روایت صادقانه به همراه نثری ساده و روایتگونه و موضوع جذاب زندگی خانوادههای کلیمی در تهران سبب شده کتاب «روزی که اسم خود را دانستم» مجموعه داستانی متفاوت از دیگر مجموعه داستانها باشد
هارون یشایایی شخصیتی است که نام او را به عنوان تهیهکننده فیلمهای سینمایی معروفی چون ناخدا خورشید، اجارهنشینها، ایایران و... میشناسیم. وجه بارز دیگر شخصیت یشایایی کلیمی بودن اوست. همان عاملی که سبب شده وقتی او دست به نویسندگی بزند داستانهایش رنگوبویی متفاوت داشته باشد.
مجموعه داستان «روزی که اسم خود را دانستم» شامل 20 داستان کوتاه از حالوهوای زندگی یهودیان تهران در منطقه عودلاجان است. یشایایی البته در پیشگفتار این مجموعه را داستانگونههایی مردمشناسانه از زندگی کلیمیان ایران دانسته است. او در ابتدا توضیحاتی درباره مختصات این منطقه آورده و بیان میکند که محله عودلاجان یکی از پنج محله قدیمی تهران در عصر قاجار و اوایل سلطنت پهلوی است. یشایایی تصریح میکند که بعد از سالهای 1310.ش که شهر تهران گسترش یافت کلیمیان تهران هم رفتهرفته به نقاط مختلف کوچ کردند و پس از وقوع مهاجرت تعداد یهودیان کمتر شد. چه در زمان تجمیع کلیمیان تهران در محله و چه پس از آن نوع ارتباط میان مسلمانان و کلیمیان تهران در محله نشان از تفاهمی ارزشمند میان فرهنگ اسلامی و کلیمی داشته و دارد.
هارون یشایایی
زندگی مسالمت آمیز این دو در کنار هم نکتهای است که مولف بسیار شیرین و دلچسب و با نوعی حسن نیت از آن یاد میکند.
هرگاه به برخوردهای متعصبانه عدهای از مسلمانان با یهودیان اشاره میکند مثل ماجرای بیمارستان یهودی که نام آن به اجبار باید عوض میشد، حتما ذکر میکند که کسانی که این برخورد را داشتند عده کمتری بودند و اکثر مسلمانان با روی گشاده و همدلی با کلیمیان مواجه میشدند. مثلا در یکی از داستانها مولف نقل میکند که با این که برادر بزرگترش بسیار در امر دینداری متعصب بوده است و هرصبح او را مجبور می کرده با حضور در کنیسا، عبادت روزانه را به جا آورند، اما با این حال در مراسم عاشورا و تاسوعای مسلمانان شرکت میکرده و با پخش شربت از عزاداران پذیرایی میکرده است.
از دیگر ویژگیهای این خاطره داستانها آشنایی مخاطب با فرهنگ و آیین یهودیان ایران است. مولف در جایجای داستانها به مراسمی چون پوریم، سوکوت، یوم کیپور مراسم مخصوص کلیمیان و همینطور دعاها و قدیسان آنها اشاره میکند و براساس آنها و بازخورد و رفتار مردم با این مفاهیم داستانهایش را جذابتر و خواندنیتر کرده است.
«روزی که اسم خود را دانستم» را میتوان روایتی مختصر از کل زندگی نویسنده و به طور کلی یک کلیمی ایرانی از خردسالی تا زمان حال دانست، مصائب و مشکلات آنها در کودکی، ترسها و فقرها، بعدتر انقلاب و حوادث و پیامدهای آن از طرفی و محدودیتها و تعصبات مذهبی خود یهودیان از سوی دیگر سبب شده مخاطب با داستانهایی مواجه شود که میتواند برای او خاص و منحصر به فرد باشد.
هارون یشایایی هر داستان را با یک جمله ضربهزننده به پایان میبرد و همین سبب میشود ماندگاری حلاوت آن مخاطب را به سرعت به شروع داستان بعدی بکشاند. و درنهایت باید یادآوری کرد درج تصاویری قدیمی مربوط به دورانی که راوی درباره آنها صحبت میکند، بر جذابیت کتاب افزوده است.
مجموعه داستان «روزی که اسم خود را دانستم» به قلم هارون یشایایی از سوی نشر شهاب ثاقب در 158 صفحه اواخر سال 96 منتشر شده است.
نظر شما