یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۹
بوف کور یعنی چه؟

عباس پژمان،‌ پزشک، نویسنده و مترجم یادداشتی همزمان با سالروز درگذشت صادق هدایت در اختیار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) قرار داده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - عباس پژمان: درمورد این که چرا هدایت اسم کتابش را «بوفِ کور» گذاشته است، بسیار گفته‌اند. گفته‌هایی که فقط از روی تصور یا تخیل بوده است. بنابراین هیچ کدام‌شان آن نبوده است که خودِ بوف کور می‌خواهد بگوید. هدایت این اسم را با الهام از یکی از رمان‌های فرانتس هلنس برای کتاب خود انتخاب کرده. اسم این رمان ملوزین است.
 
سوررئالیست‌ها بعضی از نویسندگانِ پیش از خود را الهام‌بخش خود می‌دانستند. یکی از آن‌ها فرانتس هلنس بود. نویسنده‌ای هلندی- بلژیکی. هلنس زنی داشت به نام مارگریت که او را رها کرد و رفت زنِ یکی از دوستانِ او به نام دووِس شد. در دورانی که هلنس فهمیده بود مارگریت دارد به او خیانت می‌کند دچار بحران روحی شد و در دوره‌ای شش ماهه هر شب خواب‌هایی می‌دید. او رمان ملوزین را بر اساس این خواب‌ها نوشت. در یکی از این خواب‌ها می‌نویسد:
 
«آن سه تا نردبانِ طنابی را پیدا کردم، که از همان جایِ قبلی آویزان بودند. ملوزین گفت: برویم بالا. خودش سریع‌تر از ما می‌رفت. مهندس با حرکت‌های منظم و مطمئن خودش را بالا می‌کشید. من هم طناب‌های دو طرف نردبان را گرفته بودم و به دنبالش می‌رفتم. با خودم می‌گفتم: اگر البته سرگیجه، این جغد لعنتی، بگذارد. اگر با فریادهایش نترساندم.»


 
سرگیجه، این جغدِ لعنتی. این سرگیجه‌ای که هلنس می‌گوید همان سرگیجه بعد از ارضای غریزۀ جنسی است. به خاطر بیاوریم راوی بوف کور هم در آن خواب اروتیک‌اش بعد از آن که از چارپایه اتاقش بالا رفت و آن شیطان و آن دختر را از سوراخ هواخوری اتاقش دید، سرش گیج می‌رود. این خواب هلنس هم خواب اروتیک است. در نظریه خواب‌های فروید بالا رفتن از هر بلندی نمادی از انجام عمل جنسی است. چه چارپایه باشد چه نردبان. ملوزین هم زنِ هلنس یا مارگریت است که در خواب‌هایش به صورت ملوزین بر او ظاهر می‌شده است. ملوزین زنی افسانه‌ای بود که هفته‌ای یک روز از کمر به پایینش به شکل مار می‌شد.

در «من و بوف کور» توضیح داده‌ام چرا مارگریت در خواب‌های هلنس به صورت ملوزین بر او ظاهر می‌شده است. باری، «بوف کور» هدایت هم همان جغد لعنتی هلنس است. غریزه جنسی برای هلنس شوم بود. چون غریزه جنسی بود که او را گرفتار مارگریت کرد. زنی که او را تا مرز جنون پیش برد. هدایت اتفاقاً غریزه  جنسی را، در همین بوف کور، به صورتِ دیگری هم شوم توصیف می‌کند. آنجا که راوی دارد بالغ می‌شود، و آن صحنه بالغ شدنِ او در روز سیزده بدر اتفاق می‌افتد، برای القای همین معنی است. فرهنگ و تاریخ ایرانی سیزده بدر را روز بسیار نحسی می‌داند. این که راوی می گوید روز سیزده بدر بالغ شد، یا به زبان بوف کور عمو آمد اتاقش، می‌خواهد بگوید در روز نحسی بالغ شد. یا به عبارت دیگر، می‌خواهد غریزه جنسی را چیز نحسی توصیف کند. و اما کور توصیف شدن این بوف یا جغد در کتاب هدایت. این کور بودن به خاطر آن است که غریزه کلاً کور یا کورکورانه عمل می‌کند. بدون هیچ بینش یا اندیشیدنی. کور به معنی فاقد اندیشه هم هست. اما مخصوصاً اگر آن شوم بودنش را هم در نظر داشته باشیم، آنگاه معنای این کور بودنش آشکارتر می‌شود. جغدی که چون نمی‌تواند آینده را ببیند، یا نمی‌تواند به آینده فکر کند، سرنوشت شومی برای انسان ایجاد می‌کند.
 
بعضی از تصویرهای دیگر هم در بوف کور هست که با الهام از ملوزین خلق شده‌اند. از مهم‌ترین آنها آن دوتا مگس-زنبور طلایی است، که معنایشان را در من و بوف کور شرح داده‌ام.
 
عباس پژمان
١٩ فروردین ١٣٩٧

 
 
 
 

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 6
  • مهدی ۰۰:۲۰ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۵
    کشتن بف کور بد است
  • مهدی ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۷/۰۶/۲۶
    کشتنش بد است
  • قندی ۱۸:۲۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۴
    هر فرد انسانی دارای هفت مرتبه وجودی ، پنج سرنوشت جنسی و عشقی و هفت زندگانی می باشد. هرکدام از این زندگی ها و مراتب وجود در یک نظم و سامان کیهانی خاص و ویژه خویش پدیدار می شنود و به ظهور می رسند و تجربه میگردند. هر کدام از این نظم و سامان های طبیعی و کیهانی بر اثر نوسانات متوالی انبساط و انقباض خود کیهان در چهار چوب یک طرح مطلق خلقت و آفرینش از پیش تعیین شده با یک نظم و ترتیب خارالقعاده یکی پس از دیگری ایجاد خواهند شد و هر بار انسان در مراتب وجودی برتر خویش پا به عرصه وجود خواهد گذاشت و نه از طریق برپایی روز حشر و قیامت دینی. هدف و مفهوم و معنای زندگی انسانی نه تنها رسیدن به سعادت ملکوتی و شناخت کامل جزئیات و کلیات طرح خلقت و شناخت کامل خویشتن و خداوند است بلکه رسیدن به زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن می باشد. این نوع زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن در سه عالم آخری به وقوع خواهند پیوست. در چهار عالم اولیه میل جنسی انسان به سمت غیر و عشق به غیر از خود می باشد. میل جنسی انسان و عشق او همیشه دو جهت دارند. یکی به سمت بیرون و ظاهر و غیر از خود و دیگری به سمت درون و باطن و به خود. صادق هدایت به احتمال زیاد مرتبه وجودی خودرا احساس کرده است و از آنجاییکه سطح آگاهی علمی در عصر او پایین بوده است، او قادر نبوده که آن مرتبه دوم وجودی خویش را کشف کند و از آن نترسد و احیانا دست به خودکشی نزند. هر مردی بطور کاملا طبیعی یک زن را بطور پنهانی در وجود خود دارد و هر زنی هم یک مرد پنهانی را. و این موجودات پنهانی، میل جنسی فرعی را در وجود افراد انسانی به وجود می آورند که به ندرت در گرایشات هم جنس گرایی به بیرون درز میکنند. اما این میل جنسی فرعی وسوسه شیطانی نبوده و بیماری هم نمی باشد و یک روند طبیعی است و اشاره به یک حقیقت بنیادی دارد و آن اینکه همه مردان این زندگی و عالم در زندگی و عالم دوم در قالب زن پا به عرصه وجود خواهند گذاشت و همه زنان در قالب مرد. در زندگی بعدی صادق هدایت همین رمان را خواهد نوشت اما از دیدگاه یک زن و عنوان آن هم به احتمال قریب به یقین " بوف بینا و دانا " خواهد بود و همگی ما هم با آن آشنا خواهیم شد. البته چون خود زندگی های هفتگانه هرکدام در سطحی برتر از سطح قبلی به ظهور خواهند رسید، آن رمان هم با محتوایی غنی تر به چاپ خواهد رسید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها