محمد امامی در یادداشتی با مقایسه جدیدترین کتاب محمود دولتآبادی یعنی طریق بسملشدن با سلوک و روزگار سپری شده مردم سالخورده به تغییرات فرمی و زبانی این نویسنده در طول سالها اشاره کرده است.
شما خود تصور کنید بعد از این مصاحبه چطور او را نواختهاند. او اما اینها همه را به جان خریده. به جان خریده و با جان نوشته. حاصل هم آثاری بوده که در دوران کم رونق کتاب و کتابخوانی که ناشرِ ایرانی از بیم فروش نرفتن حتی هزار نسخه از کتاب، از چاپ افست فاصله گرفته و روی آورده به چاپ دیجیتال آن هم با تیراژ محدود و متغیر، با اقبال مواجه شدهاند این آثار و به تیراژی دهها هزار نسخهای رسیدهاند. نمونهاش همین کتاب تازه او که در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده است.
دولت آبادی حد فاصل سالهای 77 تا 81 مشغول نوشتن رمانی بوده که تجربه جدیدی در کارنامه پربار او محسوب میشود. تجربهای که در سومین جلد «روزگار سپری شده مردم سالخورده» نرم نرم امتحانش کرده و نهایتا منجر به ایجاد مسیری برای او شده که در این رمان و در دو کتاب بعدی خود همچنان در آن گام برداشته است. به گمانم باید هر سه رمان را با هم و در یک چهارچوب دید. رمان اول آن طور که در پشت جلد کتاب آمده در مسیر تراش و سایشها از بیش از هفت نام گذر کرده تا سرانجام در «سلوک» قرار یافته.
سلوک زبانی عاشقانه، سنگین و البته فاخر دارد. ساختاری پیچیده دارد این زبان که بیشباهت هم نیست با زبان روایت در روزگار سپری شده مردم سالخورده. زبانی با موسیقی مشخص و طنین و ضرب آهنگی حساب شده که همراه شده با روایت سیال ذهن و شکست زمان و روایت داستان از سه منظرِ در حرکت. در حرکت از اول شخص به سوم شخص و گاه به دستنوشته. درست بر خلاف آثار پیشین وی. دولت آبادی از رئالیسم عینی و اجتماعی و روایت خطی که بدون شک سرآمد نویسندههای ایرانی در این سبک از نوشتن است به فضایی سورئال روی آورده، فضایی پر از وهم و رویا و کابوس. محتوای داستان هم متفاوت از آثار پیشین اوست. داستانی نمادین، فلسفی و با اندکی تسامح عرفانی. با فاصله از سایر آثار نویسنده و شبیه به بیشتر آثار رمان فارسی در محتوا. همان که بارها در رمان فارسی تکرار شده و داستاننویس مرد ایرانی در نوشتههایش آن را تکثیر کرده هر بار با لباس و فرمی جدید. اصل داستان اما همان است؛ تریلر روانشناختانهای که راوی مرد قصه شخصیتی دارد درونگرا و فیلسوف، همان که وظیفهاش انگار شِکوه و زاری است از روزگار و مردم زمانهاش، مردمی که غریبند با او و او را نمیفهمند و درکش نمیکنند. حکایت هزار سال سرگردانی راوی بوف کور میان زن اثیری و لکاته. اینجا هم قیس و سایهاش سرگرداناند، نتیجه این سرگردانی اما از همان جنس است. وقتی زن تصمیم به جدایی میگیرد، پای سفارش به استادکار هفتاد و هفت ساله جناب ظریف به میان میآید و تیغی که سفارش میشود؛ تیغی ذاتا پتیارهکش.
دولت آبادی در گفتوگویی میگوید: «من در آثار ادبی جهان به چهار اثر علاقه فراوانی دارم. در وهله نخست بیگانه آلبر کامو، دیگر پیرمرد و دریای همینگوی، سومی گرگ بیابان هرمان هسه و آخرین که می تواند اولی هم باشد بوف کور خودمان است. من همیشه در طول این چهل سال نویسندگی آرزو داشتهام که کتابی به حجم و قدرت یکی از این آثار بنویسم، این اعتراف من است». شاید همین آرزو بوده که دولتآبادی نسبت به سایر رمانهایش در سلوک بسیار ذهنی تر و عاطفیتر عمل کرده و دیگر اینجا خبری از دیالوگهای بی نظیر «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» نیست. آنچه بیشتر اینجا جریان دارد تکگوئی شاعرانه است. تکگوئیای که در رمان بعدی هم آن را ادامه داده، در کتاب «آن مادیان سرخیال» که بهمن ماه 1382 به اتمام رسیده: «در سلوک رسیدن به نام «قیس» بود که برخوردم به شخصیت نسبتا روشنتری از «امرءُ القیس» شاعری که پنداری گنگ از او داشتم از روزگار جوانی خود، هم آن زمان که معلقات سبعه (سبع) را خوانده بودم به ترجمه استاد عبدالحمید آیتی، سرودههای هفت شاعر عرب پیش از اسلام. من زبان عربی هم نمیدانم، پس کنجکاوی چند ساله مرا فقط پراکندههایی پاسخ میتوانستند گفت که اینجا و آنجا در ترجمههای زبان دری وجود داشته و همان اندگکهای پراکنده چنانم زیر تأثیر گرفتند که نتوانستم از تخیل به آنها بپرهیزم، چنان که «آن مادیان سرخ یال» سبقت گرفت از ذهن من و سوار خود را جای- جا بر مینشاند در مسیر فراز- فرود- پیچ های- سلوک.»
پس از آن یعنی در حد فاصل 83 تا 85 او مشغول به نوشتن رمان تازهای میشود که به گمانم این رمان تازه، به کمال رسیده تجربه دو اثر پیشین است. فاصله معنی داری با آثار معروف او دارد در فرم و محتوا و به گمانم دنباله منطقی تجربهای است که در دو اثر پیشین آن را آزموده. با این همه دشواری، و زیادهگوییهای دو رمان پیشین را ندارد. کمی هم نسبت به آن دو قصهگوتر است. اینبار دولتآبادی به سراغ جنگ تحمیلی میرود و نام این رمان را «طریق بسمل شدن» میگذارد. کتابی که به راحتی مجوز نمیگیرد. یک سال پس از اتمام کار نوشتن، کتاب به ارشاد میرود و پس از چند سالی انتظار در اداره كتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اواسط سال 90 انتشار این رمان توسط مقامی مسئول در وزارت وقت ارشاد منتفی اعلام میشود. جالب آنکه پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس كه كتابهاي حوزه جنگ تحميلي را همزمان با وزارت ارشاد بررسي و درباره آن راي صادر ميكند، در مورد «طريق بسملشدن» محمود دولتآبادي نظر مثبت داده و انتشار آن را بلامانع دانسته بود.
به هر تقدیر موانع بر سر انتشار این اثر ده سال طول میکشد تا برداشته شود. رمان دوباره بازخوانی میشود و دولتآبادی تغییراتی در آن اعمال میکند. سرانجام مجوز این کتاب که به گفته نویسنده نگاه دو نویسنده از این سو و آن سوی جنگ است صادر میشود و نشر چشمه آن را در نمایشگاه بینالمللی کتاب امسال در مصلای تهران با تیراژی 30000 نسخهای عرضه میکند.
اگر علاقهمند به فضای اسطورهای هستید و اگر میخواهید نگاهی چند بعدی به جنگ تحمیلی داشته باشید ، «طریق بسمل شدن» را بخوانید فارغ از همه این جار و جنجال و حواشی! که نویسنده را باید خواند.
نظر شما