر جا و مکانی که وارد می‌شود به دنبال گرفتن توجه و دریافت واکنش‌های عاطفی است که ببیند مورد توجه قرار گرفته یا خیر:

«... مدت‌ها بعد وقتی یک روز پاییزی آفتابی به کتاب‌فروشی رفتم درست روبه‌روی همان جای قبلی آن مرد را دیدم. خندان و بسیار شیک به طرفم آمد. مانتوی مشکی با شال سفیدم او را به وجد آورده بود و این را از طرز نگاه‌ کردن‌اش یافتم...»

در این کتاب خبری از مشکلات زندگی و مسائلی اجتماعی که یک دختر جوان ممکن است در نرسیدن به آرزوهای خود با آن‌ها مواجه شود،‌ نیست. همه چیز عالیست و کافیست تنها چیزی را بخواهی و در کمال تعجب که حتا گاهی خود راوی هم ناچار به اعتراف می‌شود،‌ تمام آرزوها محقق و دست‌یافتنی می‌شود:

«...یک معجزه بود. سفیر جواب ایمیل را داده بود که اگر همین امروز مدارک را به سفارت تحویل بدهم شاید با تاخیر در شروع کلاس‌ها ویزا بگیرم... من در ناامیدی با یک معجزه به کشور رویایی‌ام رفتم.»

یکی از نکات مثبت داستان بلند «در شهری کوچک گم شده‌ام» ارجاعاتی است که به ادب و هنر معاصر ایران داده شده است. به هر حال هر چقدر هم گفتن از فیلم های فرانسوی و نویسنده‌هایی مانند پروست جذاب و شیرین به نظر برسد،‌ کاری است که یک میلیون نویسنده پیش‌تر از این انجام داده‌اند. اما گفتن از فیلم‌ها و کتاب‌های روز معاصر ایرانی چیزی است که در کمتر اثری به چشم می‌خورد. در صفحه 27 از این کتاب می‌خوانیم:

«اسم یکی از فیلم‌ها را که خواست بگوید از من پرسید: «نمی‌دونم به فرانسوی چی میشه؟
اسم فیلم «به همین سادگی» بود.
من این فیلم را سه سال بعد دیدم ولی گلی آن قدر از آن خوشش آمده بود که سی دی آن را هم گرفته بود. دوست داشت هر وقت دلش می‌خواهد ببیند»

از خصوصیات دیگر این کتاب، نثر آن است. همه چیز با ساده‌ترین و آشناترین کلماتی که ممکن است بیان می‌شود و خواننده به هیچ ترکیب واژگانی خاصی که از قبل نشنیده باشد و یا اثری از خلاقیت در آن باشد،‌ برخورد نمی‌کند. همه چیز همانی است که یک آدم معمولی ممکن است در زندگی با آن برخورد کند نه چیزی بیشتر از آن:

«هنوز تلفنی در تماس بودیم. حالم را می‌پرسید فهمیده بودم که با صدا عاشق می‌شوم چون هر بار با شنیدن صدایش قلبم به تپش می‌افتاد. فکر نمی کردم بسته پاک‌کن‌های رنگی و سی‌دی خولیو باعث شوند که عاشق شوم.»

راوی داستان «در شهری کوچک گم شده‌ام» در تمام مدت در حال دادن اطلاعات به خواننده است، اطلاعاتی از همه چیز،‌از کتاب‌هایی که خوانده، فیلم های مورد علاقه‌اش واطلاعاتی که از روی سادگی فکر می‌کند که تنها او دارد و دیگران از او بی‌بهره‌اند. گاهی این روند تزریق اطلاعات به گونه‌ای پیش می‌رود که گویی این دختر تنها فرهیخته روی زمین است که به عنوان مثال زبان فرانسه می‌داند،‌ آندره ژید خوانده، پروست می فهمد و... در صفحه 39 می‌خوانیم:

«تصویر ژقوم و آلیسا در کتاب «در تنگ» آنچنان به ذهنم آمد که شک ندارم آندره ژید هم کتابش را با الهام از هم آغوشی دو عاشق نوشته است. عشق مفرطی که یک قطار از آن می‌گذرد و دو نیمه می‌شود....»

نکته مثبت این کتاب این است که مخاطب خاص ندارد و برای عموم خوانندگان از هر طبقه و سنی مناسب است. در این داستان صحبت از چیزهایی است که هر کسی ممکن است آن‌ها را در زندگی خود تجربه کرده باشد و این اتفاقات و تجربیات با زبانی ساده در اختیار خواننده قرار می‌گیرد.

خواندن این کتاب برای کسانی که از خواندن داستان‌های سراسر رنج و درد و آکنده از ترکیبات زبانی خاص استقبال نمی‌کنند،‌ پیشنهاد خوبی است. شاید بتوان کل داستان «در شهری کوچک گم شده‌ام» را در همین چند جمله‌ای که نویسنده در اواخر کتاب آورده است، خلاصه کرد:

«همه چیز از یک نگاه شروع شد. یک نگاه معنادار. نگاهی عمیق تا عمیق رسیدن. من در ابهام تو بودم و تو در ابهام من. ولی گویا من به تنهایی معنا نداشت و تو هم با من معنا پیدا می‌کردی. کم‌کم در عمق نگاه‌های معنادارمان همدیگر را پیدا کردیم. من و تو در این نگاه عمیق گم نشدیم بلکه تازه پیدا شدیم. آن قدر به هم نگاه کردیم تا بالاخره کلمه‌ای به زبان آوردیم. مهم نبود چه کسی اولین کلمه دوستت دارم را به زبان آورد،‌مهم این بود که حرف دل هر دویمان از این نگاه عمیق پدیدار شد....»


کتاب « در شهری کوچک گم شده‌ام» نوشته مونا حسینی در تابستان 1397 در 119 صفحه به قیمت 13000 تومان در شمارگان 330 نسخه از سوی انتشارات مروارید وارد بازار کتاب شده است.
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها