سه‌شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۳:۰۸
انتشار داستانی عاشقانه از مجتبا هوشیارمحبوب

داستان بلند «روزهای آبی، شبِ‌ مکافات»، اثر مجتبا هوشیارمحبوب از سوی انتشارات آرادمان راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مجتبا هوشیارمحبوب، نویسنده، مترجم و روزنامه‌نگار به تازگی دست به انتشار یک داستان بلند عاشقانه زده است که این اثر از سوی انتشارات آرادمان راهی بازار نشر شده است.

هوشیار محبوب در گفت‌وگو با ایبنا درباره این اثر اظهار کرد: «روزهای آبی، شبِ مکافات» چهارمین کتاب داستانی من بعد از «آقای مازنی و دلتنگی‌های پدرش»، «سفرهای موجی و دوستان» و «آن‌ها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند» است. «روزهای آبی، شبِ مکافات» یک داستان بلند(رمان کوتاه) است که احتمالا اگر بخواهم توصیفش کنم باید بگویم عاشقانه است.

وی ادامه داد: داستان این کتاب، داستان مردی است که همسرش را از دست داده است و نمی‌تواند و نمی‌خواهد این حقیقت را بپذیرد و با همین چالش کتاب پیش می‌رود.
 
این نویسنده با اشاره به تفاوت این اثر با آثار قبلی گفت: در این کار بیشتر از کارهای قبلی‌ام تن به قصه‌گویی داده‌ام. به‌عبارت دیگر کاری است قصه‌پرداز. اگر داستان‌های قبلی‌ام، خصوصا «آقای مازنی و دلتنگی‌های پدرش» کاری تجربی و بدعت‌گرا بوده، «روزهای آبی، شبِ مکافات» را می‌شود داستانی با روایت و قصه‌ای سرراست و ساختاری ساده توصیف کرد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«این طوری نمی‌شود... وقتی آدم یک راهی را اشتباه می‌رود، نباید تا تهش اشتباه برود... مثل همان معمار بدبختی می‌ماند که خشت اول را کج گذاشته است و تا خودِ ثریا کج می‌رود... خیلی مهم است... خیلی مهم است... نمی‌گویند مثلا تا 5 طبقه، 6 طبقه، اصلا 100 طبقه بنا کج پیش می‌رود... نه... می‌گویند تا ثریا... تا آسمان... یعنی معمار ول کن ماجرا نبوده... هی خشت می‌گذاشته روی خشت... هی خشت می‌گذاشته روی خشت... هی خشت می‌گذاشته روی خشت... و آخ هم نمی‌‌گفته... حیف... حیفِ آن همت که نابود شد... حیفِ آن همت که از بین رفت...
روزی که انگشتم را به جای میخ کوبیدم توی دیوار، سارا به جای من گفت آخ... به سارا گفتم هیچی نشد سارا... با تمام مخالفت‌های مادرش همه چیز افتاده بود روی روال... فقط توی مسائل اقتصادی کمی لنگ می‌زدیم، که آن هم آن‌قدر سرمان گرمِ خودمان بود، زیاد به چشم نمی‌آمد... مادرِ سارا هم بعد از چند وقت نرم شد... دیگر زیاد غر و لند نمی‌کرد... آمدیم خانه‌مان در بلوار کشاورز مستقر شدیم... روزی که انگشتم را به جای میخ کوبیدم توی دیوار، سارا به جای من گفت آخ... به سارا گفتم هیچی نشد سارا... آمد سمتم تا لب‌هایم را ببوسد... به جای بوسه توی دهانم فوت کرد... شوخی‌اش شده بود این کار... گفت:«حالا دهنت اندازه یه بادکنک کوچیکه...» و بعد واقعی ‌بوسیدم.»

داستان بلند «روزهای آبی، شبِ‌ مکافات»، اثر مجتبا هوشیارمحبوب در 80 صفحه و با قیمت 10 هزار تومان از سوی انتشارات آرادمان راهی بازار نشر شده است.

مجتبا هوشیار محبوب، داستان‌نویس، متولد 1366 در تهران، فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است. از او سه کتاب منتشر شده است: داستان بلندی با نام «آقای مازنی و دلتنگی‌های پدرش» (1390)، اثری پژوهشی-انتقادی با عنوان «از رمان؛ جستارهایی پیرامون آثار هوشنگ گلشیری» (1394) و داستان بلند «آن‌ها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند» (1395).

داستان بلند «آقای مازنی و دلتنگی‌های پدرش» اثر مجتبا هوشیارمحبوب از سوی جایزه ادبی واو (رمان متفاوت)، اثر شایسته تحسین سال 90 انتخاب شد. او همچنین به عنوان مترجم مطالب پراکنده‌ای در حوزه داستان و شعر معاصر جهان از شعر ِ شاعرانی نظیر استنلی کونیتز، هیرومی ایتو، لیندا گرگرسون، فیونا سمپسون، هلن دانمور، لاچلان ماکینون، استنلی کونیتز، هیرومی ایتو، ماکسین کومین، اشن وانگ و ... ترجمه کرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها