یادداشت علیالله سلیمی بر مجموعه داستان میترا معینی
«آقای چنار با من ازدواج می کنی؟» یا گریز پیوسته از ملال
علی الله سلیمی معتقد است میترا معینی جزو آن گروه از نویسندگان فعال در حوزه داستان کوتاه است که به جهان داستان کوتاه تعصب خاصی دارد و در انتخاب سوژهها و نحوه پرداخت آنها، به شیوه اختصاصی خود متوسل میشود. در ادامه یادداشت او بر تازهترین اثر این نویسنده را میخوانید.
این مجموعه داستان را با شناختی که از آثار قبلی این نویسنده در مجموعه داستان «معبد لاک پشت» داشتم خواندم و این بار هم با مجموعهای جمع و جور و صیقل خورده از داستانهای کوتاه مواجه شدم. میترا معینی جزو آن گروه از نویسندگان فعال در حوزه داستان کوتاه است که به جهان داستان کوتاه تعصب خاصی دارد و در انتخاب سوژهها و نحوه پرداخت آنها، به شیوه اختصاصی خود متوسل میشود. در اغلب داستانهای کتاب جدید معینی، معمولا نوعی نگاه اشباع شده از دلمشغولیهای روزمره دیده میشود که با نگاه حسرت باری به گذشته آمیخته است.
به عنوان مثال، برخی از شخصیتهای داستانی نویسنده از نوعی محافظهکاری در گذشته رنج میبرند که با گذر سالها، تصمیم گرفتهاند آن نگاه پیشین را کناری بگذارند و حرفهای دل خود را با کمترین مقدمهچینی به زبان بیاورند. با این حال، همچنان به نگاه پیشین خود وفادار هستند. مانند شخصیت مهندس در داستان «دشت خاموش» که همچنان خاموشی را به حرفزدن ترجیح میدهد. هرچند با به زبانآوردن همین تصمیم، تا حدودی از موضع پیشین خود عقبنشینی کرده است.
در این داستان، راوی زن میانسالی است که مهندس پیری را که از همکاران قبلی او است در یک سفر کوتاهمدت در طبیعت همراهی میکند. دیالوگهای این دو اغلب درباره گذشتهای است که با خاطرههای گنگ و گاه زنده و شیرین درهم آمیخته است. آنها هنوز صراحتی در بیان خود ندارند و همچنان ترجیح میدهند سرپوشیده و در لفافه حرف بزنند اما گویی برای مهندس که به خاطر سالمندی خود را در پایان راه زندگی میبیند، چارهای نیست جز این که گوشهای از حرف دلش را هر چند با وضوح کم به زبان آورد. در سطرهای پایانی این داستان به نقل از راوی میخوانیم: «چهارزانو نشستم کنارش.
گفت: «میدانی برای نگه داشتن یک چیز قشنگ باید چکار کرد؟ نمی دانی! نباید راجع به آن حرفی زد حتی نباید فکر کرد... چون فرار می کند.»
گفتم:«کاش...»
نگذاشت حرفم را تمام کنم. و گفت:«من سه روز دیگه می رم امریکا پیش دخترم. می خواهم سیر او را ببینم و همان جا دفن بشم. کنار قبر مادرم.»
خودم را کشاندم نزدیک. کتاب را باز کرد.
گفت:«کاش می شد همین جا بمانم تا بمیرم.» ( ص 19 و 20)
در این داستان با آن که حرف اصلی شخصیتها هرگز به طور مستقیم به زبان نمیآید اما خواننده آن را دریافت میکند. زبان در این داستان به شدت پالایش شده و صیقل خورده است و ایجاز در کلمات حرف اول را میزند.
همین رویکرد در اشکال مختلف در دیگر داستان های این مجموعه هم دیده میشود.
در تعدادی از داستانهای این مجموعه، از جمله همین «دشت خاموش» و «خرف خانه» و «کاش فقط کمی میخوابیدم» قهرمانان داستان، گویی سایه مرگ را در پایان زندگی خود حس کردهاند که به مکانهای خاطرهانگیز و آرامش بخش باز میگردند تا به تابلو وداع با زندگی خود هم رنگ آرامش ببخشند. رفتار شخصیت پیرمرد در داستان «خرف خانه» دقیقا در این راستا قابل تفسیر است.
همچنین موقعیتهای اغلب دلگیر انسانی مانند تنهایی با عناصری از طبیعت در بیشتر داستانهای این مجموعه گره خورده و برخی از شخصیتها معمولا برای گریز از تنهایی به عناصر طبیعی مانند درخت، کوه و دشت پناه میبرند تا با خیالپردازی هم که شده از چنگ تنهایی بگریزند. اوج این رویکرد در داستان «آقای چنار با من ازدواج می کنی؟» که عنوان کتاب هم از آن برگرفته شده، است. شخصیت زن در این داستان، در اوج درماندگی، به درخت چنار خصلت انسانی میبخشد و برای او حرف میزند. از آمال و آرزوهایش میگوید و از موقعیتی که در بین اطرافیانش دارد. او که قادر به برقراری ارتباط با اطرافیانش نیست، آرامش خود را در پناه بردن به درخت ساکت میبیند.
در سطرهای پایانی این داستان می خوانیم:
«...گمانم چهل سالی میشود داریم با هم سرو کله میزنیم. اما دیگر این دوری برایم سخت شده. شما تنها آن طرف کوچه، من و این بچه توی دلم تنها توی این خانه درندشت. چقدر هر روز بیایم توی درگاه این پنجره بنشینم و از دور نگاهتان کنم و آسمان و ریسمان ببافم. می دانم این که تا امروز هم حرفی نزده اید از نجابتان است و گرنه همه، حتی همین خانم دواتی حسود هم، فهمیده دلتان با من است. کاش می شد سایه سرم می شدید. حالا آقای چنار با من ازدواج می کنید؟» (ص 25 و 26)
در تعدادی دیگر از داستانهای مجموعه هم نوعی حالتهای شوریدگی در لحن و بیان برخی شخصیتها دیده میشود که رنگ و لعاب شاعرانهای به برخی از داستانهای این کتاب داده است.
چاپ اول (1397) کتاب «آقای چنار با من ازدواج می کنی؟» نوشته میترا معینی در 72 صفحه با شمارگان 1100 نسخه و قیمت 8000 تومان از سوی انتشارات نیماژ در تهران چاپ و منتشر شده است.
نظر شما