پنجمین کنگره بینالمللی عرس بیدل دیروز چهاردهم تیرماه و امروز پانزدهم تیرماه در تهران برگزار شد. افتتاحیه این کنگره با خواندن غزلی از شفیعی کدکنی شروع شد.
پیام من به عرس بیدل این است/ که بیدل آسمانی در زمین است
سپهری بیکران در کهکشانی/که فرش آسمان یاسمین است
یکی رنگین کمان از حیرت و هوش/ که در هر شک او صدها یقین است
مسلمان هندویی با عطر بودا/که برتر از مقام کفر و دین است
نه ترک است و نه تاجیک و نه هندو/ شگفتی بین که هم آن و هم این است
مقام بیدل است افزونتر از شعر/ که لفظش، رعشه جان را طنین است
بهشتی در یسار او توان یافت/ بهشت دیگرش اندر یمین است
در آن فردوس گر سیبی شکافی/ درون سیب، صدها حورعین است
چو برگی بویی از این باغ بینی/ که عطر گل فروغش در جبین است
شنیدن اندر آنجا همچو دیدن/ که دیدن با چشیدنها قرین است
حضوری کاندر آنجا آفرینش/فزون از حد ایام و سنین است
ستادن بر کران بیکرانهاست/ گذشتن از جهان ماء و طین است
در آن آمیزه حیرانی و هوش/ جهانی با عجایبها عجین است
میان بیشه اندیشه لفظش/ همیشه بهر معنی در کمین است
کند شبگیر در آفاق معنی/که خود خیلی خیالش زیر زین است
غروری سربلند از اینکه عجزش/ به کردار نگین، نقش جبین است
رسد او را اگر گوید: رسولم/که دست معجزش در آستین است
سلیمانی ملک شعر او را/ به رنگ جاودان، نقش نگین است
اگر فهم بشر زین برتر آید/ فراتر شاعر روی زمین است
مشو نومید کانسانی چنان را/ جهان ما در این دم، چون چنین است؟
بزرگا شاعرا! تا پارسی هست/ مکان تو به علیین مکین است
چو دانم پارسی را جاودانی/ که در جنت، زبان اهل دین است
یقین دارم که یادت، جاودانی است/که جاویدی تو را حصنی حصین است
ستودم از پی نقدی چنانت/چنین مدحی سزای آفرین است
نظر شما