فوتبال اکنون ورزشی است که بحث و صحبت درباره آن به دانشهای میانرشتهای نیاز دارد. فوتبال اکنون صنعت پرسودی است که بهجز اقتصاد، در حوزههای سیاست و فرهنگ اکثر کشورها نیز نقش مهمی را ایفا میکند. اکنون فوتبال در ایران روند حرفهای شدن را آغاز کرده است، اما هنوز وابستگیهایی به دولت و پول نفت دارد و این مساله هم به ساختار اقتصاد ایران باز میگردد. به یقین در آیندهای نزدیک این وابستگی فوتبال ایران به پول نفت نیز کم خواهد شد.
تاریخ فوتبال در ایران
اما فوتبال در ایران چگونه شکل گرفت و چه دورانی را طی کرد تا به امروز رسید؟ مهدی عباسی، تاریخنگار در سال 1380 کتاب مهمی را با عنوان «فوتبال ایران: تاریخ مستند و مصور» منتشر کرد که علیرغم جذابیت در محتوا و اهمیتش به لحاظ ارائه اسناد معتبر، به خوبی دیده نشد. این کتاب تنها یکبار فرصت نشر پیدا کرد. اسناد منتشر شده در این کتاب پیشتر در هیچ منبع مکتوبی فرصت نشر پیدا نکرده بودند. بازخوانی این اسناد یاد و خاطره بسیاری از ورزشکاران و همچنین اهالی فرهنگی را که متولی امر ورزش بهویژه فوتبال در کشور بودند، زنده میکند.
کتاب 16 بخش دارد که عناوین آن به ترتیب عبارتند از: «گزیده اسناد فوتبال تهران سال 1303»، «اسناد سفر تیم فوتبال ایران به بادکوبه سال 1305»، «اسناد سفر تیم فوتبال روسیه به تهران سال 1308»، «گزیده اسناد کلوب اجتماعیون و دارالمعلمین ورزش سالهای 1308 و 1313»، «گزیده اسناد کلوب خیام و انجمن فردوسی مشهد مقدس سال 1309»، «گزیده اسناد فوتبال تبریز سالهای 1309 ـ 1323»، «گزیده اسناد فوتبال کرمان سالهای 1311 ـ 1312»، «گزیده اسناد فوتبال اصفهان سالهای 1314 ـ 1319»، «اسناد سفر تیم فوتبال مشهد به افغانستان سال 1320»، «ماجرای سفر تیم فوتبال مشهد به افغانستان در مرداد 1320 به روایت آقای حسن ناظری»، «گزیده اسناد فوتبال سال 1325»، «یک سند از فوتبال سال 1326»، «دو سند فوتبال از مرحوم محمود مدیر امانی سال 1333»، «گزیده تصاویر فوتبال آبادان»، «گزیده تصاویر فوتبال قم» و «دو قطعه عکس از فوتبال یزد».
همانطور که از عناوین فصول پیداست این کتاب سرشار از اسناد و عکسهای جذابی از تاریخ شکلگیری و تحول فوتبال در ایران (نقاط مختلف کشور) است و دیدن و بررسی آنها پرده از نقاط مبهم تاریخ این ورزش در کشور میگشاید. اسنادی که سیر تحول صنعت فوتبال را نشان میدهند و میتوان با آنها به بازخوانی تاریخ معاصر ایران منتها از دریچه ورزش و فوتبال نشست.
برخی از شهرهایی که اسناد فوتبال آنها در این کتاب درج شده، هنوز هم از قطبهای فوتبال در ایران هستند و برخی دیگر نیز اکنون مرکزیت خود را از دست دادهاند. همچنین برخی از این اسناد راوی رخدادهای تراژیکی در فوتبال ایران هستند که در ذیل به چند مورد از آنها اشاره میشود.
فوتبال ایران؛ بودن یا نبودن
در سال 1320 تیم فوتبالی از ایران برای انجام چند مسابقه دوستان به افغانستان به مناسبت جشن استقلال این کشور دعوت میشود. از این تیم به غیر از چند برگ از نامههای اداری وزیر فرهنگ آن زمان یعنی مرحوم اسماعیل مرآت، سند دیگری وجود نداشت؛ تا اینکه مهدی عباسی تنی چند از بازیکنانی را که در آن سفر همراه تیم بودند، یافت و با آنها با گفتوگو نشست. لازم به یادآوری است که در آن دوران امور تربیت بدنی زیرمجموعه وزارت فرهنگ قرار داشت.
پیش از پرداختن به این گفتوگوها باید اشارهای به نکات درخور توجه در این نامهها اشاره کرد. مرحوم مرآت در یکی از این نامهها در مورخ هشتم مرداد 1320 از نخستوزیر وقت یعنی علی منصور درخواست میکند تا بودجهای معادل شصت هزار ریال را برای فرستادن آبرومند این تیم فوتبال به افغانستان در نظر بگیرند. همچنین زندهیاد مرآت در این نامه تقاضا کرده تا بانک ملی از اعتبار مورد تقاضا 25 لیره ارز برای مصارف روزهای توقف هیات اعزامی در افغانستان، به تیم بفروشد.
مرحوم مرآت درباره دلیل درخواست این میزان وجه نیز در خود این نامه اشاره کرده است: «برای تهیه لباس متحدالشکل، و لباس و لوازم بازی و هزینه رفتن و برگشتن تا مرز افغانستان با نهایت دقت و صرفهجویی شصت هزار ریال وجه لازم است و چون این هزینه غیرمترقب و برای آن در بودجه انجمن تربیت بدنی در وزارت فرهنگ اعتباری پیشبینی نشده است...»
نکته مهم اینجاست که در این نامه اشاره شده که تیم اعزامی برای سفر به افغانستان در حدود 20 روز در راه خواهند بود و البته چون بازیکنان بضاعت کافی ندارند باید حتما به آنها کمک شود. این مساله به هیات وزیران ارجاع داده شد. هیات وزیران در جلسه 11 مرداد 1320 با پرداخت این وجه موافقت کردند.
فوتبال ایران در جنگ جهانی دوم
تا پیش از انتشار کتاب «فوتبال ایران» مهدی عباسی درباره اعزام تیم فوتبال ایران به افغانستان مطالب دقیقی در منابع روایت نشده بود. بر اساس اسناد مرحوم مرآت گمان همه بر حضور تیم ملی فوتبال ایران در افغانستان بود که این نکتهای اشتباه است و گویا آن تیم به عنوان تیم مشهد به افغانستان رفت، هرچند که در آن تیم فقط دو نفر مشهدی حضور داشتند و باقی بازیکنان از شهرهای اصفهان و تهران و... بودند. سرمربی و سرپرست این تیم نیز حسین صدقیانی بود. عباسی در گفتوگوی خود با حسن ناظری، یکی از بازیکنان این تیم روایت دسته اولی از این مسابقه فوتبال به دست میدهد. همچنین برخلاف نظر دیگر منابع مکتوب تیم فوتبال اعزامی در این سفر با تیمهای قندهار، کابل و تیمی از هندوستان مسابقه داده و نه تیم ملی افغانستان.
پس از انجام بازیها، ناظری به طور اتفاقی خبری را از رادیو میشنود: «فردا بازی نداشتیم و دوستان به تماشای شهر رفته بودند من چون مدتی مریض بودم در باشگاه استراحت میکردم. یک رادیو که آن موقع بسیار با اهمیت بود در باشگاه وجود داشت و من شروع به گرداندن موج آن نمودم، غفلتا جایی فارسی حرف میزد، گوش دادم خبر ناگواری بدین مضمون داد: کشورهای آمریکا، انگلیس و روسیه مشترکا به ایران حمله و چندین نقطه را بمباران کردند، سربازان انگلیسی از جنوب و سربازان روسیه از شمال وارد خاک ایران شدند.» (به نقل از صفحه 210)
ناظری موضوع را به دیگران هم میگوید و صدقیانی ابتدا بهگمان اینکه ناظری شوخی کرده به شدت ناراحت میشود، اما وقتی خود به رادیوهای خارجی گوش میدهد از حقیقت ماجرا باخبر میشود. سرکنسول ایران اعضای تیم را خواسته و به همگی دستور بازگشت به کشور را میدهد. تیم با یک اتوبوس قراضه به سرحدات ایران بازمیگردد، اما برای رفتن به مشهد ماشین و آذوقه پیدا نمیشود. تا اینکه فرماندار شهر طیبات، با سختی هرچه تمامتر ماشین و آذوقهای شامل: «مقداری نان، یک ظرف بزرگ تغار مانند که خیار و پیاز و گوجه و سبزی خرد کرده به اضافه سرکه و مقداری تخم مرغ» برای تیم فراهم کرده و آنها را راهی میکند.
باقی ماجرا را از زبان ناظری بخوانید: «چند ساعتی حرکت کردیم و ماشین از بیابانهای خشک و لمیزرع عبور میکرد تا ظهر شد. آقای صدقیانی از راننده خواست هرکجا که صلاح میداند توقف کند تا بچهها نهار بخورند. راننده از جاده بیرون رفت و در یک قسمت بیابانی که مسطح بود توقف کرد، همگی پیاده شدیم. آقای صدقیانی آذوقهها را آورد. هرکسی را یک تکه نان و دو قاشق سالاد که بر روی آن میریخت میداد. هنوز نهار ما تمام نشده بود که از دور گرد و خاکی در بیابان نمایان شد... راننده اتوبوس گفت: احتمالا یک ستون سرباز پیاده روسها باید باشد... نفسها در سینه حبس شده بود و همه اشهد ان لا الله الا الله را خواندیم و مشغول دعا کردن و بعضیها گریه کردن بودیم.
آقای صدقیانی سرپرست مبتکری بود فیالفور دستور داد همه لباسهای فوتبال بپوشند و توپهای فوتبال را بیاورند تا جملگی مشغول بازی شویم. فاصله ما تا جاده در حدود 200 متر بود. ما مشغول شدیم، اما چه فوتبالی که همه زیرچشمی منتظر رسیدن سربازان روسی بودیم. هرچه آنها نزدیکتر میشدند و گردوخاک اضافه میشد، دلهره ما بیشتر میشد تا اینکه یک ماشین جیپ روسی اول ستون زودتر رسید...» (ص 214) در باقی ماجرا ناظری شرح میدهد که ژنرال پیر روسی از ماشین پیاده شده و به زبان روسی با مرحوم صدقیانی صحبت میکند. بعد دستور میدهد تا اعضا به دو تیم تقسیم شده و فوتبال بازی کنند و مرحوم صدقیانی هم داور بازی میشود. اعضا با شدت و حرارت بسیاری بازی میکنند. پس از پایان بازی ژنرال توصیه نامهای به صدقیانی داده و تیم را راهی میکند. در ادامه مسیر آن توصیهنامه کارساز است تا اعضا به مشهد برسند.
یادی از زندهیاد حسین صدقیانی
در اسناد متعددی از این کتاب اسم زندهیاد حسین صدقیانی (متولد 1281 در تبریز) وجود دارد. زندهیاد صدقیانی (مشهور به حسین افندی) ملقب به پدر فوتبال ملی در ایران است. از او به عنوان بنیانگذار نخستین تیم ملی فوتبال در ایران و نخستین سرمربی این تیم یاد میشود. صدقیانی همچنین یکی از نخستین لژیونرها در فوتبال در ایران بود و سالها در تیمهای فنرباغچه ترکیه، شارلوآی بلژیک و راپیدوین اتریش بازی کرد.
در زمان حضور در ایران نیز مرحوم صدقیانی برای تیم فوتبال کلوپ فردوسی مشهد توپ میزد. او در سال 1305 از اعضای ورزشکاران اعزامی به بادکوبه (در اصل تیم فوتبال منتخب تهران) بود که اسناد این اعزام در این کتاب وجود دارد. درباره حضور او به عنوان سرمربی تیم اعزامی مشهد به افغانستان نیز در بالا صحبت شد. مرحوم صدقیانی که به چندین زبان زنده دنیا نیز تسلط داشت، در نهایت در سال 1361 درگذشت. زندهیاد صدقیانی حق بزرگی بر گردن فوتبال ایران دارد و در لحظات تلخ و شیرین بسیاری در کنار تیم ملی فوتبال ایران بوده است. زندگینامه او با این مقدار خاطرات دراماتیک، میتواند دستمایه مناسبی برای تهیه فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی باشد.
یادگار امام بازیکن ثابت تیم فوتبال قم
عکسهای منتشر شده در این کتاب نیز جالب توجه است. در بخش گزیده تصاویر فوتبال قم دو عکس، یکی از مسابقه تیم قم و ملایر در سال 1337 و دیگری حضور اعضای تیم فوتبال قم در قزوین منتشر شده که در هر دوی این عکسهای یادگار امام راحل، مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد خمینی هم به عنوان یکی از بازیکنان تیم فوتبال قم حضور دارد.
به طور کل اهمیت و جذابیت کتاب «فوتبال ایران: تاریخ مستند و مصور» بسیار زیاد است. متاسفانه درباره تاریخ فوتبال در ایران پژوهشهای مناسبی صورت نگرفته است. معرفی چهره فرهنگی پیشینیان در این ورزش هم برای ورزشکاران فعلی و هم برای جوانان در راستای الگوسازی میتواند بسیار کارساز باشد. متاسفانه این کتاب آنگونه که باید دیده نشد.
«فوتبال ایران: تاریخ مستند و مصور» برای نخستین و آخرین بار در سال 1380 با شمارگان دو هزار نسخه، 270 صفحه و بهای دو هزار تومان از سوی انتشارات سلسله روانه کتابفروشیها شده بود.
نظر شما