آناهیتا آروان، نویسنده شایسته تقدیر در جایزه پروین میگوید: در سالهای اخیر آثار خوبی به قلم نویسندگان زن داشتهایم. آثار خواندنی و آثاری که نشان دادند مخاطب را نیز با خودشان همراه میکنند و حتا در بازار نیز موفقاند. ادبیات زنان به شکل حیرتانگیزی رشد داشته است. حتا در زمینههایی که قبلا نویسندگان زن به آنها نزدیک نمیشدند نیز پیشرفتهایی صورت گرفته است.
به عنوان نویسنده کتاب درونمایه و خط فکری اصلی رمان «بگذار تروا بسوزد» را چه چیزی میدانید و این رمان را در چه دسته و طبقهای به لحاظ موضوعی قرار میدهید؟
رمان «بگذار تروا بسوزد» ترکیبی از عواطف انسانی، وفاداری، خیانتها، اعتماد و عدم اعتماد است و بیشتر فصلهای آن در سفر میگذرد. در حقیقت این رمان یک رمان سفر است. به نظرم این رمان یک اثر اجتماعی- عاشقانه به حساب میآید و اولین رمان من هم هست. قبل از آن مجموعه داستانی به نام «پسرم قدش بلند است» داشتم که از لحاظ درونمایه و موضوعی تجربهای کاملا متفاوت با این رمان به شمار میآید.
تحقیق و مطالعه درباره چیزی که نویسنده قصد نوشتناش را دارد یک ضرورت است. به عنوان مثال بسیاری از نویسندگان برای نوشتن یک رمان تاریخی، سراغ کتب تاریخ میروند و در این باره تحقیق میکنند. شما برای نوشتن این رمان در چه زمینهای مطالعه و تحقیق انجام دادهاید و رویکردتان به عنوان نویسنده درباره تحقیق قبل از نوشتن چیست؟
گاهی ارجاعاتی در اثر وجود دارد که میتواند ظاهری یا پنهان باشد به طور مثال حتا میتوان در اثری ارجاعات را با نقلقولهای بدون گیومه داشته باشیم. اما طبیعی است که هر آنچه نویسنده در زندگیاش آموخته و هر آنچه مطالعه کرده و میدانسته ناخودآگاه در اثرش نشت میکند. حال ممکن است این اشارات و ارجاعات اصلا آشکار هم نباشند اما تمام دانستههای نویسنده در اثر دیده شود. منظورم این نیست که برای نشان دادن اینکه من فلان چیز را خواندهام، نویسنده مطلبی را مطالعه کند و در اثر بگذارد. در چنین صورتی کار به شدت باسمهای میشود. مثلا اینکه آثار هنری را مطالعه کند تا بتواند نشانهای در رمان بگذارد، کار درنمیآید و با ساختار اثر جفت وجور نمیشود. هر مطالعهای اگر جزو تجربیات زندگی نویسنده شده و درونی باشد و همچنین نویسنده سالها در آن زمینه کار کرده باشد، میتواند روی کار نویسنده اثرگذار باشد. در رمان «بگذار تروا بسوزد» هم ارجاعات پنهان میبینیم هم ارجاعات آشکار و هم چیزهایی که سالها قبل تجربه و کشف شده.
پیشنیاز اینکه یک نویسنده بتواند به طور ملموستری از این ارجاعات در آثارش بهره ببرد، چیست؟ صرفا مطالعه کفایت میکند یا چیزهای دیگری هم مورد نیاز است؟
اول این را بگویم که در رمان من هم ارجاعات خیلی پنهان نیستند و ارجاعات آشکاری نیز وجود دارد. اما مساله این است که گاهی برخی چیزها در تاروپود اثر نمیرود و نشان میدهد که آنچه نویسنده در اثرش آورده تجربه زیستهاش نبوده و کاری درباره آن انجام نداده است. مهم این است که چیزهایی که نویسنده قصد آوردنش در اثر خود را دارد در رمان و داستان به خوبی بنشیند و نشان از سالها فعالیت نگارنده در آن زمینه داشته باشد.
مساله دیگر اینکه بریده شدن آثار داستانی از سایر آثار هنری ضعف بزرگی است نه اینکه به طور مشخصی آثار داستانی مدام از آثار دیگر حرف بزنند. منظورم این است که داستاننویس موظف است آثار هنری را مطالعه کند و بشناسد، نقاشی ببیند، تئاتر را بشناسد، موسیقی بشنود و در کل هر آنچه که نویسنده بداند به او در نوشتن کمک خواهد کرد. همه این هنرها در ریشه هایشان به هم وابسته هستند. مثال در برخی از آثار سینمایی ارجاع به یک اثر ادبی و یک تابلوی نقاشی وجود دارد و بنابراین داستاننویس هم نباید خودش را از دیگر آثار هنری ببرد. یک نویسنده همیشه باید به عنوان یک تجربه زیستی طولانیمدت و درونیشده با آثار هنری در ارتباط باشد. مجموعه اتفاقات مهم در نقاشی، موسیقی و تئاتر را به طور سالیان دنبال کند و خود را از آن جریانات جدا نکند. طبیعی است که در این صورت هر آنچه که بداند اثر را ژرفتر و عمیق تر خواهد کرد.
تمرکز جایزه ادبی پروین اعتصامی بر ادبیات زنان است. به نظر شما به عنوان نویسنده اثر در رمان « بگذار تروا بسوزد» چه ویژگی خاصی وجود دارد که توانسته در این جایزه شایسته تقدیر شود و مورد توجه قرار بگیرد؟
به نظر خودم در نثر داستان و همچنین در شخصیتپردازی. خلق شخصیتهای زنی که در رمان بسیار پررنگ بودهاند هم میتواند یکی از دلایلش باشد.
برای خلق این شخصیتها بیشتر از تخیل خود کمک گرفتهاید یا وامدار جامعه و شرایط اجتماع هستید؟
معمولا در تمام آثار هنری و داستانی یک راست کوچولو وجود دارد و یک کوه دروغ. شخصیتها ممکن است مابهازای بیرونی داشته باشند اما این کاراکترها معمولا ترکیبی هستند از تمام آدمهایی که نویسنده در زندگی خود هر چند کوتاه با آنها مواجه شده و البته که بخش عظیمی از آنها تخیل است.
تاکید شما به عنوان نویسنده رمان روی کدام بخش از هویت یک زن است و کدام بخش از شخصیت یک زن را در خلق کاراکترها به خصوص کاراکتر اصلی در رمان «بگذار تروا بسوزد» پررنگ کردهاید؟
تمرکز من روی بخش انسانی یک زن است. به عنوان یک انسان به زن نگاه کردهام و به ویژه هدفم نشاندادن زنی است که میتواند زن متفکری باشد؛ زنی که در عین حال به نظر خیلی عادی هم میرسد و درونش سرشار ار احساسات عمیق انسانی است. هدفم نشان دادن زنی بوده که جسارت نشان دادن این احساسات عمیق انسانی و بهویژه زنانه را نیز داشته باشد.
شما تجربه داوری در مسابقات و جشنوارههای داستانی را نیز داشتهاید. این تجربیات روی داستاننویسی شما تا چه اندازه موثر بوده و چه کمکی به نوشتن شما کرده است؟
مطلقا تاثیری نداشته. تجربه داوری در داستاننویسی نمیتواند تاثیرگذار باشد چون داستاننویس داستان خود را با توجه به معیارهای داوری که در ذهن دارد نمینویسد. اگر بنا باشد این کار را کند، برای جشنواره و جایزه مینویسد. هیچ داستاننویس حرفهای این کار را نمیکند. او مینویسد چون باید و نیاز دارد که بنویسد. طبیعی است که اگر اثر قابلیت دیدهشدن داشته باشد، در داوریها هم دیده میشود. هر جشنواره و جایزهای معیارهایی دارد و برجستگیهایی که در یک اثر وجود دارد ممکن است با برخی از این معیارها هماهنگی و سازگاری داشته باشد و بتواند در آن جشنواره برگزیده شود که جای بسی خوشحالی است.
به عنوان نویسندهای که به لحاظ تجربه داوری بسیاری از آثارادبی روز را مطالعه کردهاید، سطح ادبی زنان داستاننویس و رماننویس معاصر را در چه حدی میبینید؟
در سالهای اخیر آثار خوبی به قلم نویسندگان زن داشتهایم. آثار خواندنی و آثاری که نشان دادند مخاطب را نیز با خودشان همراه میکنند و حتا در بازار نیز موفقاند. ادبیات زنان به شکل حیرتانگیزی رشد داشته است. حتا در زمینههایی که قبلا نویسندگان زن به آنها نزدیک نمیشدند نیز پیشرفتهایی صورت گرفته است. مثلا جنگ که به نظر میرسیده قلمرو مردانهای است و بیشتر داستاننویسان مرد به این مساله میپرداختند اما امروز حتا نویسندگان زن جوان هم آثار بسیار قدرتمندی مینویسند و جنگ را از دیدگاه دیگر و تازهتری تقدیم مخاطب کردهاند. در سالهای اخیر نویسندگان زن بسیار خوب عمل کردهاند داستاننویسان خانم موفق در سالهای اخیر را دنبال کرده و آثارشان را دوست داشتهام.
با این نظر موافقید که اولویت موضوعی زنان نویسنده از جنس و مسائل خودشان باشد یا خیر؟
معمولا توصیه میشود که بهتر است نویسندگان زن تجربیات جنس خود را بنویسند اما لزومی ندارد هر آنچه که مینویسند، تجربه شده باشد. بهتر است یک نویسنده از حسهای تجربه شده خود برای خلق آثاری که اصلا فضاهایش را تجربه نکرده، استفاده کند.
چه اثر تازهای در دست نوشتن دارید؟
مشغول نگارش یک رمان اجتماعی هستم که باز هم زن در آن حضور پررنگ دارد. در اینجا هم روی یک زن اندیشمند متفکر مانور دادهام ولی با این حال قصهای کاملا متفاوت با «بگذار تروا بسوزد» روایت کردهام.
نظر شما